نمیدانم سخنم را از کجا شروع کنم؟ سخنی که مدتهاست بر قلبم سنگینی میکند، اما چه کنم که به قول بزرگترها، به دلیل برخی محدودیتها امکان، واضح گفتنش نیست!
اما بهتر است توجه داشته باشم اگر این حرف در دلم بماند، بیشتر و بیشتر اعصابم به هم میریزد، پس میگویم تا حداقل خودم سبک شوم.
روزبهروز پیشرفتهای پزشکی در ایران بیشتر میشود، بیماریها درمان میشوند و همه از این وضع خرسندند؛ اما آیا وضعیت مردم نسبت به بهداشت و درمان کشور بهتر شده است؟
در این چند سال حوادث زیادی در حوزهی پزشکی در ایران رسانهای شده است که نتیجهی برخی از آن حوادث، یک عمر مشکل، درد، زجر و یا مرگ برای فرد آسیب دیده و هزاران مصیبت برای خانواده هایشان بوده است ؛ اتفاقاتی که تنها به توبیخ و اخراج مسببان آن ختم شد و ما هم تنها با ابراز ناراحتی از کنار آن به راحتی گذشتیم.
این توبیخها و اخراجها تنها پاک کردن صورت مسئله است؛ بهتر است دنبال راهحلی باشیم تا بعدها، از این دست اتفاقات رخ ندهد. متاسفانه در برخی از مراکز پزشکی، نکات بهداشتی رعایت نمیشود.
نوشتار زیر مشاهدات بنده در یک مرکز خصوصی پزشکی در شمال تهران است:
صبح پنجشنبه 19 فروردین 1395 احساس ضعف و ناتوانی باعث شد نتوانم به مدرسه بروم و در خانه استراحت کردم.
اما درد، تب و بیقراری باعث شد بعدازظهر به درمانگاه بروم، آن هم درمانگاهی خصوصی در یکی از مناطق شمال غربی پایتخت!
پس از معاینه پزشک معلوم شد باید برای بهبود بیماریام آمپول تزریق کنم؛ به بخش تزریقات درمانگاه رفتم؛ به منشی گفتم که دو دارو باید تزریق کنم، او هم پس از دریافت وجه منتظرم گذاشت تا نوبت تزریق فرا رسد.
پس از معاینه پزشک معلوم شد باید برای بهبود بیماریام آمپول تزریق کنم؛ به بخش تزریقات درمانگاه رفتم؛ به منشی گفتم که دو دارو باید تزریق کنم، او هم پس از دریافت وجه منتظرم گذاشت تا نوبت تزریق فرا رسد.
مطب شلوغ بود و مدتی نشستم؛ خبری نشد تا اینکه منشی به یک خانم گفت تزریقات داریم و او هم غرولندکنان آمد و گفت چرا خود بیمار نمیگوید تزریق دارد!
تعجب کردم! آیا من علم به غیب دارم که چه کسی تزریقات را انجام میدهد تا به او بگویم و پیگیرش شوم؟!
وارد اتاق تزریفات که شدم چیزی نمانده بود از تعجب شاخ درآروم؛ روی تخت تزریق پر بود از خوراکی و تنقلاتی مانند چیپس؛ لواشک و پفک!
به نظرم حداقل کار ممکن این است که به دلیل حفظ بهداشت باید محل تزریقات کاملاً بهداشتی و تمیز باشد.
تاب نیاوردم و اعتراضی کردم؛ با اعتراضم مسئول تزریقات خوراکیها را جمع کرد و کنار تخت بغلی گذاشت؛ گویا این خوراکیها متعلق به فرزند یکی از کادر پزشکی بود که راحت در اتاق تزریقات رفتوآمد داشت و خوراکی نوش جان میکرد.
دیوار کثیف بود و آبگرمکن کثیفتر؛ هرجایی را در این اتاق نگاه میکردید کثیف بود. در این اتاق حتی دستکش، الکل هم وجود نداشت!
مسئول تزریقات حتی دستکش هم استفاده نکرد و با همان دستهایی که خوراکیها را جمع کرد (قبلش نمیدانم کجا بود) میخواست تست عدم حساسیت بگیرد.
سرنگ را برداشت و حتی محل تزریق را با الکل ضدعفونی نکرد، او از هیچگونه دستمال استریل یا پنبه بهداشتی استفاده نکرد. حتی بعد از تزریق هم پنبه یا دستمالی به من نداد تا روی محل تزریق بگذارم.
به من گفت باید 20 دقیقه بمانم تا معلوم شود حساسیت دارم یا نه.
بعد از کلی انتظار؛ یک آقایی که متوجه نشدم چکاره بود و در همه کارها سرک میکشید به من گفت: برو طبقه بالا و دکتر را پیدا کن چون احتمالا به پنیسیلین حساس هستی. قرار بود من دکتر را هم پیدا کنم!
تاب نیاوردم . در حالی که به از شدت کثیفی و عدم رعایت بهداشت ناراحت بودم درمانگاه را ترک کردم و از ادامه درمان منصرف شدم.
اما سوال من این است که با وجود این همه پیشرفت در پزشکی که ادعایش را داریم، آیا نباید نظارتها و کنترلها با دقت بیشتری صورت گیرد تا این همه اخبار ناخوشایند از وضع درمان کشور منتشر نشود؟
سالانه حدود ۱۶ بیلیون تزریق در کشورهای در حال توسعه انجام میشود که بخش چشمگیری از آنها ناایمن میباشد. خطر تزریقات تاایمن یک تهدید جدی است و تزریقات نادرست میتواند باعث انتقال عفونت و عوامل بیماری و تهدید سلامت شهروندان گردد.
بنابراین امید است مسوولان حوزه سلامت، کنترل و نظارت خود را بر مراکز درمانی بهخصوص مراکز خصوصی بیشتر کنند.
بنابراین امید است مسوولان حوزه سلامت، کنترل و نظارت خود را بر مراکز درمانی بهخصوص مراکز خصوصی بیشتر کنند.
امیررضا قاسمی، 17 ساله/ لرستانی ساکن تهران
دیدگاهها
دوست عزیز مشکل این نوجوان اصلا نوع عملکرد این کلینیک نبود و تنها مشاهدات خودش را نوشته است. بحث عدم رعایت بهداشت و کمبود نظارت ها و بازرسی هاست که هر ساله مشکلات زیادی را به وجود می آورد.