انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی واقعهای است که در ۷ تیر سال ۱۳۶۰ منجر به شهادت 75 نفر از اعضای این حزب شد.
در ساعت ۲۰:۳۰ جلسهٔ حزب جمهوری اسلامی ایران در سالن اجتماعات دفتر مرکزی آن واقع در سرچشمه تهران برگزار شد. موضوع جلسه تورم و انتخابات ریاست جمهوری آینده بود.
هنوز دقايقي از شروع جلسه نگذشته بود كه انفجار به وقوع پيوست و شهيد رحيمي نماينده مردم ملاوي در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي نيز به شهادت رسيد.
حجتالاسلام والمسلمين سيدفخرالدين رحيمي سال 1323 هجري شمسي در شهر خرمآباد و در خانوادهاي روحاني متولد شد. پدرش سيد علياكبر رحيمي از علماي بزرگ شهر بود كه نسب او به حضرت امام موسي بن جعفر(ع) ميرسيد.
سابقه مبارزاتي:
همزمان با آغاز نهضت امام خميني(ره) و حادثه اسف بار حمله جلادان رژيم پهلوي به مدرسه فيضيه در سال 42
دستگيري از سوي ساواك و تحمل زندانهاي مخوف رژيم شاه
تبعيد به ايرانشهر و آغاز مبارزه در كنار رهبر معظم انقلاب اسلامي
تبعيد به اقليد فارس
تحمل زندانهاي انفرادي در كميته مشترك
ممنوعالمنبر شدن به واسطه مبارزه علني با مظاهر ظلم و ستم خاندان پهلوي
كارهاي تشكيلاتي: تدريس و تبليغ علوم اسلامي و انقلابي
مسووليتها: عضو كميته مركزي استان لرستان(1357)، عضو شوراي اسلامي خرمآباد (1358)، نماينده مردم ملاوي در مجلس شوراي اسلامي(1359)
آثار علمي: كتاب «امام با عشاير سخن ميگويد»، تاليف و انتشار دهها مقاله در مطبوعات و نشريات
تولد تا جواني
سيد فخرالدين، پس از پايان تحصيلات مقطع ابتدايي تحت تكفل برادر بزرگ و روحاني خود شهيد حجتالاسلام والمسلمين حاج سيد نورالدين رحيمي قرار گرفت.
سيد نورالدين براي ادامه تحصيل دروس حوزوي به قم مشرف شد و به همين دليل شهيد سيد فخرالدين نيز به همراه او به شهر خون و قيام قم رفت و به طور رسمي تحصيل علوم ديني را آغاز كرد.
وي در اين مدت در درس خارج فقه و اصول از محضر اساتيد حوزه علميه قم از جمله آيتالله شهيد اسدالله مدني استفاده برد.
وي همچنين مدتي را نيز در حوزه علميه كماليه خرمآباد به همراه برادرش سيد نورالدين و آيتالله سيدحسن طاهريخرمآبادي، شيخ فرجالله عباسي، شيخ محمدرضا عباسي، شيخ محمدرضا آدينهوند به تهذيب نفس خود پرداخت.
وي در مسجد علوي خرمآباد به ارشاد جوانان ميپرداخت و آنان را با اصول دين و روشهاي مبارزه با ظلم و عصيانگري آشنا ميساخت.
او مظهر اراده و تقوي بود و هر جا كه سخن از حق و حقيقت به ميان ميآمد از جان و آبروي خود مايه مي گذاشت. او در جواني توانست به مدارج بالاي علمي حوزوي و اجتهاد نائل گردد.
سراسر وجود و زندگياش مبارزه بود و هم اكنون نيز هرگاه نام سيدفخرالدين كه در ميان مردم غيور آن خطه به «فخر لرستان» مشهور است به ميان ميآيد، ناخودآگاه ذهن همه به سوي مبارزات سترگ آن روحاني مجاهد سوق داده ميشود.
شهيد سيدفخرالدين رحيمي به سبب ارتباط و آموزش در محضر شهيد محراب آيتالله اسدالله مدني و آيتالله روحالله كمالوند به درجه رفيعي از وارستگي اخلاقي دست يافته بود و به عبارتي دقيقتر مجاهدي عارف و سياستمداري با تقوا بود كه با تكيه بر قرآن و نهج البلاغه و قيام سرخ سيد و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين(ع)، آزاده زيستن و آزاده به استقبال مرگ رفتن را در خود نهادينه كرده بود.
ايجاد ترس در درون دشمنان از ويژگيهاي بارز شهيد رحيمي
بيباكي از تهديدات دشمنان يكي از ويژگيهاي بارز مردم استان لرستان به شمار ميرود و حضور آگاهانه آنان در عرصههاي مختلف انقلاب اسلامي دليلي متقن بر اين ادعا است.
روحيه دشمنستيزي شهيد سيد فخرالدين رحيمي نيز او را به «فخر لرستان» شهره ساخته بود و اتكاء او به شعار «ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت ماست» او را به روحاني مبارزي تبديل كرده بود كه همواره در دل دشمنان نهضت انقلاب اسلامي هراس ميافكند.
ثبت بيش از 250 برگ سند محرمانه از فعاليتهاي آشكار شهيد رحيمي در ساواك و نيز صلابت و اقتدار او در برابر شكنجههاي آنان موجب شده بود تا لحظهاي از مبارزات او غافل نباشند. ساواك و نيروهاي نظامي شاه به شدت او را تحت كنترل داشتند و سعي ميكردند ارتباط او را با مردم قطع نمايند، ولي هرگز نتوانستند ميان وي و مردم جدايي بيافكنند.
شهيد رحيمي و نهضت عاشورايي امام خميني(ره)
شهيد رحيمي همزمان با ماجراي مدرسه فيضيه و حمله دژخيمان پهلوي و شهادت طلاب بيگناه حوزه علميه قم، به صف مبارزان نهضت امام خميني(ره) پيوست و يك روز در حالي كه مشغول چسباندن اعلاميه حضرت امام راحل بر روي ديوار بود، در حلقه جلادان پهلوي گرفتار و به 6 ماه زندان محكوم شد.
سيدفخرالدين پس از طي دوران محكوميت به زادگاهش بازگشت و در مسجد علوي پايگاه نوين و فعالي را براي مبارزه رژيم پهلوي بنا نهاد. پس از تبعيد حضرت امام راحل، براي دومين بار به علت برداشتن تابلو خيابان ششم بهمن (علوي) شهر خرمآباد و نصب تابلو با نام خيابان علوي به جاي آن، دستگير و به تحمل شش ماه حبس ديگر محكوم شد. او در زندان خرمآباد نيز آنچنان كه خود روايت كرده است دست از تبليغات اسلامي و نشر احكام دين و قرآن برنداشت.
شهيد رحيمي يكبار نيز به دليل تهيه نامههاي تند عليه رژيم و ارسال آن به محضر مبارك امام راحل و همچنين مرحوم آيتالله علي مشكيني رئيس سابق مجلس خبرگان رهبري كه در نجف اشرف اقامت داشتند بازداشت شد و شهيد كه افشاگري عليه فساد دربار را بي هيچ ترس و اضطرابي ادامه ميداد، پس از آزادي از حبس، طي سخناني در مسجد علوي خرمآباد به اشرف پهلوي حمله كرده و او را «بلاشرف» خطاب ميكند و ميگويد: «اين فاحشه دربار، هروئين به مملكت مي آورد و جوانان معصوم را در دام اعتياد مياندازد و برادر بيشعورش [شخص شاه]، قرآن آريامهري به چاپ مي رساند.»
در پي اين سخنراني آتشين و افشاي چهره فاسد خاندان پهلوي، به تحمل 2 ماه زندان خرمآباد و 4 ماه زندان كميته مشترك ضد خرابكاري در شهرباني تهران و تحت شديدترين شكنجههاي بدني و روحي و رواني محكوم ميگردد. بيشتر علماي لرستان كه در اين مدت به ملاقات وي رفتند اذعان داشتند كه آثار شكنجهها در ظاهر ايشان پيدا بود.
سيدفخرالدين يك بار نيز به علت حمله به دولت و رژيم دست نشانده پهلوي و تغيير تاريخ اسلامي به شاهنشاهي كه در اواخر اسفند سال 1354 تصويب و در سال 1355 به مرحله اجرا درآمد دستگير و زنداني شد.
شهيد رحيمي پس از پايان دوران حبس، ممنوعالمنبر شد.
ساواك خرمآباد در گزارش شماره 4-12-57 مورخ 29/9/1354 چنين گزارش مي نمايد: «اطلاع واصله حاكي است، سيدفخرالدين رحيمي فرزند سيد علياكبر كه يكي از روحانيون ناراحت اين شهر ميباشد به مغازههاي ميوهفروشي مراجعه و پرتقالهايي كه روي آنها كلمه (جافا) نوشته شده به مردم نشان داده، اظهار ميدارد اينها حرام هست، نخريد به طوري كه بررسي شده اين پرتقالها از اسرائيل به ايران وارد و در بازار توزيع گرديده است.»
در پي گزارشهاي مختلف ساواك، رژيم او را در سال 56 دستگير و پس از مدتي آزار و شكنجه به 3 سال تبعيد در ايرانشهر از توابع استان سيستان و بلوچستان محكوم ميكند.
شهيد در خاطرات خود درباره تبعيد به ايرانشهر كه در آن زمان حضرت آيت اللهالعظمي خامنهاي رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامي «مدظله العالي» نيز در تبعيد و در ايرانشهر به سر مي بردند چنين نقل ميكند: «... پس از دريافت حكم تبعيد ... شكر الهي را به جا آوردم.... بعد از ظهر با پيكان استيشن از محوطه شهرباني خرمآباد اينجانب را حركت دادند و بعدازظهر فردايش در دوراهي بعد از شهرستان بم، فاصله 365 كيلومتر را تا ايرانشهر طي نموده شبانه به ايرانشهر رسيديم. در ايرانشهر حضرت حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاي سيد علي خامنهاي مترجم كتاب صلح الحسن(ع) [مقام معظم رهبري حضرت آيتالله العظمي خامنهاي «مدظله العالي»] كه جداً فكر مردمي داشت و روحي انقلابي در مسير سازنده و اخلاقي عالي و رفتاري اسلامي [داشتند] را به همراه برخي ديگر آقايان محترم [كه در تبعيد به سر ميبردند] زيارت نمودم كه مجلس گرم و الطافشان غم و اندوه و حزني براي من نگذاشت.
شهيد رحيمي در ايرانشهر فعاليتهاي سياسي و مبارزاتي خود را در كنار حضرت آيتالله العظمي خامنهاي "مدظله العالي" از سر گرفت و به واسطه نشر احكام غني اسلامي و كسب محبوبيت در ميان مردم به ويژه برادران و خواهران اهل تسنن، ساواك با احساس خطر از روشنگريهاي اين دو شخصيت جليلالقدر، شهيد رحيمي را به شهر ديگري تبعيد کرد.
سيدفخرالدين رحيمي به اقليد فارس تبعيد شد و بلافاصله پس از اوجگيري انقلاب بدون توجه به اين كه در تبعيد به سر ميبرد به خرمآباد بازگشت و رهبري مردم را در اجتماعات به عهده گرفت.
حميدرضا دالوند نويسنده كتاب انقلاب اسلامي در لرستان، درباره حضور مجدد و نقش شهيد رحيمي در ادامه مبارزات سال 57 در خرمآباد چنين مينويسد: «در حالي كه شعله هاي انقلاب سراسر ايران، به ويژه استان لرستان را در برگرفته بود، تظاهركنندگان به سلاح هاي گرم و سرد مسلح شده بودند و دامنه اعتصاب به ميان نظاميان هم كشيده شد. در يك سخن مردم ابتكار عمل را در دست گرفته بودند.
6 تن از شاخصترين چهرههاي مبارز روحاني شهر: سيد فخرالدين رحيمي، سيدنورالدين رحيمي، شيخ مهدي قاضي، شيخ عباسعلي صادقي، سيدجعفر وراميني و سيدمجيد سيفالسادات پس از ماهها تبعيد و زنداني در شب جمعهي پنجم آبان وارد خرمآباد شدند و مورد استقبال مردم قرار گرفتند. بازگشت آنها و تحكيم و تقويت دوباره هسته رهبري نهضت لرستان، در ساماندهي، هدفمندي مبارزه و سرعت بخشيدن به پيروزي آن موثر بود.»
در پي اطلاع رژيم از بازگشت شهيد فخرالدين رحيمي مأموران ساواك به خانه برخي علماي لرستان حمله كردند و همه آنها از جمله سيدنورالدين رحيمي را دستگير كردند اما سيدفخرالدين موفق شد خود را از چنگال دژخيمان پهلوي رهايي بخشد. او مدتي به طور مخفيانه در يكي از روستاهاي نزديك خرمآباد زندگي كرد و پس از آزادي روحانيون از زندان كميته مشترك ضد خرابكاري، ايشان به طور آشكار مبارزات خود را تا پيروزي انقلاب ادامه داد.
شهيد سيد فخرالدين رحيمي در روزهاي منتهي به پيروزي انقلاب نقش موثري در كنترل اوضاع شهر به نفع انقلابيون مسلمان داشت. «دوم بهمن 57 شب هنگام جوانان خيابان شاهآباد(مطهري) و چند نقطه ديگر كه به پاسداري از امنيت شهر مشغول بودند، با نيروهاي گارد شهرباني درگير شدند.
در نتيجه مردم شبانه به خيابانها ريختند و دست به راهپيمايي زدند. تظاهركنندگان در مقابل منزل حجتالاسلام والمسلمين سيدفخرالدين رحيمي اجتماع كردند و مراتب را به ايشان اعلام داشتند. او نيز مردم را به آرامش فراخواند و به خانههاي خود بازگرداند...»
شهيد رحيمي پس از پيروزي انقلاب اسلامي
سيدفخرالدين رحيمي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مسجد علوي را به پايگاه كميته انقلاب اسلامي تبديل كرد و خود نيز به عضويت آن درآمد. او جوانان پر شوري كه سالها عليه حكومت پهلوي به مبارزه پرداخته بودند را براي حفظ نظم خرمآباد ساماندهي كرد.
در پي افزايش برخي ناامنيها و دامن زدن منافقين به برخي تشنجات در لرستان و شهر خرمآباد شهيد رحيمي توانست با همكاري ديگر مسوولان استاني و با توجه به سابقه مبارزاتي خود، ريشه فتنه را بخشكاند.
او در برابر توطئههاي دشمنان زيرك بود و به خوبي ميتوانست در برابر آنها ايستادگي كند. در پي تنشهاي به وجود آمده در زمستان 1359 (هـ.ش) در اين منطقه، شهيد سيدفخرالدين رحيمي به همراه ديگر نمايندگان استان در مجلس شوراي اسلامي توانستند با مديريت و صدور اعلاميه، از گسترش فتنه و آشوب جلوگيري نمايند.
با شكلگيري حزب جمهوري اسلامي به عضويت در اين پايگاه سياسي و اسلامي درآمد و براي برنامهريزي در مسير استقلال و شكوفايي سياسي و ... كشور فعاليت كرد.
او با آغاز جنگ تحميلي رژيم بعثي صدام عليه مردم ايران، همواره در موقعيتهاي مختلف به جبهههاي نور عليه ظلمت ميرفت و در كنار مدافعان حريم ولايت و تماميت ارضي جمهوري اسلامي ايران مشغول مبارزه با دشمنان ميشد.
شهيد رحيمي در سنگر خانه ملت
با برگزاري نخستين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي، شهيد رحيمي از سوي مردم ملاوي لرستان، برگزيده و به خانه ملت راه يافت. او در سنگر خانه ملت براي پاسداري از انقلاب اسلامي تلاش ميكرد و همواره براي توسعه و آباداني كشور و حوزه انتخابيه خود كوشش مينمود.
وي با توجه به ماهيت و انحراف فكري بنيصدر همواره خطر او را به مردم و مسوولان گوشزد ميكرد. او با اشاره به قدرتطلبيهاي بنيصدر چنين ميگويد: «مردم اگر به كسي راي بدهند براي عشق به امام است. اگر من طلبه هم در اين جا پشت اين تريبون صحبت ميكنم از بركات رهبر بزرگمان ميباشد و الا من طلبه كجا و تريبون مجلس شوراي اسلامي [كجا]. آنچه داريم از اسلام و امام است و اخلاق و اخلاص امام و رهبر عاليقدر انقلاب اسلامي است.
شهيد رحيمي، سرانجام پس از سالها مجاهدت در مسير الله به هنگام انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در هفتم تيرماه 1360 به فيض عظيم شهادت نائل آمد و پيكر مطهرش پس از تشييع با شكوه در آرامستان خضر شهر خرمآباد به خاك سپرده شد.
از ايشان يك پسر بنام امين (متولد 1357) و 3 دختر به نامهاي وحيده(1346)، زهرا (1348) و منصوره(1352) به يادگار مانده است.
يكي از فرزندان شهيد رحيمي به نام سيده زهرا كه همواره در فراغ پدر عاشقانه ميسوخت، از خداوند طلب ميكرد تا مانند پدر شهيدش با فخر و عظمت در پيشگاه الهي حاضر شود. سرانجام در روز 23/10/1365 در سن 17 سالگي به هنگام بازگشت از دبيرستان به منزل، بر اثر حمله وحشيانه هواپيماهاي رژيم بعثي صدام به مناطق مسكوني خرمآباد به درجه رفيع شهادت نائل آمد و به ملكوت اعلي پيوست.
شهيد سيده زهرا رحيمي در دفتر خاطرات خود اين چنين مينويسد: روز پنجشنبه 18 ارديبهشت طبق روال هميشه بر سر مزار پدر رفتم و ديدار تازه كردم، البته دلم ميخواست كه مدت زيادي آنجا بمانم و يا بهتر بگويم دوست دارم منزلگاهم براي هميشه هر چه زودتر به آنجا نزد قبر مطهر پدرم انتقال يابد، آن وقت است كه ميدانم لطف و عنايت پروردگار شامل حالم شده است... «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي.»
ويژگيهاي اخلاقي و شخصيتي سيد فخرالدين رحيمي:
ـ سالك متعهد
ـ عاشق متعبد
ـ شيفته ولايت
ـ شجاع و مجاهد
ـ سياستمدار زاهد
ـ ايستادگي در برابر ظلم و ستم
و تبليغ و ترويج فرهنگ اسلامي از سجاياي اخلاقي و شخصيتي سيدفخرالدين رحيمي به شمار ميرود.
منبع: تبيان