«خدا... خدا... فقط خدا»! این تکیه کلامِ عزیزِ خدا بود. مردی که رضا بود، به رضای خداوندش و خداوند عزیزش میشمرد و به او عزت داد. زندهنام استاد رضا سقایی.
رضا با شکوه آمد و با شکوه رفت. چه ثروتی بالاتر از تسخیر قلوبِ مردم؟ مردم یک لحظه هم، دست از عشقِ به این هنرمندِ پُرآوازه بر نداشتند. چون رضا نمادِ برجستهی سرزمینشان بود.
اگر باور کنیم که امروزه، برجسته ترین و معروفترین صفت و صنعت و هنرِ مردم لُر، موسیقی آنان است. و اگر باور داشته باشیم، که رضا تجلّیِ موسیقی لُرستان است، پس رضا نماد نمایان و جهانی لُرستان است.
صدای بیهمتا، و روحِ سرشارِ از احساس او، آثاری جاودانه خلق کرد. رضا بی آن که در هجای فشار بر حنجرهی خود بیاورد، در بالاترین اکتاوهای صدای انسانی، آواز می خواند. این جایگاه، از نظر علمی، در پهنه صوتی تنور (زیرترین صدای مردان tenor) قرار میگیرد و صدایِ رضا در زیرترین حدِ ممکنِ پهنهي صوتیِ تنور واقع شده بود.
ممکن است کسانِ دیگری هم توانایی اجرای آواز در اکتاوِ بالا را داشته باشند، اما صدای منعطفِ رضا و ایجاد تحریرهای ریز و درشت در این جایگاه، کار هر کسی نیست (به اشاره بگویم که حتّی سازها هم توانایی ایجاد تحریر، در آن اکتاوها را ندارد). رضا علیرغمِ این که صدایش تنور بود، در اجرایِ اکتاوهای پایینِ آوازی نیز صدایی منعطف و زیبا داشت. از این روست، که رضا در مقام خواننده، نه تنها در سطح کشور، بلکه در سطح جهانی، پدیدهای نادر و کمنظیر است، چرا که منحصر به فردترین خوانندگانِ دنیا، به طورِ اخص، جذبِ هنرِ اُپرا میشوند و به جرأت میتوانم بگویم، شاخصترین آنها را که ما ایرانیان، میشناسیم، صدایشان، شاخصههای صدایِ رضا را دارا نیست. آنها غالباً در پهنهی صوتیِ باس (بم ترین صدای مردان) و باریتون (صدایِ میانهی مردان) آواز میخوانند و به ندرت، مردانِ آوازه خوانِ اُپرا، تنور میخوانند و از این میان کمتر کسی صدایش شبیه به رضا است. به تعبیری باید بگویم رضا آن چنان میخواند که حتّی بعداً خودش هم نتوانست مانند خودش بخواند.
اشاره کنم که بسیاری از آوازها و ترانههایِ اصیل و معروف لُری، از نظر ملودی، حرکتِ بالا رونده دارد، و صدایِ رضا، قابلیت اجرایِ نتهای بالارونده را داشت، از این رو، رضا به بهترین نحو ممکن و بسیار دلنشین آن را اجرا میکرد. به طوری که این شائبه را در بین شنوندگان و خوانندگان ایجاد کرد، که صدایِ خوانندهی مردِ لُر، بایستی حتماً تنور باشد.
از دیگر ویژگیهایِ صدایِ رضا، تنفسِ دقیق و بازدهی مناسب تنفس در هنگام اجرا است. او اگر به شیوهی درست تنفس نمی کرد، قطعاً از خواندن در اُکتاوهای بالا در میماند. این ویژگی، همچنین به اجرایِ دقیقِ ترانه در ضرباهنگ آن کمک میکرد. رضا در سرِ ضرب به موقع و بی وقفه آغاز میکرد و در اتمامِ کلام همگام با ضرب به پایان میرساند و در این امر، تبحر فراوان داشت، که این ویژگی نیز بدونِ تنفس مناسب، امکانپذیر نیست.
رضا در تلفظِ دقیقِ کلمات، بسیار کوشا بود و تلاش میکرد، کلام را صریح و روشن و بدون اعوجاج و خوردنِ برخی از حروف، ادا کند. البته، در بعضی اوقات، که صدایش در اوج بود، از تلفظِ دقیق بعضی از حروف در می ماند و به جای یک حرف، حرف دیگری را ادا می کرد که با آن مخرج مشترک داشت. مثلاً گاهی «ت» به «د» و یا برعکس مبدل میشد. به هرترتیب شعر در صدایِ رضا تلف نمیشد و به خوبی بیان میگردید.
سمت دیگر ویژگیهای صدای رضا، احساس غنیِ او بود، رضا حقِّ احساسی هر حرف و هر کلمه را ادا میکرد. خوانندگان متّبحر فراوانی در کشور ما وجود دارند، ولی بسیاری از آنها درک احساسیِ دقیقی از کلام و موسیقی اثرِ خود، ندارند و از این روست که برخی از آثار، به جان و دلِ شنونده، نمینشیند.
احساس وافر و مهربانی و رقُت قلبِ رضا باعث میشد که او حتّی به نوآمدگان هم، احترام بگذارد و آنان را مورد تفقُد و تشویق قرار دهد. از این رو بود، که رضا نسبت به همرهانِ خود، اهل بخل و کینه و حسد، نبود. او پس از مرگِ نُخُستش، (که همانا ناتوانیاش در اجرایِ آواز بود) ذرهای از فشارِ روانی و بخُل نشان نمی داد و وقتی که از او میخواستی که بخواند، با همان وضعیت، می خواند. او حتّی از این که صدایش، به خاطرِ «سلیقهی شخصی مداریِ» مسئولینِ وقت، در محاق مانده بود، اعتراضی نداشت. چون رضا بود. او در اوج ناراحتیاش، فقط میگفت: «خدا... فقط خدا»!
و خدا به او عزت داده بود، رضا در طولِ حیاتش هرگز موردِ بیمهری مردم، دوستانش و هنرمندان قرار نگرفت، کافی بود که او از کسی حمایت کند، و یا تیم ورزشیای را پشتیبانی نماید، خیلِ هوادارانش، بلافاصله، جبهه میگرفتند. با او که در خیابان قدم میزدی، کمتر کسی بود که به احترامش «قد خم نکند و کلاه از سر بر ندارد».
در دوره ی حیاتش، به همتِ اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان، انجمن موسیقی لرستان، معاونتِ (وقت) سیاسی امنیتی استانداری لرستان و با شوق و همراهی هنرمندان از جمله جنابان
رضا نیازی، محمد کرمالهی، فرشاد سیفی، بابک و رامین صادقی، علی امرایی و گروه موسیقیِ جوان، در مراسمی باشکوه از او تجلیل به عمل آمد. اگر چه عدهای تنگنظر، بانگ وامصیبتا سر دادند، که معاون استاندار، از خوانندهی قبل انقلاب تجلیل کرد؛ غافل از آن که او، خوانندهی مردمش بود و مسَخّرِ دلهای آنان و جانباز انقلاب اسلامی!
در هنگام رنج و بیماری نیز خانواده و دوستانش او را فراموش نکردند، مگر یادمان میرود که خواهرش و ... محسن اسدی، استاد حسن نقدی، سعید نصیری و شهرام کیمیایی و ... یارانِ انزوایش بودند و تیماردار و پرستارش؟
او با عزت زندگی کرد و با عزت زندگی را وداع گفت. لُرها در سوگ او به مصداق شعرِ استادِ سخن فردوسی، در سوگِ سهراب؛ «همه خاک برسر به جایِ کلاه» بودند.
رضا از زندگی بریده و وارسته بود، اگر تمام دنیا را به او میدادند، لبخندی از این حیث بر لبانش نمینشاند و اگر هستی را از او میگرفتی، اخمی به چهره نمیکشید. او اگر میخواست میتوانست اشرافی زندگی کند، امّا نکرد.
دلم نمیآید در این جا یادی از دو هنرمند فقید نکنم:
نخست: مجتبی میرزاده؛ قدرِ صدایِ رضا را، استاد میرزاده در تنظیم آهنگِ "دایه دایه"، نشان داده بود. میرزاده، برای همراهیِ صدایِ رضا، هیچ سازی را لایق ندانسته بود و فقط کوبهایها، را در آن ترانه، برایِ فریاد حماسه، همراهِ صدایِ او کرد و بعد: بهمن علاء الدین، همتایِ رضا در میانِ لُرهای بختیاری.
نامشان زنده و یادشان گرامی باد.
دكتر سيد سیامک موسویاسدزاده/ خرمآباد
دیدگاهها
به شایستگی شان رضای عزیز ادای حق فرمودی.
سپاس.