این روزها مصادف با شهادت امامی است که از همان نوجوانی در دامن وحی پرورش یافت و از سرچشمه لایزال الهی و نور حقیقت و آگاهی بهرهمند شد و بهسان هارون برای موسی نقشی بیبدیل و برجستهای در همراهی و هم گامی پیامبر اسلام در عرصه دعوت توحیدی و انسانساز او بر عهده داشت.
تاریخ خود گواه صادق و راستینی است بر این حقیقت که علی در شرایط سخت و ناگوار دعوت پیامبر یاریگرش بود آنجا که باید بر بسترش میخوابید تا که نقشه شوم مستکبران را ناکام بگذارد دریغ نمیورزید و آنجا نیز که در جنگ احد رسولش در کارزار جنگ در معرض خطری جدی قرار گرفته بود سلحشورانه و بیباک جان پیامبر را میرهاند. تا وفادارترین پشتیبان و نگهبانش باشد.
علی (ع) اسوه و نمونه انسان کامل که ذخیرهای بود الهی و ناب که دنیاپرستان و قدرتطلبان تاب تحمل عدالتش را نداشتند و به انواع دسیسه و نیرنگ متوسل شدند تا حقیقت وجودی پیغمبر را دفن نمایند ولی غافل از آنکه علی مرد میدانهاست و حتی در سکوتش نیز درسها و آمیزهها نهفته است و خلق را راهبر است.
علی (ع) اسوه و نمونه انسان کامل که ذخیرهای بود الهی و ناب که دنیاپرستان و قدرتطلبان تاب تحمل عدالتش را نداشتند و به انواع دسیسه و نیرنگ متوسل شدند تا حقیقت وجودی پیغمبر را دفن نمایند ولی غافل از آنکه علی مرد میدانهاست و حتی در سکوتش نیز درسها و آمیزهها نهفته است و خلق را راهبر است.
از "جرج برناردشاو" پرسیدند: انسان کیست و انسانیت چیست؟ در پاسخ گفت اولی در کوچهها سرگردان است و دومی در لای کتابها و کتابخانهها ... از عارفی پرسیدند در روز با چراغ دنبال چه میگردی؟ گفت انسانم آرزوست و جرج جرداق مسیحی چه زیبا و پر نغز گفت در این جهان دنبال انسان بزرگ چون علی هستیم تا بشریت را نجات دهد.
بهراستی چرا آرمانهای دینی که رسالت خویش را در جهت رشد انسانیت و انسان بودن قرار داده است به تعبیری باید در لای کتابها و زاویه کنج تاریخ مانده باشد و چرا عدالت اجتماعی که فلسفه وجودی همه انبیا و مصلحان اجتماعی بوده است و آزادی که آرزوی همه بشریت بوده تنها و تنها در گفتار و کتاب است. چرا جوامع اسلامی که مقتدا و پیشوایی چون پیامبر دارند و جوامع شیعه سمبلی چون علی (ع) از عدالت و آزادی فاصله گرفتهاند.
پاسخ هر یک از این چراها آسان نیست و حوصله فراوان میخواهد و دستکم در این چند سطر نمیگنجد ولی آنچه که بهاجمال میتوان به آن اشاره کرد که در طول تاریخ گذشته مسلمانان همواره به عنوان عوامل عقب رفت و فساد آور در جهت عدم رشد و تعالی مسلمانان عمل کرده است یکی تمرکز قدرت و دیگری تمرکز ثروت و همه پیشوایان دین از این دو تبری جسته و از شر آنان به خدا پناه بردهاند و اگر علی (ع) به عنوان امام معصوم به قدرت و حکومت رسید زندگی خود را شفاف و روشن و حکومت خویش را در معرض بازخواست مردم قرار میداد و همواره عدالت و آزادی را در زمره حکومت خویش جاری میساخت تا از شکلگیری فساد و انحراف جلوگیری نماید.
بهراستی چرا آرمانهای دینی که رسالت خویش را در جهت رشد انسانیت و انسان بودن قرار داده است به تعبیری باید در لای کتابها و زاویه کنج تاریخ مانده باشد و چرا عدالت اجتماعی که فلسفه وجودی همه انبیا و مصلحان اجتماعی بوده است و آزادی که آرزوی همه بشریت بوده تنها و تنها در گفتار و کتاب است. چرا جوامع اسلامی که مقتدا و پیشوایی چون پیامبر دارند و جوامع شیعه سمبلی چون علی (ع) از عدالت و آزادی فاصله گرفتهاند.
پاسخ هر یک از این چراها آسان نیست و حوصله فراوان میخواهد و دستکم در این چند سطر نمیگنجد ولی آنچه که بهاجمال میتوان به آن اشاره کرد که در طول تاریخ گذشته مسلمانان همواره به عنوان عوامل عقب رفت و فساد آور در جهت عدم رشد و تعالی مسلمانان عمل کرده است یکی تمرکز قدرت و دیگری تمرکز ثروت و همه پیشوایان دین از این دو تبری جسته و از شر آنان به خدا پناه بردهاند و اگر علی (ع) به عنوان امام معصوم به قدرت و حکومت رسید زندگی خود را شفاف و روشن و حکومت خویش را در معرض بازخواست مردم قرار میداد و همواره عدالت و آزادی را در زمره حکومت خویش جاری میساخت تا از شکلگیری فساد و انحراف جلوگیری نماید.
حضرت علی به فراست دریافته بود آنچه که جامعه نوپای اسلامی را به جاهلیت قبل از اسلام کشانده بود تمرکز قدرت و ثروت در دست امویان بود که احیای ارزشهای گذشته با لعاب اسلام بود که ارزشهای توحیدی و ناب اسلامی را به مسلخ برده و جباریت را در جامعه اسلامی به وجود آورده بود ولی در نقطه مقابل سیره و روش حضرت علی میباشد که واجد دو نقطه کانونی مهم و راهبردی میباشد اول مشروعیت قدرت از ناحیه مردم و دیگری عدالت؛ حضرت امیر زمانی که از ناحیه مردم موردپذیرش واقع نشد حق مسلم و غیر قابل انکار خویش را در جهت مصالح مردم و تقویت اسلام نوپا نادیده گرفت تا که سر انجام با هجوم و استقبال مردم در پذیرش امر حکومت مواجه گشت.
حضرت علی در مورد مشروعیت حکومت خویش فرمود: «بالعین غیر متکرهین» یعنی بدون اکراه با من بیعت کردند، بنابراین مهمترین عامل را رضایت مردم در کنار مشروعیت الهی میداند و همواره خود را نماینده مردم میدانست. حضرت امیر همیشه خود را در معرض نقد و انتقاد قرار میداد و بهصراحت میفرمود: من خویشتن را فوق آنکه اشتباه کنم نمیدانم (نهجالبلاغه خطبه 216) و در جای به مالک اشتر میگوید در میان شهروندان افرادی را که در گفتن حق از همه صریحترند و به آنچه که خداوند برای اولیایش دوست نمیدارد کمتر کمک میکنند، مقدم بدار خواه موافق میل تو باشد یا نباشد (نامه 53).
حضرت علی وسواس عجیب و باورنکردنی در جهت اقامه عدالت در میان مردم و اطرافیانش قائل بود و به وضوح بیان میکند: «علیک یا لعدل فی الصدق و العدو» عدالت را درباره دوست و دشمن اجرا کنید؛
و رفتن شخص ایشان به عنوان حاکم اسلامی به دادگاه در جریان موضوع زره ادعایی یک یهودی و قضاوت قاضی و صدور رأی به نفع یک غیرمسلمان، سیستم مستقل، عادلانه و بیطرف را در جامعه اسلامی در عمل نشان میدهد که بسیار درسآموز و عبرتآموز میباشد و نحوه تقسیم بیتالمال و مواجهش با عقیل برادرش نشان از نگرش عمیق و باورمندش به عدالت میباشد نه در سطح شعار و تبلیغ؛ و همچنین سلوک نظری و عملی حضرت علی (ع) که چگونه انسانها در شمول حکومتش در پناه عزت و امنیت بودند بهگونهای که این پیشوای عدالت و آزادی نسبت به یک زن یهودی که بر وی ظلم رفته بود مرگ را برای خود آسانتر میدانست تا این که شاهد و ناظر ستم و بیعدالتی باشد و مطلب را با جملهای عمیق و پرمعنا از جرج جرداق مسیحی که به زیبایی علی را در کتاب الامام علی صوت العداله الا
حضرت علی وسواس عجیب و باورنکردنی در جهت اقامه عدالت در میان مردم و اطرافیانش قائل بود و به وضوح بیان میکند: «علیک یا لعدل فی الصدق و العدو» عدالت را درباره دوست و دشمن اجرا کنید؛
و رفتن شخص ایشان به عنوان حاکم اسلامی به دادگاه در جریان موضوع زره ادعایی یک یهودی و قضاوت قاضی و صدور رأی به نفع یک غیرمسلمان، سیستم مستقل، عادلانه و بیطرف را در جامعه اسلامی در عمل نشان میدهد که بسیار درسآموز و عبرتآموز میباشد و نحوه تقسیم بیتالمال و مواجهش با عقیل برادرش نشان از نگرش عمیق و باورمندش به عدالت میباشد نه در سطح شعار و تبلیغ؛ و همچنین سلوک نظری و عملی حضرت علی (ع) که چگونه انسانها در شمول حکومتش در پناه عزت و امنیت بودند بهگونهای که این پیشوای عدالت و آزادی نسبت به یک زن یهودی که بر وی ظلم رفته بود مرگ را برای خود آسانتر میدانست تا این که شاهد و ناظر ستم و بیعدالتی باشد و مطلب را با جملهای عمیق و پرمعنا از جرج جرداق مسیحی که به زیبایی علی را در کتاب الامام علی صوت العداله الا
انسانیه توصیف مینماید به پایان میبرم.
ای روزگار کاش میتوانستی همه قدرتهایت را و ای طبیعت کاش همه استعدادهایت را در خلق یک انسان بزرگ و یک نبوغ بزرگ و قهرمان بزرگ جمع میکردی و یکبار دیگر به جهان ما یک علی میدادی.
محسن رستمی
خرمآباد
دیدگاهها