قبل از متاهل شدن، سال‌ها کنار خیابان دست‌فروشی می‌کردم.
اوایل، بساط من دور میدان رازان بروجرد، ابتدای خیابان شهدا بود. بعدا كارم را توسعه دادم و سه‌راه جعفری هم یک شعبه راه انداختم! جالب این که سومین شعبه دست‌فروشی‌ام را هم در بازار کنار فروشگاه آقای مطیعی راه‌اندازی کردم.
آن زمان بیش‌تر روسری، صابون لوکس، مواد شوینده، باطری قلمي، کبریت، سیگار وینستون سه خط و چهار خط و ریکا و ظروف پلاستیکی در‌دار که تازه مد شده بود و این‌گونه چیزها را می‌فروختم.
هر روز صبح، وسایل كارم را داخل یک گونی بزرگ می‌ریختم و از منزل تا محل کارم در کنار خیابان، پیاده می‌رفتم. آن زمان بیش‌تر پول‌ها، اسکناس 10 تومانی، 20 تومانی، 50 تومانی و 100 تومانی رایج بود.
غروب‌ها، پس از اتمام كارم، لذت می‌بردم و کیف می‌کردم که اسکناس‌های 10-20 تومانی را روی هم بگذارم و وقتی رفتم منزل، آن‌ها را دقیق بشمارم؛ اصل سرمایه‌ام را جدا کنم و سودش را هم برای خودم خرج کنم!
خاطرات بسیار زیادی از آن دوران دارم، از روی که که یک "کف‌زن" می‌خواست تمام پول‌هایم را بدزدد تا روزی که کارتن 74 تایی صابون لوکس را به جای 144 تایی به من فروختند و بعد از 10 روز تعقیب و گریز بالاخره طرف را گیر انداختم و پولم را تمام و کمال از او گرفتم!
دوران خوبی بود، قدیمی‌ها می‌گویند «جوان از کار کردن مَرد می‌شود».
به هر حال، يك‌شنبه به یاد آن دوران، بر سر بساط يكي از دوستانم كه در خيابان دست‌فروشي مي‌كند، چند عکس به یادگار گرفتم. اگر عمری باشد خاطرات دوران دست‌فروشی‌ام را خواهم نوشت.
برگرفته از وبلاگ آقای فرهاد داودوندي/ بروجرد

 كار، عار نيست/ خبرنگار و وبلاگ‌نويس محبوب لرستاني، در بروجرد دست‌فروشي ‌مي‌كرد
قابل ذكر است آقاي داودوندي نويسنده‌ي يكي از پربيننده‌ترين وبلاگ‌هاي كشورمان با نام farhad90 مي‌باشد
براي اين همكار ارجمند و شريف، آرزوي توفيق روزافزون داريم