همیشه پیرامون عناوین و القاب سنتی و رایج بحث و گفتوگوهایی پیش میآید که بعضاً به مشاجره و مجادله نیز کشیده میشود و گاه نه تنها نتیجهی مطلوبی حاصل نمیشود، که موجب کدورت نیز میگردد و رویکردی مناسب هم در جامعه ندارد لذا با توجه به ضرورت مطلب، خاصّه در منطقهی لر و بختیاری به صورت کلی به موضوع پرداختهام، امید که صاحب نظران بتوانند با در نظر گرفتن شاخصهها و توانمندیهای موجود جامعه، این ارزش را حفظ و نگهداری کنند.
در همین راستا یکی از اقوامی که برای عناوین و القاب حرمت و اهمیت بسیار قائل است، قوم لر به ویژه ایل بختیاری بوده که به این موضوع بسیار پرداخته و طی روند تاریخی در همهی دوره ها به اشکال مختلف از آن استفاده نموده است.
بر این اساس میتوان عناوین و القاب را به گروههای کشوری، لشکری، علمی، هنری و ورزشی دستهبندی کرد. نکته ی حائز اهمیت آن است که مسائل مطرح شده برگرفته از چیزهایی است که در اجتماع با آن مواجه شدهایم و تاحدود زیادی مایل هستم که مباحث بیشتر جنبهی کاربردی پیدا کنند و سودمندتر واقع شوند و خوانندهی مطلب یا مخاطبانِ آن نیز در کوتاهترین زمان، به آن چه که میخواهند دست یابند.
لذا ادامهی بحث مذکور با نگاهی ویژه به موضوع طرح شده و پردازش آن، مشخص و روشن میگردد و از سویی نیز به نظر میرسد که باید مباحث را به صورت پرسشی مطرح نمود تا معلوم شود که آیا دغدغهی ذهن من است یا مشغلهی ذهنی دیگران نیزبوده است؟
بنابراین میتوان موضوع را مورد تبادل آرا قرار داد تا در حین گسترش آن، به نتایج خوبی هم دست یافت.
عناوین از لحاظ ریشهای و تاریخی به اندازه ی زندگانی بشر قدمت دارند و در ادوار مختلف کاربردی متفاوت داشته است، اما اینک گذرا و اشاره وار به عنوان ها ونشان ها پرداخته می شود وآن را به نقد و بررسی خواهیم گذاشت تا اصحاب خرد و معرفت موضوع را پختهتر کرده و در جامعه بسط و گسترش دهند.
مسلم است که مقام ها در همه جای دنیا تعریفی مجزا و عنوانی خاص دارند و در کشور ما هم رهبری رفیعترین و سپس رییس جمهوری یا رییس دولت، وزرا، استانداران، فرمانداران و بخشداران و نیز عناوین لشکری متشکل از سربازان، افسران ردهبالا و عالیرتبه، سرداران و امیران بوده است.
در مکتبخانههای قدیم هم برای افراد علمی و آنانی که از علوم دینی و طبی آگاهی داشتند از عناوینی چون: "ملا" و "طبیب" و"حکیم" استفاده میشده که امروزه شکل وسیعتری به خود گرفته است وبرخی این عناوین عبارتند از: "آموزگار"، "معلم"، "دبیر"، "مهندس"، "دکتر"، "پرفسور"، "دانشمند"، "علامه"، "فیلسوف" و "نخبه".
برای هنرمندان صاحب نفوذ و شاخص از القابی چون؛ "استاد"، "میرزا"، "میر"، "کاتب"، "خان" و "آ" استفاده میشد و گاه نیز به یک عنوان خاص ملقب میشدند، مثل: "کمال الملک"، "عمادالملک"، "عمادالکتاب"، "سراجالکتاب"، "معین الکتاب"، "صراطالسطور"، "مدادالخطوط"، "قبلةالکتاب"، "درویش"، "مولانا"
جهت ورزشکاران از عنوانهایی چون: "پهلوان"، "یل"، "قهرمان" ، "مرشد"، "دستان" ،"عیار"، "پیل"، "غیور" و "دلاور" به کار برده میشد وهمچنین در برخی موارد که گاه به صورت مشترک نیز میآمد از القابی چون؛ "امیر"، "میر"، "اتابک" ، "بیک"، "بیگ" ، "ایل بیگ" ، "ایل خان" ، "کی" ، "خان" ، "خواجه" ، "کی خا"، "قائد" ، "کاید" ، "آ" ، "شیخ" ، "شیر" ، "ملا"،"سردار" و به سبب تقدس و احترام برای افرادی که به زیارت اماکن متبرکه مشرف میشدند عناوینی نظیر "مشهدی"، "کربلایی"، "حاجی" و نیز برای زنان، "بانو"، "خانم"، "بیبی"، "بیگم"، "مشهدیه"، "کربلایی"، "حاجیه" و گاه عنوان "آغا" قبل یا بعد از نام زن میآمد و برای آقایان از "آقا" بعد از نام یا قبل از آن استفاده میشد.
به هر حال در گذشته عناوین به دستههای مختلف بوده که به چند شکل حاصل میگردید، یا طریق صاحبنظرانی که در فن و هنری شاخص بودهاند به افراد اعطا میگشت و یا از سوی حاکمان و دولتمردان با توجه به شایستگی، شجاعت، مردمداری، سخاوت و میهماننوازی به کسانی که لیاقت داشتند داده میشد و گاه به دلیل محبوبیت و مشروعیت مردمی و اعتماد آنان، فرد به یک لقب مفتخر میگردید و اگر امروزه بخواهیم برای عناوین و نوع به کارگیری آن نمونه بیاوریم میتوان به ائمهی جمعه، فرمانداران و بخشداران اشاره کرد که از سوی حکومت و دولت منصوب میشوند، نام برد.
همچنین نوع دوم آن نمایندههای مجلس و شوراهای شهر و روستا هستند که از جانب مردم منتخب و برگزیده میشوند، سپس به تأیید حاکمان نیز میرسد و به همین سبب شایسته و زیبنده ی این القاب نیز هستند و چنان چه در برخی از مناسبتها،محافل و مجالس برای بعضی افراد عنوان "آ" یا "خان" "کی" به کار برده میشود که برای احترام استفاده میگردد و فرد مذکور هم لایق آن است نباید به دیگران بر خورد چرا که به قول دوست عزیزم "آ کوروش کیانی" که خود برازنده و سزاوار این لقب است: "آ شدن در اصل انسان بودن است/ افتخاری نو به ایل افزودن است".
یادمان باشد که این عناوین بخشی از فرهنگ ماست و نباید به فراموشی سپرده شود. برای این که سندی بر این نوشته بیاورم و آن را متبرک نمایم باید یادآور گردم که حضرت امام رضوانالله تعالی علیه خطاب به مقام معظم رهبری حفظهالله فرمودند: "آسیدعلی" یا برخی بزرگان دینی کشورمان برای مخاطب قرار دادن افراد از این عناوین به کار میبرند و در جایی هم نیامده که احترام گذاشتن به انسان بد است.
و هنوز هم در بین علما و روحانیت معظم و معزز از این القاب برای احترام به اهل فضل ومعرفت استفاده میشود. نکته این جاست که بعضی عناوین با خود فرد صاحب نام تمام میشود زیرا شایسته بودن شخص مذکور در به دست آوردن عنوان کاملاً محرز بوده و نقشی اساسی داشته است.
مثلاً پس از یک قهرمان ورزشی و یا یک پهلوان نامی یا یک دانشمند و هنرمند صاحب نام، عنوان وی به فرزندان او انتقال نمییابد ولی در نوع عام به صورت موروثی به بعدیها منتقل میشود و گاه به شکل وراثتی میماند حتا اگر بازماندگان لیاقت آن را نداشته باشند.
البته در برخی مناطق به دلیل ساختار ایلی و حفظ انسجام طایفه این کار صورت میگرفت و بعضاً در مواردی هم کارساز و مثبت بوده است.
گاهی نیز مرسوم ومعمول بوده است که وقتی فرد نافذ از بین میرفت و فرزند ذکور و بالغی نداشت، افراد ریشسفید به سراغ برادران، عمو و یا عموزادههای او میرفتند تا ردای کدخدایی و کلانتری را بر بالای او بیندازند ازاین رو به نظر میرسید که نمیخواستند این وحدت ایلی و طایفهای به هم خورده و یا دچار خلل گردد و در شرایطی خاص هم که فرد متوفا فرزند پسر نداشت این عنوان به دختر و یا زن با لیاقتی از خانوادهی او سپرده میشد.
ولی امروزه ضمن این که باید به رسوم، آداب و آیین نیک گذشتگان حرمت بسیار قائل شویم و برای حفظ ارزشهای معنوی آن بکوشیم بسیار هم علاقهمند هستم تا یک باز نگری خوب و دقیق صورت بگیرد واین ارزش ها همچنان تداوم یابند، به عنوان مثال: "یادبود" ها و "بزرگداشت"ها و "همآیش"های متعدد میتواند برای همیشه نام افراد لایق و بزرگ تاریخی را زنده نگاه دارد.
از طرفی هم نباید بر داشتههای گذشته غره شویم چرا که به قول سعدی: "گیرم پدر تو بود فاضل/ از فضل پدر تورا چه حاصل" و اگر خانوادهی ما روزگاری دارای مقبولیت خاص و عام بوده است، تنها به این نام و جا تکیه ندهیم و باید از داشتههایی که خداوند به ما ارزانی کرده استفاده کنیم تا دچار صدمه وآسیب نگردیم، چه بسا تلاش مضاعف نماییم تا باعث ماندگاری نام گذشتگان خود شویم و آن که در این رهگذر به نبوغ ذاتی خویش متکی باشد فردی بسیار موفق برای جامعه خواهد بود و این موضوع نشان داده شده است که: "ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست"
کسانی که تنها به نام خانواده اتکا داشتهاند زیاندیده و در عرصههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حتا اجتماعی هم آسیب جدی دیدهاند. بنابراین اگر فرزند یک خانوادهی مطرح و شاخص بخواهد نام و نشانی در جامعه داشته باشد بایستی به قابلیتهای فردی خود ایمان داشته و بکوشد تا بر افتخاراتش افزون نماید.
در همین راستا فرهنگ غنی ایرانی و ادب و هنر پارسی ما آموزههای فراوانی دارد و اوج این پندها و اندرزها در اشعار حکیمان و فرزانگان بزرگ آمده است و شاید این شعر پرمغز را به کرار شنیده باشیم که: "فریدون فرخ فرشته نبود/ ز مشک و ز عنبر سرشته نبود/ ز داد و دهش یافت این نیکویی/ تو داد ودهش کن فریدون تویی".
بد نیست تا مطلب مذکور مورد نقد و بررسی قرار بگیرد و دوستان و عزیزان صاحبنظر در این باره بحث و گفت و گو نمایند و راه کارهای متناسبی را ارائه دهند.
بنابراین با احترام به پیشینیان و ارج نهادن به آنان، تلاش امروزیها را نیز جدی بگیریم چرا که هر کدام در عرصهای توفیقی داشته و از همان سلسلهی پیوسته است.
لذا میطلبد که کارشناسان در این زمینه همت کنند تا نظرها نیز پختهتر شود و برگهای زرین دیگری بر این مصحف ارزشمند افزون گردد و به این ترتیب دورههای تاریخی کاملتر گشته و صفحات آن در قلب و جان این مردم برای همیشه زنده بماند.
به نظر میآید که آن چه در پایان این مکتوبه بایستی اضافه شود این است که یادآورشوم رسم و رسوم نیکو و آیینهای پسندیدهی طایفهای و ایلی برای همیشه بر قرار و بر دوام بماند تا به نسلهای بعدی گره داده شود، اما به قول حافظ: "خوش به جای خویشتن بود این نشست خسروی/ تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن"
غفور اسکندریسبزی
دیدگاهها
با احترام بسیار