چندی پیش مرکز آمار ایران، بیکاری بیش از 80 درصد زنان لرستان را اعلام کرد؛ حال اینکه 50 درصد جمعیت لرستان را زنان تشکیل میدهند و در حال حاضر بر اساس اعلام مرکز آمار ایران، زنان جوان سه استان کشور از جمله لرستان، ایلام و چهارمحال و بختیاری با بیکاری بالای 80 درصدی مواجه هستند.
در این یادداشت نگارنده ضمن اشاره به اهمیت تعداد کرسیهای شغلی بانوان، بر آن است به موضوع نقش و سهم کیفی زنان و مشارکت ایشان در توسعه استان نگریسته شود؛ از این رو بهطور عمده جامعهی هدف در این یادداشت، آن 20 درصد باقیمانده از زنانی هستند که صاحب شغلاند و همچنین آن درصد نامشخص از زنانی که باوجود شایستگیهای فردی و تحصیلی و مهارتهای کاری قابلقبول، موفق به احقاق حق خویش نشدهاند و ناامیدی این دسته، دلسردی و سرخوردگی آن درصد باقیمانده از زنان را که بهاندازهی ایشان توانمند هم نیستند، همراه دارد.
همزمان با روی کار آمدن دولت دکتر روحانی نیز پیرو چنین خلأهای مشهودی، زنان در برخی استانها به برخی مناصب همچون معاون استاندار، فرماندار و غیره نیز رسیدند. معاونت بانوان هم برای نخستین بار در ترکیب هیات دولت شکل گرفت تا حضور بلافصل یک «دولت-زن» در کابینه از یکسو راهحلی روشن بر توازن نایافتگی مناصب کابینه باشد و از سوی دیگر مسیری آگاهانه برای اداره امور زنان و حل نابسامانیهای وضعیت اجتماعی و عمومیشان در تعامل با دستگاههای مختلف تعریف و دیده شود.
اما موضوع در استان ما، لرستان، به چه صورتی است؟ پاسخ این است که حضور زنان در پستهای مهم و تعیین کننده در کل لرستان وضعیت خوبی ندارد. انتصاب یک فرماندار زن یا حضور یک یا چند مدیر زن، البته از نقاط مثبت کارنامهی دولت یازدهم در استان است و جای شکرش باقی است؛ لیکن یقیناً مشت نمونهی خروار نمیتواند باشد و تاثیر این اقدامات در توسعه استان محسوس نمینماید. منصبهای تأثیرگذار (نه منصبهای تشریفاتی) که در توسعه استان نقش داشته باشند بهطور متعادل توسط زنان اشغال نمیشوند و با وجود آنکه بانوان بیش از نیمی از جمعیت کشور و استان هستند همچنان نتوانستهاند نمایندگان خوبی برای حضور و بروز واقعی توانمندیهایشان باشند.
در مدیریتها و حوزههای میانی هم بانوان به نسبت جمعیتی که دارند نقششان کمرنگ است؛ تراکم ایشان تنها در آموزشوپرورش یا دبیرخانههای ادارات به چشم میآید نه در معاونتها حتی یا پستهای تأثیرگذار.
در مدیریت تشکلها و جریانهای اجتماعیمان هم هیچ زنی میدانداری نمیکند؛ دنبالهرو و گوشبهفرمان بودن زنان نیز در بسیاری موارد مزید بر علت است.
اینکه کارکردهای فرهنگی نیز در این زمینه مؤثر عمل کردهاند، قابل کتمان نیست؛ نگاه مدیران به زنان تاکنون این نبوده که زنان محور باشند و خود زنان نیز البته هم به این باور نرسیدهاند.
هراسهای اجتماعی، ترس از تحقیر شدن، طرد شدن از سوی خانواده و نبود حس سهمخواهی در کنار دلایل برشمرده شده، باعث شده تا زنان نه در حوزه اداری و نه در حوزه اجتماعی، نقش واقعی خود را ایفا نکنند. حال اینکه زنان باید به حقوقشان آگاه باشند، جامعهی مدنی و حقوقشان را بشناسند.
حتی در حوزه کاندیداتوری در شورا و مجلس استان هم زنان پرتعدد نیستند و همچنان و تا امروز این نمایندگان مرد بوده اند که تصمیمگیری های حوزه زنان را هم به عنوان نیمی از جمعیت استان عهده دار بودهاند.
پرسش مهم این است که «زنان کجای هرم توسعه لرستان قرار دارند و آیا اساساً تصمیمگیری جدی برای پررنگ کردن این نقش و به صحنه آوردن زنان توانمند انجام شده است یا خیر؟» بدیهی است در خصوص نقشآفرینیهای سودمند در توسعه مقصود آن نیست که لزوماً پای تمامی زنان به عرصههای مختلف اجتماعی و کاری باز شود بلکه در این بخش منظور نظر آن دسته از زنان علاقهمندی هستند که از پیش، ورود به فضای جامعه را انتخاب کردهاند اما نتوانستهاند بهطور مطلوبی رشد کاری و حرفهای داشته باشند. آیا با این آمار جمعیتی همچنان سزاوار است که زنان خودشان در فضاهای تصمیمگیری مربوط به خودشان غایب و کمپیدا باشند؟!
حقیقت آن است که برای اظهارنظر در این خصوص تنها آمارهای رسمی به کار نمیآیند بلکه کافی است نگاهی اجمالی داشته باشیم به روند تشکیل جلسات، تصمیمسازیها و مشارکتهای اجتماعی اقتصادی سیاسی و فرهنگی زنان، چه در مناصب دولتی و چه در مناصب خصوصی؛ این در شرایطی است که زنان تحصیلکرده، توانمند و کارآمد فراوانی در لرستان زندگی میکنند که از نیروی جامعهسازشان، انتفاعی به جامعه نمیرسانند و آهستهآهسته در پستوی تفکرات خانگی، یا کارهای سطح پایین و یا کارمندیهای مد شده و کم خاصیت، دچار روزمرگی بیپایانی میشوند که تمام دانش و آموختههایشان را راهی فراموشی ناخودآگاه میسازند و البته از نگاهی برتر این نوعی اسراف و اهمال در بهرهبرداری از توانمندیهای کارساز است.
بدیهی است در کنار اشاره به موارد بالا، لازم است در بخشهای آموزش و پژوهش دولت و یا مؤسسات تحقیقکننده، سند چشماندازی در این خصوص تهیه شود و آمار و مطالعات دقیقی از میزان کارآمدی زنان مدیر و شاغل و تحصیلکرده در تصمیمگیریهای بومی و داخلی استان تهیه و تنظیم شود و در ادامه در سیاستگذاریهای مربوط مدنظر باشد.
تحقیقات انجام شده در کشورهای دیگر نشان داده است که اساساً شیوهی مدیریت زنان نیز متفاوت و بسیار قابلاعتناست. بر اساس همین تحقیقات، زنان مدیرانی هستند که شیوههای منعطفتر، تعاملیتر و جمعیتر را ترجیح میدهند و معمولاً برخلاف روش غالب مدیران مرد، از شیوههای کمتعاملیتر و تصمیمگیریهای فردی استفاده چندانی نمیکنند. همین تحقیقات نشان داده است زنان مدیرانی دلسوزتر هستند که شیوههای مدیریت چرخشی را به نحو بهتری اجرا میکنند.
مسئلهی بعدی که معمولاً کمتر موردتوجه تصمیمگذاران قرار میگیرد، ترغیب مدیران به مشارکت و استقبال از شیوههای مدیریتی و حضور زنان است. اساساً باید پرسید که آیا چنین نگاهی در میان مسئولان وجود دارد و یا همچنان ترجیح میدهند با تن دادن به دردسر کمتر، جای خالی زنان را نادیده گرفته و بار شیرین مدیریتها را بر دوش مردان بگذارند؟!
مسئولان در پارهای مواقع عنوان کردهاند که این خود زنان لرستان هستند که نمیخواهند پا پیش بگذارند و مناصب و موقعیتها را قبول کنند که البته سخنی است قابلتأمل و نیازمند بحث و بررسی. اینکه زنی منصبی را که بر اساس شایستگیهایش به او پیشنهاد شده رد میکند، جای تحقیق و تفاوت است. نتیجه اینکه یا خودباوری لازم را ندارد یا مسائل خانوادگی به او این اجازه را نمیدهد که در هر دو صورت باز هم موضوع تا حد زیادی به هنجارهای اجتماعی و ساختارهای اشتباه فرهنگی برمیگردد. برگردیم به فرصتهای شغلی و اجتماعی و ارتقایی. آیا نگاه صرفاً مردسالارانه به موضوعات در طی این سالها زنان را بهنوعی واپسزدگی اجتماعی محسوس یا نامحسوس دچار نکرده است؟ آیا در محافل و مجامع و سخنرانیها و شوراها و حتی جلسات خانوادگی، عرف و هنجارهای نانوشتهی ما، همواره ظهور و بروز انسانی و شرعی زنان را در موقعیتهای تصمیمساز پسند دانسته است؟
نقطهی علمی قوت زنان در تسلط بهتر به زبانآوری و بهرهمندی از توانمندیهای چند فعالیت همزمان (multi task) بهعنوان نقاط عطفی در دستیابی به توسعه میتواند لحاظ شود؛ اما میزان و نحوهی عملکرد تا امروز چگونه بوده است؟
از سوی دیگر و در نقطهی مقابل گاه یک زن توانمند و کارآمد به دلیل برخوردار نبودن از دایره دستهبندیهای جناحی و سیاسی، ممکن است به جایگاه شایستهاش دست نیابد. حال اینکه هستند و کم نیستند مردان سیاسی و اثرگذاری که همسران و زنان خانوادهها و اقوام و آشنایان خود را حمایت میکنند و در مناصبی میگمارند که گاه با شایستگیها و توانمندیهای فردیشان نیز برابر نیست؛ ایشان از این منظر ممکن است به برخی منافع حزبی و جناحی دست یابند اما یقیناً آفتی به جان مدیریت پربازده و سودمند و به دور از پارتیبازیهای رایج خواهند بود.
شکی نیست باوجود موانع و مشکلات، زنان باید در وهلهی نخست با جدی گرفتن توانمندیها و مشارکتهای عقلانی و صحیح خود را باور کنند و در وهلهی دوم مدیران با شناسایی زنان توانمند و ایجاد زمینههای رشد برای ایشان به مدیریتشان انعطاف و اثرگذاری لازم را ببخشند.
در همین شرایط باید تأکید کرد با توجه به محدودیتهای استخدامی دولت و لزوم توجه بیشازپیش به بخش خصوصی، یقیناً با فراهم کردن زمینههای رشد زنان در بخش کارآفرینی خصوصی نیز میتوان بخش مهمی از این مهم را محقق کرد. زنان کارآفرین در صورت حمایت بسیار میتوانند توسعهآور باشند. به شرطی خودشان را باور کنند و دولتمردان نیز بیش از گذشته و با توجه به حقوق پرداختنشدهی زنان در ادوار گوناگون، رسیدگی و حمایت از بانوان را دستور کار سازند.
تقسیم دیدگاههای روستایی و شهری را نیز نباید نادیده گرفت. شخصاً در سفرهایی که به بیش از هشتاد روستا در لرستان داشتم، با دیدن محدود دهیاران زن، دریافتم زنان یا وارد عمل نمیشوند یا اگر شدهاند واقعاً حق مطلب را ادا کرده و در امور مربوط به خودشان سنگ تمام میگذارند و معمولاً مدام تلاش دارند انتقادات و انتظارات را حلوفصل کنند. زنان در هر محیطی میتوانند پیشرو و تأثیرگذار باشند و چه بسیار زنانی که از نگارنده میخواستند تا کمکشان کنم تعاونیهای روستایی و کلاسهای آموزش قالیبافی و صنایعدستی را راهاندازی کنند و با حسرتی تمام از آن سخن میگفتند؛ همین زنان میتوانند و میتوانستهاند، نبض تپنده اقتصاد روستا باشند. اقتصاد زنانه با بهرهمندی از ویژگیهای مادرانه و دلسوزانهاش، بهویژه در امر هنرآفرینی و خلاقیتهای جذب گردشگر و میهمانپذیریها، میتواند به بهترین نحو اثرگذار باشد.
آنچه مسلم است، توسعه ابعاد گوناگونی دارد اما یکروی مهم توسعهیافتگی مشارکت زنان است. جامعهای که بستر را برای حضور موثر زنان علاقهمند و توانمند در بازار رقابتهای کاری، فراهم نکند، نیمهای همیشه خالی دارد که خواهناخواه عوارض و عواقبش را همگی احساس خواهیم کرد.
هماکنون نیز ورودیهای دانشگاههای کشور دارای نسبت 60 به 40 به نفع زنان است اما در عمل ما نیروی انسانی تربیت میکنیم اما آنان را به کار نمیگیریم و به قولی در جامعه رها میکنیم.
باید دانست آنچه باعث نافرجامی میشود کاهش قیمت نفت نیست. نافرجامی از نبود برنامهریزی و استفاده نکردن از سرمایههای عظیم انسانی ناشی میشود.
دختران و زنان استان ما از توانایی بالایی بهرهمند هستند و شاید در بسیاری از موارد در مقایسه با نیروی کار مردان قانعتر و پرکارتر باشند اما ما چه میکنیم با این نیروی پرتوان؟
فراموش نکنیم توسعه از دل چاههای نفت بیرون نمیآید. توسعه اجتماعی، اقتصادی و تحقق عدالت اجتماعی در دستان توانمند نیروی انسانی است که زنان مدیر و مدبر یکی از بازوان توانمند آن محسوب میشوند.
آتوسا رحمتی
کارشناس رسانه
دیدگاهها
ورودیهای دانشگاههای کشور دارای نسبت 60 به 40 به نفع زنان است
در عمل ما نیروی انسانی تربیت میکنیم اما آنان را بکار نمیگیریم و به قولی در جامعه رها میکنیم.
1- مدیریت چرخشی ؟؟؟ در اعداد کدام تئوری مدیریت می باشد؟
2- اگر ورودی به نفع زنان است و بعد رها می شوند کجاش به نفعه ؟؟؟؟
مطلب بسیار واضح و کامل بود
با تشکر از توضیحات شیوایتان خانم رحمتی
بدون تردید سرکار خانم رحمتی. نیک میداند که همه ی افراد برنامه ریز "مرد" هستند حتی آنان که در حوزه زنان برنامه نویسی و برنامه ریزی میکنند