شاعر چه بسیار زیبا اشاره کرده که تاریخ، روزگار ما و آیینه حسن است و تاریخ هویت و شناسنامه یک ملت و یک جامعه است. چگونه می‌توان گذشته خود را که همانا آیینه و شناسنامه است را پاره کرد و به دور انداخت و آن را نادیده گرفت؟!
تاریخ زمانه روزگار من و توست                    آیینه حسن، عیب‌دار من و توست
تاریخ بماند آیینه می‌شکند                    بنگر چه در این دو افتخار من و توست
انقلاب مشروطیت 110 سال پیش در شوره‌زار استبداد و خودکامگی به ثمر نشست. استبدادی که خود را مالک‌الرقاب و ظل‌الله (سايه خدا) می‌دانست و جامعه را به‌سان رعیت و گوسفندانی می‌دید که باید یک نفر راهبری‌شان کند، چون که اساساً از دیدگاه این نگرش مردم قادر به تشخیص مصالح خود نیستند و مهجور و ناتوان و یک نفر باید دستگیری‌شان کند که بتوانند به سرمنزل مشروطیت و تعیین حق سرنوشتمقصود برسند.
جامعه‌ای که در آن مسئله‌ای به نام حق و حقوق و به رسمیت شناخته شدن این حق که مردم نیز می‌توانند در اداره عمومی کشور مشارکت داشته باشند به هیچ انگاشته می‌شد. فقط و فقط شخص شاه، منویات، اراده و خواسته او می‌توانست به عنوان قانون در جامعه اجرا و جاری گردد. همه مردم ملزم به رعایت و اطاعت از این اوامر بودند و حق کوچک‌ترین اعتراض و سوالی نداشتند.
 در چنین اوضاع و شرایطی بود که بر اساس ترقیات و پیشرفت در جوامع غربی که توانسته بودند به درک بهتر و عمیق‌تر از مناسبات میان مردم و حکومت و اداره جامعه و گذر از یک پروسه طولانی استبداد، حاکمیت مردم خویش را قبول و به رسمیت شناخته و در اداره مملکت با صدور فرمان مشروطيت در 14 مرداد 1285 برابر با 27 ذيحجه 1324 تضمین نمایند.
 بر اثر رفت و آمد و ارتباط نخبگان و روشن‌فکران، تجار و بازرگانان و سفرای اعزامی به این جوامع و مواجه نزدیک با پیشرفت و ترقی این ملل و تحت تأثیر قرار گرفتن روش‌های حکومتی آن‌ها و تطبیق و مقایسه آن با جامعه آن روزگار که از مناسباتی مبتنی بر ارباب ‌و رعیتی برخوردار بود که مردم هیچ‌گونه نقشی در اداره جامعه نداشتند و همین وضعیت نابهنجار باعث جهد و کوشش بسیاری از روشن‌فکران وطنی از جمله "ملکم‌خان، آخونده‌زاده، طالبوف" و بسیاری دیگر از افراد تأثیرگذار که توانستند در رساله‌ها و کتاب‌های خویش به لحاظ تئوریک و اندیشه‌ای، حق حیات طبیعی و انسانی و حق سیاسی و اجتماعی را برای مردم و جامعه آن روز در گذر از نظام سنتی بر جامعه‌ای مبتنی بر قانون و مشارکت مردم تئوریزه کرده و همچنین می‌توان از نقش علما و روحانیان نوع اندیش همچون آخوند خراسانی و نائینی که در تطبیق مشروطه با شرع و دفاع از حق مردم در برابر استبداد قجری اشاره کرد.
 مردم در نهایت توانستند دربار و بالاخص مظفرالدین‌شاه را وادار به امضای فرمان مشروطه نمایند که فصل نوینی از رابطه مردم و حکومت که مبتنی بر تعیین حق سرنوشت خویش در قالب مجلس شورای ملی گردید.
آن روزگار در میان کشورهای منطقه و پیرامونی، ايران به عنوان پیش‌قراول حرکت به سمت بنیان‌های مدرن و آشنا شدن با مضامین و واژگانی همچون وطن، دولت، ملت، حکومت ملی و دولت ملی و حکومت قانون و مجلس گردید که بی‌شک اگر مشروطه بر مدار و سیاق خود حرکت می‌نمود و دچار افراطی‌گری و رفتارهای به دور از قاعده و وابستگی مشروطه در مرحله سرکوب محمدعلی‌شاه که دفع آن بر پایه حضور جدی ایلات گردید.
 همین نگرش ایلاتی و قومی موجب انشقاق و دودستگی در میان مشروطه خواهان گردید که متأسفانه در سامان دادن به امورات مردم ناتوان گشته و شرایط هرج و مرج و ناتوانی را بر جامعه تحمیل نمود. این امر در منظر و قاموس تفکر مردم، مشروطه با بی‌نظمی گره خورد و زمینه را بر ظهور دیکتاتوری جدید با عنوان فریبنده در قالب ندای جمهوری‌خواهی مهیا نمود و دفعتاً مشروطه و محسن رستميمشروطه‌طلبی در محاق فرو رفت.
 ولی با همه این رویدادها و اتفاقات مربوط به آن نمی‌توان از نقش مهم و تأثیرگذار آن در آن روزگار غافل و بی‌توجه بود. انقلاب مشروطه به عنوان یکی از رویدادهای مهم در حافظه تاریخی ملت ایران حک و ثبت گردیده و تداعی‌کننده و نشان‌دهنده عزم و اراده مردم آن زمان جهت به دست آوردن حق تعیین سرنوشت و مشروط کردن دیکتاتوری افسارگسیخته می‌باشد.
 
محسن رستمی / خرم‌آباد