غیر منطقیترین نوع مشارکت انتخاباتی که میتوان توصیه کرد این است که از مردم بخواهیم رزومه کاندیداها را بررسی کنند و بر اساس معیارهایی همچون مدرک تحصیلی، سوابق مدیریتی، شیوه بیان، نیکنامی و بدنامی و امثال آن دست به گزینش بزنند!
رأیدهندگانی که عموما خود دارای مدارک تحصیلی پایینتر از کارشناسی هستند چگونه میتوانند مدارک تحصیلی بالاتر را ارزیابی کنند؟ در این "دکتربازی" که این روزها در لرستان راه افتاده است (طبق اعلام مراجع رسمی 25 درصد از کاندیداها مدرک دکترا دارند اما همه هواداران عملا کاندیدایشان را "دکتر" صدا میزنند!) از مغازهدار شهری یا کشاورز روستایی لرستان چه توقعی دارید که بداند ارزش علمی مدرک کارشناسی ارشد فلانی که از دانشگاهی معتبر أخذ شده است از مدرک دکترای فلانی که با پول خریداری شده است بیشتر است یا کمتر؟
چگونه توقع دارید یک پزشک یا بقال یا راننده تاکسی یا مهندس عمران، بدون تخصص و مطالعه مرتبط بتواند تفاوت دو مدرک دکترای اقتصاد و دو نظریه یا مکتب اجتماعی را تشخیص دهد؟
چگونه توقع دارید ما مردم عادی ارزیابی صحیحی از عملکرد مدیریتی فلان مشاور وزیر یا مدير كل ادارات و معاون استاندار داشته باشیم؟ در این مسابقه شیوه بیان وسخنرانی قرّاء فقط بازیگران برندهاند! هر کس رُل "نماینده ایدهآل" را برای یکی - دوهفته بازی کند برنده خواهد بود. اشتهار نیک و بد نیز در جامعه کنونی ارتباط بسیار ناچیزی با واقعیت افراد دارد بلکه بیش از هرچیز برایند رسانههاست!
بنابراین درست نیست که انتخاب نمایندگان به صورت مستقیم به عموم مردم واگذار شود، در هیچ جای دنیا نیز چنین شیوه انتخاباتی ثمر نداده است، مردم در سیستمهای انتخاباتی موفق اغلب در پروسه ای دراز مدت احزاب و گروهها را انتخاب میکنند و سپس با واسطه این گروهها و احزاب هستند که موفق میشوند از میان خیل کثیر کاندیداها، دست به انتخاب بزنند.
در شرایطی که احزاب قائلند، غالبا فاکتورهای دیگری مثل تعلق طایفهای، سابقه همسایگی، آشناییهای غیر رسمی به مردم کمک میکند که فریب بازیگران و موجهای شب انتخاباتی را نخورند و اصطلاحا "جایزه لُپ لُپها" برنده نشوند.
در سیستمهای حزبی مردم طی بازه زمانی چندین ساله، در مییابند سیاستهای فلان حزب از چه نوعی است و به طور کلّی بدان حزب علاقهمند میشوند، (مثلا هوادار حزب کارگر یا مذهبی یا راستگرا میشوند) سپس این احزاب، که قاعدتا از نخبگان سیاسی جامعه هستند کاندیداها را ارزیابی میکنند و کاندیدای مورد نظر را که رزومه قویتری دارد در لیست حمایت خویش قرار میدهند، مردم هم بر اساس اعتمادی که در طول سالها به این احزاب دارند انتخاب میکنند، اگر این احزاب "جایزه لُپ لُپها" و بازیگران را تأیید کرده باشند به مرور اعتبار خود را از دست میدهند.
در ایران چنین احزابی وجود ندارد، اكثر سیاستورزان ایرانی، به صورت فلهای و بدون هیچگونه پایبندی و انتظامی، در دو گروه اصولگرا و اصلاحطلب سازماندهی شدهاند، در این دو جبهه، به فراخور روزگار نیز گروهبندیهایی همچون کارگزاران، پایداری، اعتدال و ... شکل میگیرند. هر چه هست به هیچ یک از این ائتلافهای گذرا "حزب" نمیتوان گفت.
شرایط خاص لرستان
این تصویر کلّی از انتخابات ایرانی، در هر منطقه و کوی و برزن رنگ و بوی خاص خودش را میگیرد، در مناطق لُرنشین، از آنجا که ساختار اجتماعی تحت تأثیر طوایف است، بازی انتخاباتی نیز تحت تأثیر آن قرار می گیرد، به تعبیر من در سختگیرانه ترین شرایط، این تأثیر از نوع تأثیر جغرافیای کویری بر جامعه فلات مرکزی ایران است! (از این جهت میگویم سخت گیرانهترین شرایط که باور دارم طوایف نه فقط کویر نیستند بلکه میتوانند درختان تنومند و پرثمری باشند که کارکردهای اجتماعی و مدنی زیادی از آنها توقع داشته باشیم، اما در این یادداشت کوتاه از این موضع سخن نمیگویم).
ساکنان فلات مرکزی ایران (مثلا یزدیان یا خراسانیان) از محدودیتهای جغرافیای کویری آگاهند اما میدانند که کمپین لعن و نفرین به کویر در جمعبندی نهایی به زیان ایشان است، زیرا در رقابت منطقهای قافیه را به شمال ساحلی یا غرب کوهستانی میبازند، لذا بیشتر تبلیغاتشان متمرکز بر مزایای کویر است، این تبلیغات گاهی از لزوم استفاده از انرژی خورشیدی در کویر گرفته تا توریسم کویر (!) و یادداشتهای عارفانه علی شریعتی درباره کویر را در بر میگیرد! آری ایشان هوشیارانه از لزوم «مدیریت کویر» سخن میگویند، کویرزدایی و جنگلکاری هم میکنند اما هیچگاه "کمپین ایجاد تنفر از جغرافیای خویش" را دامن نمیزنند!
اما در ایام انتخابات، در لرستان همواره شاهد هستیم که هر کاندیدایی، در میان قوم خویش خود عملاً یک طایفه باز تمام معناست و خدا نکند کسی از اقوامش به کاندیدای دیگری فکر کند! لیکن برای جذب آراء دیگران (از آن جا که رأی طایفه خویش را برای برنده شدن ناکافی میداند) نفرینی به ساختار سنتی اجتماع لُرها نثار میکند! ساختار سنتی طوایف همچون جغرافیای کویر، محل زندگی، نفس کشیدن، عواطف و تعاملات روزمره لُرها است.
درباره این شرایط سه نکته به اختصار یادآور میشوم:
نخست) راه حل کویرزدایی، نفرین به کویر نیست، بلکه ستایش درختان است. کویر محصول هزاران و بلکه میلیونها سال تحولات جوّی، زمین شناختی و تأثیرات انسانی و ... است، زندگی طایفه ای لُران نیز محصول هزاران سال زیست انسانی است، صرف نظر از این که این محصولات فرهنگی باید از بین بروند یا مدیریت شوند (قرار بود به این بحث ورود نکنم)، نباید توقع داشت در کوتاه مدت نابود شوند. جایگزین کویر، سبزه و درخت است، جایگزین کویر خلأ نیست. کسانی که دم از از بین بردن طوایف میزنند چه چیزی می خواهند جایگزین آن کنند؟ فردگرایی بیقید و بندی که جامعه انسانی را فرو پاشد؟ حرکتهای تودهای و پوپولیستی و موجسازیهای شب انتخاباتی؟ بنابراین بهتر است به جای مبارزه با طوایف، تلاشتان را بر رشد و تقویت نهادها و ساختارهای مدرن اجتماعی (سمنها، احزاب، انجمنهای محلی و خویشاوندی نو، و امثال آن) بگذارید.
دوم) دامن زدن به طایفهستیزی، همنهاد و نافبُر "لُرستیزی" است. از یک سوی غیر لُرها همواره از این منظر به لُرها تاختهاند، در حوزه انتخابیهای همچون دورود و ازنا، با بیش از نود درصد جمعیت لُر (بختیاری و مینجایی و...) چگونه است که اقلیت کمتر از 5 درصدی تُرک میتواند دو بار به مجلس نماینده بفرستد؟ بدون این که کاندیداهایش امتیاز ویژه دیگری داشته باشند؟ در اغلب حوزههای انتخابیه، اکنون این اقلیت های غیر لُر ساختار اجتماعی لُران (طوایف) را چنان به توپ بستهاند که کاندیداهای لُر فقط در خفا میتوانند به فکر بهره برداری از پتانسیل رأی آوری بالای خود (طوایف) فکر بکنند! در حوزههای انتخابیه ای همچون دزفول، اصفهان و ... شرایط به مراتب علیه لُران است! در اصفهان کاندیداهای اصفهانی آشکارا در محلههای خود شام میدهند و از لزوم رأی ندادن به غیر محلی و مهاجر دم میزنند، اما کاندیداهای لر برای برپا کردن یک جلسه طایفه ای به شدت تحت فشار و مورد تمسخرند!
متأسفانه هجمه علیه طوایف اتفاقا باعث میشود درست همان اقشاری تحت تأثیر قرار بگیرند که دارای فکر جوان، روشن و علمی هستند و بدین ترتیب حرکتهای طایفهای از مدیریت علمی و جوان خالی میشود، حرکتهای طایفهای سنّتی کدخدایان و ریشسفیدان نیز نه فقط مثمر ثمر نمیشود بلکه اتفاقا باعث میشود آسیبهای طایفه بیشتر شود.
آری! از ویژگی "طایفهای بودن" لُرها، چماقی درست شده است بر سر ایشان!
سوم) سومین نکته، که بیارتباط با نکته دوم نیست، اینست که دامن زدن به طایفهستیزی، دامن زدن به ایدئولوژی است که مقصر اصلی مشکلات لرستان را خود مردم لُر معرفی میکند، همان دیدگاهی که برنامههای ناکارمد اقتصاد دولتی و پایتختمحور ایران (از زمان رضاشاه) را تطهیر میکند و گناه هر کمبودی را بر گردن قربانیان آن (لرها) میاندازد!
راه حل چیست؟
به جای سخن گفتن از حذف و تخطئه طوایف، بهتر است از «مدیریت طوایف» سخن بگوئیم، به جای آن که کاندیداها در پشت پرده از مزایا و کارکردهای طوایف سوء استفاده کنند و در جلوی صحنه "ننه من غریبم بازی" درآورند، فضایی فراهم کنیم که تأثیرگذاری طوایف بتواند آشکار شود و از حالت قاچاق و زیرزمینی در آید، اصطلاحا "رو بازی کند" تا بتوان آن را پیشبینی و مدیریت کرد.
لُرها باید از زیر یوغ بازی اصولگرایان و اصلاحطلبان پایتخت خارج شوند و همچنین ویژگیهای محلی و طایفهای خود را مدیریت کنند، در این میانه حلقه مفقوده چیزی جز "احزاب محلی" نیستند.
طبیعی است در کشوری که احزاب ملّی در آن جایگاهی ندارند، احزاب محلی نیز به دشواری میتوانند موجودیت یابند، اما به هر حال این میتواند یک هدف مناسبتر برای ایجاد کمپین و پویش اجتماعی و انتخاباتی باشد تا یورش همهجانبه به مردمی که هزاران سال است در چارچوب طوایف نفس کشیدهاند و بدون هوای جایگزین، در خلأ جامعه تودهای و هرج و مرج فردگرایی خفه خواهند شد، در سرنوشت خود بیأثر خواهند شد و بازیچه دست بازیگران شب انتخاباتی!
ابراهیم خدایی
دانشجوی دکترای جامعه شناسی
دانشجوی دکترای جامعه شناسی
نشریه فرهنگی و اجتماعی لور
دیدگاهها
بسيار خوب و جامع بود.
متاسفانه ما بجاي استفاده از كاركردهاي مثبت طوايف، دائما در حال خرده گيري و پررنگ كردن موارد منفي آن هستيم
ابتدای سخن را بسیار تند ارائه نمودید
بسیاری از تحصیل کردگان این مملکت تکبعدی پرورش یافتند و سطحی نگر.
تقسیم کردن جامعه به دوبخش الیت و عوام کار مناسبی در دهه های پیشین بوده است لکن در جامعه کنونی و تلفیق فرهنگ رسانه ای و باز شدن باب تفکر به علت بالارفتن سطح دسترسی به رسانه .داشتن مدکر دکترا برای بنده و شما ملاک ارزش انسانی محسوب نبوده وتنها جنبه اجتماعی دارد .
اینکه سوابق کاری اجتماعی و علمی کاندیدا بررسی شود نه کار عوام است و نه شما . مرجعیت مشخص خود را دارد .و دلسوزان نظام حداقل بهینه های ممکن برای تایید صلاحیت کاندیدا را در نظر خواهند گرفت .
مردم باید بررسی کنند که کاندیدا مدرکش را هم خریده است و یا خیر .مردم آگاه هستند .کنولوژی و سوشیال نتورک در تمام دهکده جهانی بپاست .به مردم حق تحقیق و انتخاب بدهید .اللعاقبه 4 متقین
کاش به جای حذف طایفه ها ؛ طایفه ها مدیریت شوند...
امیدواریم گام نخست این پیشنهاد را دوستداران واقعی و نه کنشگران فصلی و مقطعی قوم لر برای برون رفت از استفاده نادرست از طایفه گرایی بردارند تا هر ناشایستی نتواند با سوار شدن بر موج منفی و ویرانگر آن آیندۀ مردمان ما را بازیچۀ اهداف پلید خود قرار دهد.
طوایف نشان اصالت و هویت ما هستند .فقط باید به مسیر مثبت هدایت شوند
هر چی دلتون میخواد به حرفهای من رای منفی بدهید ولی حقیقت رو گفتم ... چه حقهایی که بخاطر طایفه بازی که پایمال نشد چه افراد شایسته ای که بخاطر طایفه بازی کنار گذاشته شدن و بجاشون افراد نالایق امدن ...(البته برخي از همین افراد که طایفه ای داشتن و خدا رو در نظر داشتن به درستی وظایفشان رو انجام دادن که روی سخنم با اینگونه از افراد نیست)
در هر صورت وابستگي طايفه اي و يا غير دليلي براي برتري فرد نيست و اينكه امروزه در اين استان مردم روي به بحث طايفه بازي آورده اند اين است كه راهي براي رفع مشكلاتشان بدست آورن(موضوع استخدام ،گرفتن يك وام براي ايجاد يك شغل ،و حتي مشكلات احتمالي در آينده و.....)و از طرفي تعدادي از كاندياتور ها هم براي رسيدن به آرزويشان (همان صندلي )
لذا بهتر است بجاي مديريت طايفه و يا حتي بيشتر از آن قومگرايي در كشور به فكر اجتماعي باشيم كه همه افراد بتوانند از آن سود ببرند نكته جالبي هم كه در مطلبتان بود اين است كه روش راي گيري كه به آن اشاره كرديد(نماينده حزب) با بحث مديرت طايفه تناقض دارد