دکترین سیاست خارجی حسن روحانی، رییس‌جمهور ایران در یک جمله خلاصه می‌شود: «گفت‌وگو و مذاکره مداوم برای رسیدن به یک راه‌حل برد - برد یا یک راه‌حل میانه.»

به گزارش یافته، روزنامه اعتماد در ستون دیپلماسی به قلم محسن بهاروند حقوقدان و دیپلمات لرستانی، آورده است: این دکترین یک تعارف یا یک ژست دیپلماتیک نیست بلکه برخاسته از یک فلسفه و یک اعتقاد عمیق به قدرت تعقل، تفکر و گفت‌وگو است که از فرهنگ چند هزار ساله ایرانیان و بعضی ملت‌های شرق نشات می‌گیرد.
شناخت ساختار ذهنی ایرانیان و فلسفه آنان برای کسانی که با ایران تعامل می‌کنند بسیار مهم است. آغاز گفت‌وگو و این عمل که رو در رو بنشینیم و مشکلات را در موضع برابر بررسی کنیم و با هم به یک راه‌حل برسیم برای ایرانیان نشانه احترام متقابل محسوب می‌شود و برای آنها بسیار مهم است. نگاهی به تجربه دهه‌های گذشته به روشنی نشان می‌دهد که کسانی که از راه دور سعی کرده‌اند ایران را بترسانند یا با حالت دستوری و از موضع بالا با کشور ما سخن گفته‌اند هیچگاه پاسخ مناسبی از ایران دریافت نکرده‌اند. بر عکس، کشورهایی که با احترام متقابل و در موضع برابر با ایران به گفت‌وگو نشسته‌اند به نتایج مثبتی نیز دست یافته‌اند.
در چند قرن گذشته روابط بین‌الملل تحت سیطره ذهنیت و فلسفه غرب بوده است. به خصوص پس از جنگ جهانی دوم و تجربه‌های تلخ این جنگ باعث رشد و تسلط نظریات رئالیستی و پوزیتیویستی شد. فلسفه‌هایی که فرض آن این بود که «حق ناشی از قدرت است». یا جهان را آزمایشگاهی می‌داند که در آن ملت‌ها حکم خرگوش‌های آزمایشگاهی دارند و باید با هویج آنها را فریفت تا نزدیک شوند سپس با چماق بر سر آنها کوبید.
این تفکر تاسف‌بار تحقیر‌کننده است که دوران آن به سر آمده است. متفکرین غربی زمانی چنین ایده‌هایی را مطرح می‌کردند که فاصله قدرت بین آنها و دولت‌های دیگر بسیار زیاد بود. اکنون اینطور نیست. یک ابرقدرت هر قدر هم قدرتمند باشد نمی‌تواند از آسیب مصون بماند. تجربه عراق و افغانستان نشان داد که اشغال یک کشور پایان کار نیست بلکه پس از اشغال، آسیب‌پذیری اشغالگر چند برابر افزایش می‌یابد. جهانی شدن و عصر دیجیتال ملت‌ها را بیدار کرده است و افکار عمومی جهانی بیش از این اقدامات خودسرانه یکجانبه، خشن و نظامی‌گری را برنمی‌تابد.
به این جهت از نظر ایران بسیاری از بحران‌ها راه‌حل نظامی ندارند بلکه گفت‌وگو و راه‌حل مشترک متمدنانه و برد - برد است. در فرهنگ و فلسفه ایرانی قدرت سلطه نمی‌آورد بلکه باید وسیله‌ای برای رفتار عادلانه و متواضعانه با دیگران باشد. حقوق بین‌الملل که در اصول خود به وجدان و عقلانیت بشر نزدیک‌تر است به همین منوال پیش رفته و دولت‌ها بدون در نظر گرفتن میزان قدرت و توان آنها در حاکمیت برابر تلقی کرده است. هرچند این اصول هم با رفتارهای نامعقول کشورهای قدرتمند غربی تا حدودی تضعیف شده است.
دکترین روحانی بر اساس این اصول شکل گرفته است. اصولی که با فلسفه ایران و اسلام قرابت و همخوانی طبیعی دارد. کشورهای اسلامی اگر قرار است برای قدس شریف یک موضع واحد و موثر داشته باشند به جای پذیرش و همراهی با روش‌های پوسیده و ناکارآمد کشورهای فرامنطقه‌ای، لازم است به رویکرد مطروحه توسط رییس‌جمهور ایران توجه کرده و آن را بررسی کنند. در این راستا آنها ابتدا باید اختلافات، خصومت‌ها و سوءتفاهمات بین خود را برطرف کنند. این شاید بزرگ‌ترین اقدام کشورهای مسلمان به ویژه کشورهای منطقه خلیج فارس و خاورمیانه برای کمک به مردم فلسطین و قدس باشد.
حل همه اختلافات دفعتا ممکن است میسر نباشد ولی حداقل می‌توان برای مدت کوتاهی این اختلافات را متوقف کرد تا فرصتی برای ایجاد یک راه‌حل بلندمدت و پایدار ایجاد شود. در هر حال چنین اقدامی به خودی خود آنها را در موضع محکم‌تری در رابطه با فلسطین و سایر مسائل منطقه‌ای قرار خواهد داد. بر اساس این دکترین آقای دکتر ظریف، وزیر امور خارجه ایران مکانیسم اجرایی برای تحقق این دکترین پیشنهاد کرده است که در مقاله ایشان در روزنامه نیویورک‌تایمز مجددا به آن اشاره شد. طبق نظر ایشان لازم است مجمعی forum بین کشورهای خلیج فارس و فراتر ایجاد شود تا این کشورها بتوانند آزادانه مشکلات خود را به بحث نشسته و راه‌حلی مرضی‌الطرفینی برای آن بیابند.
کشورهای اروپایی نیز با توجه به اینکه به‌شدت از ناامنی در خاورمیانه متاثر می‌شوند به جای پیروی منفعلانه از امریکا و طرح پیشنهادات غیرعملی و غیرمنطقی در مورد توان دفاعی کشورها می‌توانند در چنین گفت‌وگوهایی مشارکت داشته باشند و بر غنای مباحث آن بیفزایند. این پیشنهادی به‌موقع و منطقی است. امروز هیچ منطقه‌ای به اندازه خاورمیانه و خلیج فارس در حال حاضر نیاز به گفت‌وگوی جدی، سازمان یافته و صادقانه ندارد. کشورهای خاورمیانه به جبر جغرافیا ناچار به مذاکره و مفاهمه هستند.
تلاش برای برتری نظامی و استفاده از دکترین‌های پوسیده غربی برای ایجاد ثبات در خاورمیانه توهمی بیش نیست. اگر اروپا و کشورهای عرب منطقه علاقه‌مند به ثبات در خلیج فارس و خاورمیانه هستند باید از چنین پیشنهادی استقبال کنند. این فرمول نه‌تنها برای گفت‌وگوی دولت‌ها لازم است بلکه می‌تواند مکانیسمی باشد برای گفت‌وگوهای غیررسمی و ارتباط نخبگان و سیاستمداران ایران و کشورهای عرب منطقه که می‌تواند باعث رفع بسیاری از سوءتفاهمات شود. سوءتفاهماتی که در اثر عدم وجود گفت‌وگوی بین دولت‌ها و نخبگان هر روز به آنها افزوده می‌شود و قبل از اینکه کاملا دیر شود باید اقدامی برای توقف آن انجام داد.