شب شومی بود. از بعد از ظهر، باران شروع شده بود و هر چه میگذشت بر شدتش افزوده میشد. سيلابهاي بهاري خرمآباد مشهور بود.
آن شب، به دليل تيرگي آسمان خرمآباد در اواخر فروردين 1348 شب زودتر از شبهاي ديگر فرا رسيد و سایه سیاهی بر روی شهر گسترده شد.
همه عجله داشتند به خانههایشان بروند. نشانهها حاکی از سیل و طوفان مهیبی بود. کمتر کسی میدانست مرحوم "تیمور بردبر" پهلوان دوستداشتنی و پر آوازه از محل خدمتش در کرمانشاه جهت دیدار بستگان و دوستان و آشنایان به خرمآباد ميآيد.
تیمور بردبر (bardbor) فرزند عله از طایفه سنگتراشها که محلهشان انتهای کوچه "در آقا" (زید بن علی) خرمآباد قرار داشت و به خیابان حافظ باز میشد (اكنون به جای کوچه، خیابان باریکی وارد بازار روز میشود). آنها بعدا به حوالی پل بهداری کوچ کردند و تیمور آنقدر نماند تا سیر حوادث بعدی مشخص کند چه موضعی دارد.
آدمي سیاسی نبود. خیلی از مردم به عنوان یک بزنبهادر و جوانمرد که ضعیفکش هم نیست او را دوست داشتند.
بعد از سال 42 و اعدام "طیب حاجرضایی" یکی از دوستان تيمور که او هم فامیلیاش "رضایی" بود و مرگ مشکوک مرحوم تختی و صمد بهرنگی، جوی به وجود آمده بود که تصور خیلیها این بود که حکومت آنها را راه انداخته تا مردم بترسند و پیش خود بگویند حکومت از کشتن هیچ کس ابایی ندارد. عدم اطلاعرسانی به موقع نیز به متشنج شدن اين جو موجود کمک میکرد.
تیمور بردبر مسوول دژبانی ارتش خرمآباد بود که بعداً به کرمانشاه منتقل شده در آنجا هم به عنوان يك پهلوان و بزنبهادر مشهور شده بود.
در جوانی با دوستش آقای مظفری (پدر ایرج و تورج مظفری بازیکنان تیم ملی والیبال در دهه 70 پیش) زیر نظر مرحوم "جمعه زهره" به ورزش بوکس پرداخت. در ابتدا شهرتش هم به خاطر ورزش بوکس بود.
بعد از فوتش، مردم خرمآباد برايش افسوس خوردند و در محافل مختلف بحثهای زیادی در مورد قضيهي مرگ وي درگرفت. یک عده معتقد بودند حسادت کسان دیگر باعث شده نقشهي سر به نیستیاش را اجرا کنند. عدهای دیگر حکومت را مقصر قلمداد کردند. مسوولین شهر هم در اين خصوص هیچ اطلاعرسانی نکردند. بعدها تقريباً مسجل شد كه مساله فوتش وقوع حادثهای بوده است.
تیمور بردبر در آن شب طوفانی و تیره و تار با چند نفر از دوستانش با هم بودند. پاسی از شب گذشته از هم جدا میشوند. تیمور راه میانبری را میرود که زودتر به خانهاش برسد. از کناره نهری که از بیرون شهر آمده پس از گذر از پل کرگانه و پل بهداری به گلال میریزد به را ه میافتد.
آن موقع يعني در دهه 40، یک پل چوبی فکسنی ارتباط بین محله کورش و قسمت بالای شمشیرآباد را برقرار میکرد. باران که در واقع سیل نهر را کاملاً پوشانده بود احتمالاً باعث سستی بیشتر پل چوبی شده بود. تیمور در هنگام عبور از روی پل تعادلش به هم خورده، چون یکی از چوبهای پل نیز میشکند، سيلاب گلآلود تیمور قدرتمند و وقيپنجه را را به سوی سرنوشتي شوم میکشاند. سیل هر چه که سر راهش بوده از قبیل چوب سنگ و آهن پاره، شاخه و تنه درخت با خود آورده بوده و همین موجب بریدگی و خراشهای متعددی در بدن تیمور میشود.
بعد از 2 روز جسدش بیرون شهر پیدا میشود که در لابه لای شاخههای درختان گیر کرده بود. (1)
این حادثه چند سال بعد برای مرحوم "احمد جزایری" قهرمان کشتی لرستان و کشور اتفاق افتاد. سابقه اتفاق تیمور باعث شده بود که مرحوم احمد جزایری هوشیارتر باشد و احتياط موجب مرگش نشود. (2)
حميدرضا عطاري / کرج
پينويس:
(1) حادثهاي شبيه به واقعه دوشنبهشب 28 مهرماه 1393 در شوراب خرمآباد كه موجب مرگ 5 سرنشين 2 خودروي پرايد و پژو شد كه از آن جمله كاظم صفرزاده معلم مركز عشايري همراه با 3 دانشآموزش غرق شدند و جسد مرحوم صفرزاده پس از يك ماه مصادف با اربعين حسيني چند كيلومتر پايينتر از محل سانحه پيدا شد.
(2) وي كه از کشتیگیرهای فنی خرمآباد بود بعدها و در سال 1378 درگذشت.