اگر در بازار مرکز شهر خود دوری بزنید، یکی از مسائلی که حتماً توجه شما را جلب میکند، سر و صدای ناشی از بازاریابی دستفروشهاست.
با این که بسیاری از جامعهشناسان و حتی اقتصاددانان پر رونق بودن بازار دستفروشها را نشانهای از اقتصاد ناسالم میدانند، اما صدای دستفروشها در بسیاری از نقاط پایتخت و شهرهای بزرگ و پرجمعیت همچنان رساست و مشتریان بسیاری را به خود جلب میکند. دستفروشانی که هم پیادهروها را در تسخیر خود دارند و هم در میادین پرجمعیت سطح شهر مشتریان ثابتی داشته و به دلیل ارزانفروشی به نسبت بازارهای شهری با استقبال شهروندانی روبه رو میشوند که گمان میبرند حتی اگر جنسی که با قیمت پایین میخرند، چنان که کیفیت بالایی هم نداشته باشد، باز هم به دلیل هزینه اندکی که کردهاند، از معامله با دستفروشان سود میبرند.
با این که پدیده دستفروشی و دستفروشها بخشی از فرهنگ اقتصادی کشور را به خود اختصاص میدهد، اما سوال اینجاست که آیا دستفروشی در حوزه اقتصاد معنا مییابد یا میتوان رد پای این شیوه بازاریابی را در عرصه سیاست و حتی رسانه نیز به تماشا نشست؟
صدای بلند جارزنهای سیاسی
با نگاهی دقیقتر به عرصه سیاسی و شبیهسازی برخی الگوهای رفتاری در این حوزه با کنشهای اقتصادی، میتوان دریافت که در این عرصه نیز با پدیدهی به نام «دستفروشی سیاسی» مواجه هستیم.
دستفروشهای سیاسی همانهای هستند که بدون مجوز یا برخورداری از تابلوهای سیاسی مشخصی، تنها صدای خود را بلند کرده و بیآنکه مسوولیت پیامدهای شعار سر دادهشان را بپذیرند که مثالشان را در استان خودمان بیش از سایر استانهای کشور دیده میشود، برای ایده سیاسی خود که بدون شناخت و بصیرت سیاسی بوده بازاریابی میکنند.
اینگونه فعالان سیاسی که در بزنگاههايی چون زمان انتخابات، مناسبتهای روز، همایشها و میتینگهای حساس، ناگهان با سر و صدای بلند فضای سیاسی رسانهای را در دست میگیرند، روشن نیست که دقیقاً کدام طیف از جامعه را نمایندگی کرده و راهبردهای بلندمدت و کوتاهمدتشان برای اداره کشور یا رفع برخی از مشکلات کشور یا استان چیست.
در شبیهسازی دیگری باید گفت این اشخاص، باندها یا محافل سیاسی که ادای حرکتهای حزبی در میآورند، نقشی در تولید و رشد سیاسی جامعه نداشته و فقط عرضهکننده شعارهای بیکیفیت سیاسی هستند؛ شعارهای که معلوم نیست دارای چه عقبه فکری یا شیوه اجرایی مشخص است.
فعالان حزبی هر چند ممکن است نظرات فردی گاه متفاوتی نسبت به نظریات حزب خود داشته باشند، ولی از آنجا که اعتبار حزب را بالاتر از نظر شخصیشان میدانند، کلام و اندیشه خود را محدود به چارچوب اعلامی حزب کرده و از اظهار نظرهایی که پشتوانه اندیشهای روشنی داشته باشد، پرهیز میکنند. طبیعی است وقتی حزب به عنوان یک تابلوی مشخص سیاسی وجود داشته باشد، امکانی برای ترکتازی دستفروشهای سیاسی که شعارهای بیکیفیت خود را به قیمتی ارزان میان تودهها به فروش گذاشته و هوادار جذب کنند، فراهم نمیشود.
اینجاست که به این ضربالمثل معروف انگلیسی، "آنقدر پولدار نیستم که جنس ارزان بخرم" میرسیم.
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺨﺒﮕﺎﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ استان ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﻀﺎﯾﯽ اينجا ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻓﻌﺎﻝ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺩﺭ ﭼﺎﺭﭼﻮﺏ ﯾﮏ ﺍﯾﺪﻩ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﺎ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﺍﺟﺮﺍﯾﯽ ﻣﺸﺨﺺ ﺑﻪ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻈﺮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﻣﺴوﻮﻟﯿﺖ ﭘﯿﺎﻣﺪﻫﺎﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﯾﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﺩ.
ﻧﺨﺒﮕﺎﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﭼﻬﺮﻩﻫﺎ ﺷﺮﯾﮏ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ یا یک جناح باشند ﻭ ﺩﺭ ﺷﮑﺴﺖﻫﺎ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﻨﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﺗﻦ ﮐﻨﻨﺪ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﻭ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪﺩﺍﺭ در کشور و به تبع در استان ما که همیشه بیشترین آسیب را از نظر جریانهای سیاسی و انتصابات بیشناسنامه بر خود ناظره کرده، ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻗﺎﻋﺪﻩﻣﻨﺪ ﺷﺪﻥ ﮐﻨﺶﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺷﻮﺩ.
ﻓﻌﺎﻻﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑه ﺨﻮﺑﯽ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﺍﺣﺰﺍﺑﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺴوﻮﻟﯿﺖ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎﯼ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺭﺍﺩﯾﮑﺎﻝ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻧﺪ، ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﺣﺰﺏ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﺸﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺵ ﺗﺸﮑﻞ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﯾﺎﺩﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﺻﻼﺡ ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺩﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪﺩﺍﺭ، ﻓﻌﺎﻻﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﭼﻮﻥ ﺫﺭﺍﺗﯽ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﺑﻪ ﻃﺮﺡ ﺍﯾﺪﻩﻫﺎﯼ ﺧﺎﻡ، ﺑﺪﻭﻥ ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻣﺸﺨﺺ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﻧﺎﺻﻮﺍﺏ ﺧﻮﺩ ﭼﻨﺎﻥ ﻓﻀﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺭﺍ ﻣﺨﺪﻭﺵ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﻮﺩ.
امید به آن روز ...
مصطفی انتظاریهروی / جام جم