سیزده بدر سال 1385، طبق روال هرساله به همراه خانواده به منطقه کوماس در منطقه غرب پارک جنگلی شوراب اتراق کرده بودیم.
بر خلاف سیزده بدر سال 84، از سرسبزی و وجود درختان بی‌شمار بلوط چندان خبری نبود. باورم نمی‌شد در طول یک سال چنان قلع‌وقمع گسترده‌ای اتفاق افتاده باشد. آن منطقه زیبا با درختان انبوه به یک جنگل تُنُک و بیشه‌زار تبدیل ‌شده بود. سیزده‌بدر سال 85 همچون کابوسی با نگرانی و تلخی سپری شد.
روز بعد به دیدار مهندس موسوی مدیرکل وقت منابع طبیعی رفتم و نابودی جنگل‌های منطقه کوماس را بازگو کردم. مهندس موسوی روند تخریب جنگل‌های لرستان را پذیرفت و دلایلش را در کمبود اعتبارات و امکانات می‌دانست. راه حلی که به ذهن ایشان رسید، ملاقات با معاون امور عمرانی استاندار بود. از قضا معاون استاندار کسی نبود به‌جز مهندس " هوشنگ بازوند"، مردی که به اخلاق خوش و رفتار پسندیده مشهور بود.
همانطوری که انتظار داشتیم، معاون امور عمرانی استاندار با چهره‌ای بشاش ما را پذیرفت و ما هم ماجرای تخریب جنگل‌های لرستان و از دست رفتن ثروت‌های ملی‌مان را توضیح دادیم. مهندس بازوند راه و چاره‌ای از ما خواست و من پیشنهاد دادم این مشکل راهبردی را در جلسه‌ای با حضور مدیران ذی‌ربط بررسی کنیم و راهکارها را در آن جلسه هم‌اندیشی بیابیم.
مهندس بازوند فوراً به مسئول دفترش دستور داد جلسه هم‌اندیشی مدیران را در خصوص تخریب جنگل‌های بلوط برنامه‌ریزی کند. راستش انتظار نداشتم معاون امور عمرانی استاندار چنین قاطعانه و مدبّرانه عمل کند و موضوع را پی-گیری نماید. در دلم او را تحسین کردم و خوشحال شدم از اینکه ناجی جنگل‌های بلوط استان را یافته‌ام.
پس از مدتی کوتاه جلسه برگزار شد ولی از بخت بد مهندس موسوی دیگر مدیرکل منابع طبیعی نبود و به‌جای ایشان مدیر دیگری سکان هدایت منابع طبیعی را در دست گرفته بود. در ابتدا جلسه، مهندس بازوند از من خواست اهداف جلسه را برای حاضرین توضیح دهم.
من هم با عشق و علاقه و با سوز و گداز ماجرای تخریب وحشتناک جنگل‌های کوماس را تعریف کردم و هشدار دادم اگر کاری صورت ندهیم رَوند نابودی جنگل‌ها و ثروت‌های ملی استان ادامه خواهد داشت.
برایم بسیار جالب بود، به‌جز مدیرکل جدید منابع طبیعی و معاون برنامه‌وبودجه سازمان مدیریت، همه مدیران کل برای اقدام اساسی در راستای حفاظت از منابع ملی و ثروت‌های استان اعلام آمادگی کردند. به دلیل صحبت‌های مدیرکل منابع طبیعی، مهندس بازوند با تدبیری هوشمندانه، مدیرکل بحران استانداری، مدیرکل منابع طبیعی و این‌جانب را در قالب کمیته‌ای کارشناسی مأمور نمود تا برای جلسه آتی گزارشی از تخریب جنگل‌ها و راهکارهای پیشنهادی برای حفاظت از ثروت‌های ملی ارائه دهیم.
دستور تشکیل کمیته کارشناسی برای حفاظت از ثروت‌های ملی در استان از جانب مهندس بازوند، ذهنیتم را درباره او به عنوان ناجی «جنگل‌های بلوط تقویت ساخت. اگرچه نمی‌دانستم برداشت من از» ناجی بودن معاون امور عمرانی استاندار برداشتی منطقی بود یا احساساتی، ولی درهرحال از برگزاری جلسه بسیار خوشحال بودم.
از آن پس پیگیری‌های من برای تشکیل جلسات کمیته کارشناسی آغاز شد. مدیرکل جدید منابع طبیعی اعتقاد داشت اول گزارشی از پروژه‌ها و برنامه‌های در دست اقدام منابع طبیعی تهیه کنیم و اصرار داشت من از پروژه‌های منابع طبیعی بازدید کنم. برای این کار یکی از همکارانشان به نام دکتر مجید سپهوند را معرفی کرد. در آنزمان هماهنگی با دکتر سپهوند به دلیل مشغله‌های کاری‌اش مشکل بود. ولی به هر حال پس از پیگیری‌های فراوان موفق شدم به همراه ایشان از سد خاکی کوچک منطقه کاکارضا دیدن کنم. با وجود پی‌گیری‌های فراوان و قبل از اینکه بتوانیم دومین پروژه را بازدید کنیم خبر ناگواری به دستمان رسید. مهندس بازوند، ناجی جنگل‌های بلوط لرستان به عنوان معاون امور عمرانی استانداری استان مرکزی منصوب شده بود و از لرستان رخت بربسته بود.
عزیمت مهندس بازوند به استان مرکزی تیر خلاصی بود به کمیته کارشناسی و پایانی بود بر جلسات هم‌اندیشی مدیران و معنایش این بود: روند تخریب و نابودی جنگل‌ها و ثروت‌های اقتصادی لرستان ادامه خواهد داشت...

پایان قسمت اول...
 سید محمد قاسمی