عكس سلفي و غير سلفي برخي نمايندگان پس از تحليف رييسجمهور محترم حاشيه بزرگي درست كرد كه هنوز ادامه دارد.
اصل تحليف رياستجمهوري بود كه نبايد آن را فراموش كرد. نبايد يك حركت كوچك را در يك واقعه بزرگ آنقدر بزرگ ديد كه اصل موضوع فراموش شود. اين كار مرا ياد خاطرهاي از كوفي عنان، دبيركل اسبق سازمان ملل مياندازد. او ميگفت در دوران كودكي معلمي داشتيم كه يك روز صبح نقطه سياهي بر تخته سفيد كلاس گذاشت و از آن دور شد. سپس پرسيد روبهروي خود چه ميبينيد؟ همه دانشآموزان گفتند نقطهاي سياه. در بهترين حالت بعضي گفتند نقطهاي سياه بر تخته سفيد. ولي معلم گفت ياد بگيريد تخته سفيدي به اين بزرگي را ببينيد سپس بهدنبال نقطهاي سياه بر آن بگرديد. بهترين پاسخ اين بود كه بگوييم يك تخته سفيد بزرگ روبهروي من است و نقطه سياه كوچكي هم بر آن نقش بسته است.
تخته سفيد ما تحليف رييسجمهور محترم منتخب ملت بزرگ ايران و تداوم دموكراتيك گردش قدرت براساس راي اكثريت بود كه بايد آن را گرامي داشت و محترم شمرد. اين حاشيه كوچك نبايد ما را از تفكر و تعمق در باب متن باز بدارد. اين روش گردش قدرت پديدهاي نوين در ايران ما است كه شايد هنوز ارزش آن، آنطور كه بايد درك نشده است. اصل را بر فرع و حاشيه را بر متن ترجيح ندهيم. سلفي نمايندگان مجلس نه نقطهاي تا آن حد سياه بر تختهاي سفيد بود و نه گناهي نابخشودني و جرمي كه لايق مجازات باشد بلكه رفتاري ناشيانه بود كه البته ميتواند ريشهاي عميق مرتبط با بلوغ سياسي ما داشته باشد. اما چرا اين حاشيه تا اين حد واكنش رسانهاي برانگيخت؟ پاسخ به اين سوال شايد بهانهاي شود براي بررسي و تعمق بيشتر در باب خودمان. بهنظر ميرسد چند عامل باعث واكنش به اين رفتار شد:
١- اصولا در دنياي امروز و در فضاي مجازي اگر متن فاقد هيجان كافي باشد حاشيه بر متن غلبه ميكند. اين كار در همه دنيا مرسوم است. مانند نشر سريع حركات رييسجمهور امريكا، باز بودن ميكروفن يك سياستمدار يا هر حركت ديگر و... ما روزمره با اين حواشي برخورد ميكنيم و كاري عجيب نيست.
٢- برخي گروهها و اشخاص در راستاي منافع جناحي خود از اين حركت استفاده كردند و خشتي يافتند كه روي آن كاخي از برداشتهاي سياسي و قضاوتهاي ارزشي بنا نهند و رقيب را منكوب و تحقير كنند. بعضي از آنها بيش از حد جلو رفتند و دچار زيادهروي شدند كه امري پسنديده نيست و البته زياده روي در امري تاثير سياسي چنداني هم نخواهد داشت.
٣- در عين حال نميتوان منكر شد كه حركات اين نمايندگان محترم يك رفتار نامناسب بود و يكي از نمايندگان محترم بسيار عاقلانه و نجيبانه و به موقع از عموم مردم عذرخواهي كرد. ولي چرا اين رفتار از ديد مردم رفتاري نامناسب بود، خود جاي تفكر بيشتري دارد.
٤- اولا مردم مجلس را عصاره فضايل، فرهنگ، ادب و رفتار نيك خود ميدانند پس انتظار بيشتري از كساني دارند كه با عمل سياسي خود به مجلس فرستادهاند. مردم ايران انتظار دارند نمايندگان آنها نماينده بالاترين استاندارد فضايل اخلاقي و فرهنگي آنها باشند نه حتي رفتار يك فرد متوسط يا يك جوان كه از سر تفنن تلفن همراه خود را براي گرفتن سلفي با اين و آن بامناسبت و بيمناسبت در دست گرفته است.
٥- هجوم نمايندگان مجلس با آن روش طوري كه همه دوربين به دست و بدتر اينكه يك برادر روحاني هم در ميان آنان بود براي گرفتن عكس با يك سياستمدار خارجي حركت مناسبي نبود. نه او يك هنرپيشه هاليوود بود نه نمايندگان محترم مشتي جوان تازه به دوران رسيده كه داشتن عكس با او موجب فخر يا ارزش افزودهاي براي آنها باشد.
٦- در سلفي كه يكي از نمايندگان محترم سعي ميكند از خود و خانم موگريني بگيرد چنانكه از تصاوير پيداست خانم موگريني آمادگي براي گرفتن چنين عكسي ندارد و بهدنبال پيدا كردن صندلي خود است. ناگفته پيداست كه اينكار بهصورت مضاعف از نظر اخلاقي كاري ناپسند و نامناسب است و به هيچوجه نبايد چنين اقدامي ميشد.
٧- در پايان دو نكته بنيادين در اين مطلب نهفته است. اول، شناخت جايگاه است. هر كس در هر جايگاهي قرار دارد بايد شناخت درستي از جايگاه خود داشته باشد. تفاوت نميكند در قوه مجريه، قضاييه يا مقننه باشد. انتخاب يك نماينده و ورود او به مجلس پايان راه نيست بلكه آغاز راه است. هنگام انتخاب شدن ما از فيلترهاي رسمي رد شدهايم ولي از فيلتر نگاه مردم روزي چند بار رد خواهيم شد و اين تا پايان عمر با ما خواهد بود. يك نماينده، يك وزير يا يك قاضي پس از طي مراحل رسمي و رسيدن به يك جايگاه تازه مسووليت او آغاز ميشود. انتخاب يا انتصاب و طي مراحل رسمي دليلي بر مطلق بودن و حركات خودسرانه يا نامناسب نيست. پس از ورود در يك جايگاه بايد نگران ميراث خود و اثري كه براي نفع عموم گذاشتهايد باشيد.
دوم، دولتمرد بودن و استانداردهاي اخلاقي است. سخن و رفتار يك دولتمرد حتما بايد با يك فرد عادي متفاوت باشد. چنانچه در مذهب ما مستحب فرد عادي براي اولياي خدا واجب و مكروه آنها براي او گناه محسوب ميشود. دولتمرد بايد بالاترين استاندارد اخلاقي يك جامعه و حتي جهاني را در گفتار و رفتار خود حفظ كند وگرنه تفاوت او با يك شخص عادي كه مسووليتي بهعهده گذاشته نشده است چه ميتواند باشد. مردم مسووليت را به عده قليلي واگذار ميكنند كه خود به زندگي عادي بپردازند. نمايندگان آنها بايد در قواي مختلف مراقب رفاه، آسايش، حرمت و كرامت آنها در داخل و خارج كشور باشند. دولتمرد نبايد در گفتار و كردار خود چنان بيمحابا و بيملاحظه باشد كه مردم چنين برداشت كنند كه اينها هم افرادي عادي و غير جدي هستند كه فقط امتيازي از قدرت و ثروت گرفتهاند و نميتوانند تغييري در زندگي و آينده آنها ايجاد كنند.
محسن بهاروند: روزنامه اعتماد
كارشناس ارشد مسايل سياست خارجي