حقیقتاً خیلی سعی کردهام در دل دولت تدبیر و امید، حداقل برای دشمن شاد نشدن هم که شده با دید مثبت بر همه چیز بنگرم و هر آنچه هم بر من تلخ بوده است را زیرسبیلی رد کنم تا مبادا خرداد 96 هنگام تبلیغ برای دولت منتخبم، بگویند: شما که خودت دو سال پیش آتیشی شده بودی از دست این و آن، دیگر چرا از این دولت حمایت میکنی؟!
اما ایام عید که به جز "پايگاه خبري یافته" خودمان در لرستان، اكثر رسانهها به خصوص مطبوعات "کرکره" را پایین آورده بودند، چون پایتخت، تو گویی در این ایام رسالتمان، سیزده روز تمام میرود.
سیزده به در، هر چه خواستم خودخوری کنم و به روی خودم نیاورم که چه بر سر این مردم "یارانهپرور" میگذرد، نمیشد که اگر خواست بشود، خداوکیلی با یک گردش کوچک در شهر و خرید با خانواده محترم، دیگر خونم به جوش آمد و گفتم حالا تا سال 96 و انتخابات کی زنده است و کی مرده؟! اصلاً کی آن موقع یادش میآید من چه گفتم؟! مگر مردم یادشان مانده سالهاي قبل برخي نمایندگان عزیز این خطه چه گفتند و چه قول دادند و حال که به سال پایانی عمر مجلس نهم میرسیم مگر شده است یک بار برای دلخوشی، فریاد بزنند: آقای نماینده پس چه شد آن همه حرفهای زیبای دور میدان و سر چهارراه که در میان شور و سوتهای ما به خوردمان دادید و ما هم یک تکرأی جانانه هدیه نمودیم به وجود مبارکتان؟!
آری از حرف اصلی دور نشویم و برگردیم سراغ جناب ولدی رئيس سازمان صنعت، معدن و تجارت لرستان که نبودید و ندیدید روزهای پایانی سال 93 چه قولها که نمیداد از تامین بازار میوه شب عید تا کاهش قیمت مرغ و حضور بازرسان و قس الی هذا ... (عدهای بر این عقیدهاند که قص الی هذا صحیح میباشد لیک قس الی هذا صحیحتر است که قیاس کن از این.)
نمیدانم جناب ولدی، برای میزبانی از میهمانانِ محترمِ این ایام دوستداشتنی نوروز، به بازار پر زرق و برقمان سر زده بودند یا خیر؟ فرقی نمیکند، که اگر ایشان نیز نخواهند چون آن عزیز که میگفت گوجه در سر کوچه منطقه پامنار از همه جا ارزانتر است! بگویید اطراف خانهی ایشان همه چیز ارزان است، حتماً هر کسی از خانواده محترمشان، از بازار این شهر خریدی کرده باشند و آقای ولدی نیز همچون ما، دخلشان به روز سیام هر ماه نرسد (که حتماً همینگونه است و مگر یک مدیر دولت مردمی چقدر حقوق میگیرد؟) آه از نهادشان بلند شده است با این اوضاع شهر که اگر نگویید بدبین شدهام، بر این باورم که "شهر هرت" نیز چنین بازار آشفتهای ندارد که شهر من دارد!
نمونه عرض کنم 6 عدد پرتقال 9600 تومان که میشود هر عدد آن چیزی حدود 1500 تومان! جناب ولدی باور کنید وقتی که با این اعداد و ارقام مواجه شدم ابتدا که فکر کردم درون غاری، بياباني لميزرع مثل صحراي ربعالخالي يا جايي شبيه به آن خوابمان برده است و حال بعد از دویست سیصد سال، از خواب بیدار شدهام! مگر میشود با وجود آن همه وعدهي شما در جلسهي ستاد تنظيم بازار استان، عید ما، اینگونه دور از جان زهر مارمان بشود که "جیب خالی و عید"، چون دو خط موازی بمانند و هرگز به هم نرسند؟!
شاید بخواهید این حرف مرا رد کنید، اما محض اطلاع به عرض برسانم ما پوست پرتقالها را دور نریختیم! زيرا هم حیفمان میآمد و هم میگویند پوست پرتقال را با آب مرغ مخلوط کنی طعم خوبی میدهد، برای همین عیال محترم آنها را نگه میدارد! راستی گفتیم مرغ ...
گفتیم مرغ و دردمان تازه شد! دردمان یکی دو تا نیست، با آن همه جلسات تنظیم بازار قبل از عید و آن همه گزینهي روی میز برای لغو تحریم، از ماهی قرمز گرفته تا مرغ از سبد خرید مردم ...
مگر شما به عنوان رئيس سازمان صنعت و معدن و تجارت لرستان، قرار نبود به بازار مرغ سر و سامان بدهید و فرمودید «مرغ به قدر کافی موجود هست و ما توجهی به این قیمتها نکنیم». فرموديد که شما بازار مرغ شب عید را تامین میکنید، تازه شبکه افلاک هم بيش از 5 بار اين گزارش را پخش كرد. مگر رسانهي ملی حرف اشتباه هم ميزند؟!
اما باور بفرمایید خود ما بهجز آن دو سه مرغ یخی با تاریخ مصرف یک ماهه و طعم همچین بگینگی یه جوری که از نمایشگاه نوروزی خریدیم، دیگر همه ایام هر چه در خرمآباد مرغ خریدیم بالای 7 هزار تومان بود! گویی مرغ سازمان صنعت و معدن یک پا دارد و هرگز از نرخ خویش پایین نمیآید!
به هر حال اینها همه را نوشتيم که به عرض برسانیم: جناب آقای رئيس! ای امید ملتی که هی داریم زور میزنیم با شما همدلی و همزبانی کنیم؛ شما را به خدا در این معادلهي چند مجهولی گرانی، زودتر پیدا کنید پرتقال فروش را! اگر بعد از این همه سال تجربهي مدیریتی، کاری از دستتان برنمیآید ... هیچ ... فدای سرتان! باز هم ما میسازیم و میسوزیم...
لابد این تقصیر ماست که از جیب مبارکتان کم رپرتاژ و آگهی گرفتهایم که اینگونه حالا زار میزنیم از برای این یك کم گرانی موجود در شهر!
لابد این تقصیر ماست که از جیب مبارکتان کم رپرتاژ و آگهی گرفتهایم که اینگونه حالا زار میزنیم از برای این یك کم گرانی موجود در شهر!
مردم هم نگران نباشند! به هر حال تا شب واريز يارانهي 4 سال ثابت ماندهي 44 هزار و 500 توماني هر ماه، خدا بزرگ است ... از یک جایی میرسد پول بوقلمون این ملت!
ارسال کننده: ابوذر باباییزاده
دیدگاهها
مسئولين اگر برای این مردم و مطالبات انها احترام قائل هستند هم به سوال یادداشت بالا که قبمت پرتغال بود ومرغ پاسخ دهند و هم به این شایعه که در شهر پیچیده است
البته بعید می دانم مدیرانی که خیالش راحت باشد كسي عوضشان نميكند به این دست مطالبات پاسخ دهند.
سال نوبرهمگی مبارک وفرخ باد
جناب بابایی چه دل خرسندی دارید و چه شوری!
یادم میاید وقتی بچه بودیم تاهمین چند سال اخیر... سفره هایمان رنگی... خانه هایمان شلوغ و پراز میهمان بود... سالی دو بار لباس نو میخریدیم...حالا...
ازماست که برماست جناب بابایی
برخي نماینده هارابخاطرطایفه وعشیره برسرکرسی مینشانیم بعدانتظارمعجزه داریم...