این بخش به لحاظ تقسیمات کشوری بخش یکم از شهرستان جدیدالتأسیس «چگنی» محسوب میشود و دارای دو دهستان «شوراب» و «ویسیان» میباشد.
شهر ویسیان - که تا سال 86 محمودوند نامیده شده بود- مرکز این بخش است. حدود 70 روستای بزرگ و کوچک در این بخش وجود دارد، از مهمترین روستاهای این بخش میتوان به چمدیوان، سبزوار، شوراب، حیاتالغیب، قالبی و ... اشاره نمود.
بر اساس سرشماری سال 1385 ویسیان دارای 13289 نفر جمعیت است. همچنین این بخش دارای آب و هوای معتدل و 1087 متر ارتفاع از سطح دریاست.
بخش ویسیان از شمال و شرق به بخش مرکزی خرمآباد (دهستانهای کُرگاه و میانکوه)، از جنوب به بخش معمولان و از باختر به بخش چگنی محدود میشود.
بافت جنگلی منطقه مانند دیگر نقاط زاگرس میانی پوشیده از درختان بلوط کهنسال است. همچنین به صورت پراکنده درختان زالزالک، بادام وحشی، پسته وحشی، کیکم و ... در میان جنگلهای منطقه به چشم میخورد، در گذشتههای نه چندان دور این جنگلها زیستگاه انواع کل، قوچ و میش کوهی، پلنگ، خرس، گراز، گرگ، روباه، گربهی وحشی و ... بودهاند که متأسفانه اکثر این گونهها بر اثر عواملی چون تخریب زیستگاهها، شکار بیرویه، تغییرات زیستمحیطی، رواج کشاورزی در مراتع و جنگلها، برداشت بیش از حد از آبهای زیرزمینی و خشکیدن چشمهها و ... منقرض شدهاند.
معیشت مردم این منطقه از دیرباز کشاورزی و دامپروری مبتنی بر «یکجانشینی» بوده است. به برکت دو رودخانهی دائمی «خرمآباد» و «کشکان» کشت آبی در حاشیهی این رودها رایج است. از مهمترین محصولات کشاورزی ویسیان میتوان به برنج معروف و شناخته شدهی این منطقه اشاره نمود، غلات، حبوبات، سیفیجات و محصولات باغی از دیگر محصولات این منطقه هستند. علیرغم وجود دو رود پرآب و استعداد کشاورزی منطقه – به ویژه در کشت برنج و سیفیجات- به دلیل سوء مدیریت و بیتوجهی ریشهدار به لرستان، بخش زیادی از اراضی منطقه به صورت دیم کاشت میشوند و بخشهای زیر کشت آبی نیز فاقد سیستمهای مدرن آبیاری هستند.
آثار باستانی، زیارتی و گردشگری
این منطقه نیز چون سایر نقاط لرستان احتمالاً از نظر باستانی غنی است ولی تا کنون کاوشهای رسمی قابل توجهی در آن صورت نگرفته است، از مهمترین آثار مذهبی این منطقه مقبرهی حیاتالغیب در روستایی به همین نام است، در کنار این مقبره قبرستانی قدیمی واقع شده است که قبور «ویسکرم» و پدرش «شهکرم» در آن واقع شده است. در مجاورت این بقعه علاوه بر طایفهای موسوم به «خادم» گروه بزرگی از سادات «حیاتالغیبی» نیز زندگی میکنند که خود را از نسل صاحب مقبره میدانند.
برابر شجرهای که از کتاب تحفهالازهار نقل شده است کنیهی حیاتالغیب ابوالقاسم و نام وی محمد بن احمد بن رضیالدین و از اعقاب امام موسیکاظم (ع) است. در کنار حیاتالغیب مقبرهی دیگری به نام الیاس قرار دارد که احتمالاً متعلق به یکی از حکمرانان اتابکان لر به نام «شهابالدین الیاس لنبکی» باشد. (ایزدپناه، 1376)
از جمله مناطق گردشگری و تفریحی ویسیان میتوان به پارک جنگلی شورآب، تنگ تیر، و همچنین سد خاکی «دوگر» اشاره نمود.
مردمشناسی
از دیرباز همواره نامهای «ویسیان» و «چگنی» در یک ردیف آمدهاند، چرا که ساکنان منطقهی «ویسیان» را عمدتاً طوایف مختلف «چگنی» تشکیل میدهند، «ویسکرم»، «شهکرم»، «فلاوند»، «سبزوار»، «حاتموند»، «شرف»، «زهراكار»، «دوشم» و .... از طوایف «چگنی» ساکن این منطقه هستند، از دیگر طوایف این بخش میتوان به طوایفی چون سادات، کوشکی، پاپی، رُکرک، پیرحیاتی، محمودوند، نجمسهیلی، فراش، جودکی و .... اشاره نمود. زبان مردم این منطقه «لری مینجایی» است و همگی مسلمان و شیعه مذهب میباشند.
همچنین تیرههایی از کولیها - در لرستان به این مردم «لوتی» میگویند - در مناطق مختلف ویسیان ساکناند، که مانند سایر لوتیها در لرستان به مشاغلی چون نوازندگی، چوبتراشی، تولید ابزار و آلات کشاورزی مشغولاند؛ شایان ذکر است که همواره بخش بزرگی از بار هنر، موسیقی، شعر و ادبیات کل لرستان و منطقهی ویسیان بر دوش این مردمان صاحبذوق بوده است. این مردم در حال حاضر به زبان لری تکلم میکنند ولی در گذشته با زبانخاص خود - لوتیونه- سخن میگفتهاند، لوتیها آداب و رسوم ویژهی خود را دارند.
از نظر فرهنگ و ادبیات فولکلور، این منطقه از غنیترین مناطق لرستان میباشد. به گونهای که این منطقه را میتوان خاستگاه بسیاری از ابیات، اشعار، ترانهها و ضربالمثلهای پرمغز لری دانست، چرا که به لحاظ گویششناسی مردم «ویسیان» و کل منطقه «چگنی» دارای اصیلترین و بکرترین اصطلاحات و تعابیر گویش لری مینجایی هستند و این مناطق از این نظر میتوانند مورد توجه پژوهشگران و علاقهمندان به فرهنگ فولکلور و ادبیات شفاهی لرستان قرار گیرند.
خاستگاه ترانهی لری «مرشدخان= بمیرم سیت» نیز همین منطقه بوده است، این ترانه پس از نبرد معروف مرشدخان چگنی و کشته شدن وی به دست افرادی از طوایف «شهکرم» و «ویسکرم» در این منطقه توسط نوازندگان بومی سروده شده است. نام مناطقی از ویسیان و همچنین برخی از افراد شرکت کننده در آن نبرد در ترانه آمده است:
ســـــؤارئ حـــــــــا میایہ چـکمہ زردئ حــــــا رؤه وۈ شــہکرم داره نَوَردئ
سہ سؤار دۈ شــہکرم حا مئکنہ جنگ هرسی ؤ علیزمو، قیصر فلاون
ریـوریکہ باغـــــــلہ، هـــیو دیــــــــاره چَـــمنیاکہ ســـــیدو پُرش سـؤاره
ریوریکہ باغـــــله دیــــــــــار گومــــہ یہ لائ چشم گِرت عـــــمرم تمومہ
ترانهی «بمیرم سیت» یکی از نامیترین ترانههای حماسی لرستان به شمار میرود، که توسط نوازندگان بومی گمنام ساخته شده است؛ این ترانه به صورت تکبیتهای بدون «سربیت» یا ترجیعبند توسط نوازندگان با ضربهای 2.4 به وسیلهی کمانچه و تنبک و در ریتم «دوپا» اجرا میشود.
در متن ترانه جانبداری خالق اثر از مرشدخان چگنی، به روشنی مشهود است و از وی به لحاظ مهماننوازی و دلاوری تمجید شده و برای همسران و اعضای خانوادهاش نیز دلسوزی میشود؛ به هر حال میتوان این ترانه را پارادوکسی زیبا و کمنظیر از مدح حماسه و نکوهش محافظکارانه ستمکاری دانست.
کــۈرکۈره جَــرّ موحره دۈ ســـراؤ دۈره دۈ گـــــمون خاطــرم مرشؤ وه زۈره
کــۈرکۈره جَــرّ موحره، دالئ نشسہ دۈ گـــــمون خاطــرم مرشؤ کشسہ
بمیرم سی دیوخونکہ دیر ده مالت بمیرم سی شنگقطارکہ پــر شالت
بمیرم سی چادریاکہ اسبئ چرخی بمیرم سی نازاری طوطی و فرخی
وجه تسمیه
«ویسیان» فارسی شدهی واژهی لری «ویسیو» Vêsiyo است. ظاهراً نام این منطقه از طایفهی «ویسکرم» گرفته شده است و بر محل زندگی این طایفه اطلاق شده است. نزدیکترین و محتملترین گزینه نیز همین است.
اما برای واژهی فارسی «ویس» و مشتقات آن معانی متعددی آمده است، همچنین مناطق زیادی در ایران به خصوص در کردستان و کرمانشاه از مشتقات این کلمه گرفته شدهاند. که این قرابت و همبستگی تاریخی این مناطق را بیان میدارد، همچنین یکی از دهات دهستان «اورامان» نیز «ویسیان» نام دارد.
واژه «ویس» و مشتقات آن
شایان ذکر است که آنچه در ادامه آمده است، تنها نگاهی به واژهی «ویس» و مشتقات آن در تاریخ و ادبیات ایرانزمین است و پُر واضح است که این بخش از این نوشتار ارتباط مُبرهنی با نامجای امروزی «ویسیان» نداشته و غرض نگارنده نیز به هیچوجه پافشاری بر پیوند این منطقه از لرستان به شاهنامه، هخامنشیان و ساسانیان نیست.
چه این که سنتی نه چندان پسندیدهی در بین برخی قلم بدستان همتبار رواج دارد که بدون دلایل موجه با باستانگرایی افراطی و تنها به صرف نزدیکی واژگان طوایف لر را به سلسلههای باستانی و اقوام به تاریخ پیوسته نسبت میدهند. آنچه باید بر آن اذعان کرد هویت قومی این طوایف است که صرفنظر از ریشههای تاریخیشان هماکنون بخشی از جامعه بزرگ «لر» محسوب میشوند.
مقصود از این نوشتار درنگی بر واژهی «ویس» به عنوان بخشی از واژگان مرکب «ویسیان» و «ویسکرم» است. کما اینکه با توجه به مشترکات زبانهای لری امروزی با پهلوی و پارسی قدیم میتوان ریشههای برخی واژگان لری را در ادبیات باستانی این سرزمین ردیابی نمود.
واژهی «ویس» در اوستایی به معانی «دهکده»، «روستا»، «عشیره» و همچنین «طایفه» آمده است. در زبان روسی نیز «وس» Ves به معنای دهکده و منطقهی مسکونی آمده است.
آریاییهای قدیم رئیس تیره و طایفهی خود را «ویسپَت» مینامیدهاند، همچنین اصطلاح «ویسپوهر» یا «ویسپور» لفظی بوده است که دارای ارزش و پایگاه اجتماعی ویژهای بوده است و شاهزادگان خانوادهی شاهی را بدان نام مینامیدهاند، این واژه به تدریج در زمان ساسانیان به «واس پوهر» تحول مییابد و تنها در مورد نجبا و اشراف تراز اول به کار میرود. (محرر، ایرج؛ 1384)
واژهی «ویس» به دوران مادها بازگردد، چراکه فراونی این کلمه و مشتقات آن در غرب کشور که قلمرو فدراسیون حکومتی مادها بوده است، بیشتر مشاهده میشود، و ظاهراً مراد از واژگانی چون «ویس» و «باویس» و امثالهم اتحاد و ائتلاف چند طایفه و عشیره در کنار هم بوده است و چند ویس در کنار هم یک «ویسپاتی= واسپاتی» تشکیل دادهاند.
ایرج رحمانپور در مقالهی «زبان زاگرس، چراغی روشن به دهلیز تاریک» نامجاهایی مانند «باواس= باباعباس» «بایزَه=بابازید» و ... را به دلیل شباهت واژگانی«ویسپاتی»های دوران ماد دانسته است.
همچنین «ویسپرد» یکی از شش بخش «اوستا» است. ویسپرد درباره آیین شش گهنبار و نمازهای وابسته به آن است و دارای ۲۳ کرده (بخش) و ۴۰۰۰ واژه است. در ویسپرد، همهی جشنهای دینی مزدیسنا و هنگامهای ستایش و نماز از بامداد و نیمروز و شب و نمازهای افزوده برشمرده شده و هر آنچه با ستایش و نیایشهای دینی مزدیسنا پیوستگی دارد.
«باویسی» نیز نام یکی از خاندانهای هفتگانهی آیین باستانی یارسان (اهل حق) است که در منطقه اورامانات کردستان زندگی میکردهاند، همچنین منطقهای در استان کرمانشاه به همین نام وجود دارد.
در کتیبهی داریوش هخامنشی در بیستون و در بند هیجدهم از «ویدفرنا» پسر «ویسپار» نام برده شده است که یکی از شش نجیبزادهای بوده است که داریوش را در کشتن «گئومات» مغ یا همان بردیای دروغین یاری داده است.
در زبان عربی نیز معانی متعددی برای واژه «ویس» آمده است. از جمله «ویس» به معانی «درویش» و «فقر» آمده است، که ردیف شدن این دو واژه در ترکیب «ویسکرم» پاردوکس زیبای «فقر و بخشش» و یا «درویش بخشنده» را به وجود میآورد؛ «ویس» همچنین به معنای «خواسته» و «مطلوب» نیز آمده است، چنانکه به عربی گویند: «لقی ویساً» یعنی به مطلوب و خواستهی خود رسیدم.
ویس و رامین
«ويس و رامين» نیز نام منظومهی عاشقانهی فخرالدین اسعد گرگانی (قرن پنجم هـ.ق) است؛ اصل داستان از افسانههای کهن ایرانی بوده که فخرالدین اسعد گرگانی آن را از «پَهلوی» به فارسی برگردانده است. «ويس» که گاه او را «ويسه» نيز گفتهاند، نام معشوقهی «رامين» و دختر «قارن» است. «ویس» از تبار شاهزادگان و پدر وی از اميران و فرمانروايان محلی ايران در دوران اشکانی بوده است.
که جان بسپرد ویس از بهر رامین به صدجان میخرم من نام چونین
پیران ویسه در شاهنامه
«ویسه» در شاهنامه نام فرزند زادشم و نبیره تور است. وی پدر پیران و اسپهبد پشنگ بود و در رایزنی برای نبرد با ایرانیان حضور داشت، ویسه همچنین نام پدر پیران وزیر و سپهسالار فرازانهی افراسیاب فرمانروای تورانی است.پیران ویسه در میان شخصیتهای تورانی، از کسانی است که از جهت صفات اخلاقی همطراز پهلوانان برجستهی ایرانی است.
به پیران ویسه چنین گفت شاه که ای پر خرد مهتر نیکخواه
ز شیران توران خُنیده تویی جهانجوی و همرزم دیده تویی
پیران ویسه همچنین یکی از اصلیترین حامیان سیاوش پهلوان اسطورهای ایران در شاهنامه است، پیران دختر خود جریره را به همسری سیاوش درمیآورد که حاصل این ازدواج «فرود» است. داستان او از غمانگیزترین بخشهای شاهنامه است. از سویی، او دل در گرو مهر ایران دارد و با ایرانیان به احترام رفتار میکند و از سویی، دلش از عشق میهن خویش [ توران] سرشار است. زندگی او در میان این دو کشمکش میگذرد.
سیاوش چـــــو خورشید باد بدان گیتیش جای امید باد
پسر بودش از دخت پیران یکی که پیدا نبود از پدر اندکی
پیران ویسه در اغلب نبردهای ایران و توران، در کمال خرد و مردانگی، حضوری فعال داشت و نمایندهی سیاسی و نظامی افراسیاب بود. پیران ویسه عاقبت در نبرد دوازده رخ به دست مرگ را به زندگی دربند ترجیح داده و به دست «گودرز» پهلوان ایرانی کشته و خون او نوشیده میشود.
همچنین «ویسهگرد» نام یکی از شهرهایی است که در «شاهنامه» از آن یاد شده است، «ویسهگرد» ظاهراً در نزدیکی «بخارا» بوده است:
ز خــتلان و از تـرمــذ و ویسـهگرد ز هر ســـو ســپاه اندر آورد گرد
نتیجهگیری
غرض از آنچه در این سطور آمد، معرفی مختصری از این منطقهی مستعد بود، پُر واضح است که هیچ نوشتاری خالی از عیب و ایراد نیست، سطور فوق نیز از این قاعده مستثنی نمیباشند، به ویژه اینکه تاکنون مطلب قابل توجه و منسجمی در این باره منتشر نشده است. امید است این نوشته فتح بابی باشد تا اهل قلم و فرهنگ این دیار که تعدادشان نیز کم نیست به صورت علمی و تخصصی به معرفی این منطقه از لرستان بپردازند.
پژوهش: مهدي ويسكرمي (وبسایت لور)
منابع:
ايزدپناه حميد، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی لرستان، تهران، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1376
رحمانپور ایرج، زبان زاگرس چراغی روشن به دهلیز تاریک، مجموعه مقالات نخستین همایش ادبیات بومی لرستان، 1382
سیفزاده سیدمحمد، پیشینهی تاریخی موسیقی لرستان، خرم آباد، انتشارات افلاک، 1377
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه
محرر ایرج، پیوند واژههای لری با دیگر زبانهای آریایی، تهران، انتشارات بلخ، 1384
لغتنامه دهخدا
فخرالدین اسعد گرگانی، ویس و رامین، تهران، انتشارات صدای معاصر، 1386
دیدگاهها
علی کرمی کیان(شاه کرمی)-وبلاگ ایل چگنی طایفه شاه کرمی
ویسی هستم
اگرعمری بود میام از نزدیک همو ملاقات میکنیم.
اطلاعاتتون تقریبا خوب بود.
در ضمن ته چهره شما با ما نزدیک است.
اگر بدانید الان ویسی ها در جاهای مختلف پخشن و به زبانهای مختلف صحبت میکنند.
در قشقایی ترکی
در کلاردشت { کلاردشت از کردهای مناطق مختلف هستند} تمام کلاردشتی تقریبا الان به گویشی به نام خواجه وند صحبت میکنند و اهل حق هم هستند.
در بابلسر که برادر سوم کلاردشتی ها هستند گیلکی
در اهواز عربی
در استان فارس ترکی قشقایی
در بوشهر لری
در کردستان و کرمانشاه و ایلام هم به زبان همانجا
اگر بدانید پس از فتح اهواز کردهایی که مقابل عرب ایستادند به ویژه ویسی ها پراکنده شدند
در هورامان فرمودید بله
اصل گویش ویسی ها گورانی است و در اصل گور هستند
ویسیان با نام اولیه ویسپاد به معنای اردوگاه یا اقامت گاه صحرایی نیرو های کوماس سردار رومی سلوکی بوده که در دامنه کوه گره حکومت میکرده و نام کوماس نیز از آن گرفته شده.
اصلاح شود!
ولی الان تو گورامان اصلا چنگی وجود نداره