نقد کردن جلوه‌های گوناگون دارد که يكی از آن‌ها هم غرور در مقابل نقد است. وقتی نقد مايه كمال انديشه و كار ماست. نقدپذیری كمك به اين كمال و رشد است.
از آن طرف نقد ناپذيری نشانه نوعی غرور و تكبر و عامل در جا زدن در ورطه بدی‌ها و کاستی‌هاست. گاهی ناب‌ترین موعظه‌ها و تذكرها هم وقتی به دل‌های دارای كبر می‌رسد با عدم پذيرش مواجه می‌گردد و انسان را محروم می‌سازد.
بحث اصلی این است که آيا مطمئنیم كه همه اندیشه‌ها و افکار ما درست و بی‌اشکال است؟ آيا همه خصلت‌ها و رفتارهای فردی و اجتماعی خود را بی‌عیب می‌دانیم؟ آيا فكر نمی‌کنیم در عملكردهای مختلف ما نقطه‌ضعف‌هایی هم ممكن است باشد كه از چشم خودمان پنهان است ولی ديگری متوجه آن می‌شود؟
انسان گاهی به خاطر حب نفس يا عيوب خود را نمی‌بیند و نمی‌فهمد يا حاضر نيست خود را دارای عيب و نقص بداند.
گاهی ممكن است در حسن نيت و خيرخواهی و نظر دوستانه كسی شك و ترديد داشته باشيم و درنتیجه به آنچه نقد می‌کنیم توجهی نكنيم، ولی اگر حسن نظر و نيت دوستانه كسی برای ما ثابت بود در پذيرفتن نقد و تذكر و پند او ترديد نكنيم. گر چه ممكن است تذكر و انتقاد ديگری در ذائقه ما تلخ آيد ولی تلخی نقد و تذكر به‌مراتب سودمندتر از شيرينی چاپلوسی و نيرنگ و فريب است. يادآوری و نكات و آداب پند و اندرز و تذكر مهم و سرنوشت‌ساز است. كسی كه ديگران را پند می‌دهد خودش هم بايد اهل عمل باشد.
نقد هر چه صمیمی‌تر خودمانی‌تر در خلوت و بدون آبروريزی و هتك حيثيت باشد هم مؤثرتر است هم از کینه‌توزی و كينه افروزی و لجاجت دورتر است. گاهی نقادی آشكار و پند و تذكر در ملأعام یا گروه‌های مجازی بین جناح‌ها صورت می‌گیرد، این گفته‌ها اثر منفی دارد و طرف را به عکس‌العمل وا می‌دارد و شخصيت او را هم خورد می‌نماید.
ان‌شاءالله که همه ما رعایت نقدپذیری و نقد کردن را بپذیریم.










روح‌الله باباخانی