زمانی که یک مسئول وعدهای میدهد و به آن عمل نمیکند، افکار عمومی چه برداشتی از آن دارند؟
چرا سازوکاری برای تنبيه و توبیخ مدیرانی که وعده میدهند و به آن عمل نمیکنند وجود ندارد؟
چرا مدیران بر اساس مقتضیات و احساسات وعده میدهند؟
آیا مدیران و مسئولانی که وعده میدهند و بعد از آن وعدههایشان عملی نمیشوند، قابل اعتماد هستند؟
28 مهرماه 93 آسمان لرستان تیره شد و بارانی توفنده شروع به بارش کرد. بارندگیهای چند ساعته در جنوب لرستان منجر به سیلاب مهيبي شد.
فرداي آن روز خبری دردناک روي خروجی خبرگزاريها و سايتهاي خبري استان منتشر شد: «کاظم صفرزاده مدیر مجتمع شبانهروزی عشایری امام جعفر صادق (ع) منطقه ویسیان به دلیل نبود امکانات، با احساسی پدرانه، دانشآموز مصدوم به همراه دو دانشآموز ديگر را با ماشین شخصی خود جهت مداوا به مرکز استان میبرد که در میانه راه و در منطقه شوراب گرفتار سیلاب میشوند و همهی سرنشینان خودرو ناپدید میشوند.
بعد از چند روز جسد دانشآموزان پیدا میشود اما خبری از پيكر معلمشان نیست. جستجوها ادامه دارد و بعد از دو هفته جسد مطهر این معلم فداکار لرستانی پیدا و طی مراسم باشکوهی در روز عاشورای حسینی به خاک سپرده میشود.»
در ستایش اقدام فداکارانهی این معلم ایثارگر، علیاصغر فانی وزیر آموزش پرورش بیان میکند: «این معلم و همکار گرامی برای نجات جان دانشآموزان خود تلاش نمود و در این مسیر فداکارانه جان خود را از دست داد».
روزهای نخست وقوع حادثه، تمام مدیران استانی و شهرستانی و مسئولین از "کاظم صفرزاده" گفتند و خبرگزاریها و رسانهها و اهالی مطبوعات و پایگاههای خبری در فضای مجازی تا توانستند، در خصوص اهميت اين موضوع نوشتند.
در این 14 روز، مسئولان به خانواده داغدار صفرزاده سر زدند و هر کدام وعدههایی دادند، اما رفته رفته و با گذشت زمان هم ایثار کاظم را فراموش کردند و هم وعدههای خود را...
به گفته همسر مرحوم صفرزاده آموزش و پرورش قول پیگیری علت مرگ و مراحل دادگاه را داده بود که پس از گذشت تقریباً 2 سال از این حادثه هیچ اقدامی صورت نگرفته است و این وعدهها به بوته فراموشی سپرده شده است.
در این مدت، اقدامی قابل تحسین از طرف مجتمع آموزشی باغ مینوی شهرستان کوهدشت انجام گرفت و به پاس ایثار و حماسه کاظم صفرزاده، فراخوان بزرگ ادبی و هنری ترتیب داد و با اجرای قرائت شعر و نثر، اجرای آوای باستانی "مور" یاد و خاطره این معلم فداکار را گرامی داشتند، ولی آموزش و پرورش هیچگونه برنامه بزرگداشتی برای تجلیل از ایثار و خودگذشتگی و وظیفهشناسی مرحوم کاظم صفرزاده در استان و شهرستان پلدختر برگزار نکرد!
ای کاش همه از مجتمع آموزشی باغ مینوی شهرستان کوهدشت یاد میگرفتند.
اما شورای شهر و شهرداری پلدختر خلف وعده کردند. شهرداری وعده ساخت مجسمه کاظم صفرزاده و نصب آن در یکی از نقاط شهر پلدختر را دادند که هنوز این مجسمه ساخته نشده و کسی پاسخ نمیدهد که سرانجامِ وعدههای احساسی حادثه شوراب چه شد؟
پیشنهاد ما به شورای شهر و شهرداری این است میدانی که به تازگی در شهرستان پلدختر زادگاه کاظم صفرزاده در حال احداث میباشد به نام این معلم ایثارگر نامگذاری شده و تندیس ایشان را نصب کنند تا یاد و خاطره او در میان مردم زنده بماند. هر چند کاظم صفرزاده نیاز به نامگذاری میدان و مجسمه ندارد و همواره ماندگار خواهد بود زیرا حافظه تاریخي مردم، مردان بزرگ را فراموش نمیکند.
آیا اگر در سایر نقاط کشور این طور اتفاقی میافتاد در روزهای پس از خاکسپاری، مسئولین وعدههای خود را فراموش میکردند؟ آیا سالهای پس از فوت، مراسم بزرگداشتی به همين مناسبت برگزار نمیشد؟
"ریزعلی خواجوی" پیراهن خود را آتش زد و اسطوره شد ولی کاظم ما جان خود را ایثارگرانه در ایام عزاداری سیدالشهدا برای نجات شاگردش فدا کرد ولی در گذر زمان به همراه وعدههای مدیران ارشد استان و شهرستان به بوته فراموشی سپرده شد.
به هر روی آنچه به عنوان یک ضرورت، جایش در عرف ما بسیار خالی است، طرد مدیران وعدهباز و بیتوجهی به آنهاست كه روزي همچون وعدههاي فراموش شدهشان كه جامه عمل به خود نميگيرند، خودشان هم از ذهن مردم نيز پاك خواهند شد.
مجتبي پسند