روزی الهه خورشید در ژاپن از مردمانش قهر می‌کند. مردم در این فکر می‌شوند که چگونه الهه روشنایی را با خود آشتی دهند و روشنایی را بازیابند، نتیجه می‌گیرند که برای او آواز بخوانند و آوازشان نیز با اشعاری از دوستی و مهربانی همراه باشد و بدین‌سان الهه خورشید روشنایی‌اش را بازمی‌گرداند.
این افسانه ژاپنی همچنان نیز در آن کشور برپاست و مردم هنگام خورشیدگرفتگی شروع می‌کنند به آوازخواندن.
موسیقی و آواز، برای ما حکمی درونی و انتسابی دارد. هنگامی که مادر، دوران بارداری‌اش را طی می‌کند با زمزمه‌های آوازگونه‌اش، با فرزند به دنیا نیامده‌اش ارتباط می‌گیرد.
همه ما می‌دانیم که انسان زمانی که به دنیا می‌آید با گریه زندگی‌اش را آغاز می‌کند. برای همین است که مولانا در نخست مثنوی سترگ‌اش می‌گوید:
بشنو از نی چون حکایت می‌کند               از جدایی‌ها شکایت می‌کند
 چرا که صدای گریه نوزاد، همچون صدای نواختن یک نی‌نواز مبتدی است. قرن‌هاست که ایرانیان مسلمان هنگام تولد در گوش‌شان اذان و آیاتی از قرآن خوانده می‌شود که همواره با صدایی آرام و آهنگین همراه است.
در گذشته و پیش از اسلام نیز اوراد زردشتی با آواهای مخصوص در گوش کودکان خوانده می‌شد.(سرگذشت موسیقی ایران‌، روح‌الله خالقی)
هر کس کم و بیش صوتی دارد و شاید کم‌تر کسی باشد که در عمر خود هیچ‌وقت زمزمه نکرده باشد. بنابراین تمام افراد بشر خواننده‌اند منتها یکی بد می‌خواند، دیگری خوب، ولی همه از صوت خود اگر چه نامطبوع باشد لذت می‌برند و در موقع فراغت با خود زمزمه می‌کنند.
موسیقی به هرصورتی که باشد، سه عامل در آن دخیل است:”سازنده”، ”اجرا کننده” و “شنونده”. در حقیقت موسیقی همانند مثلثی است که از سه ضلع “مصنف”، ”اجرا کننده” و ”شنونده” ساخته شده باشد.
مطابق اصول ریاضی‌، بدیهی است بدون در نظرگرفتن هریک از اضلاع‌، مسئله‌ی تجسم و هویت این مثلث منتفی خواهد بود! به عنوان مثال اگر شنونده‌ای نباشد که اثری را بشنود و از آن لذت ببرد‌، در این صورت مسلم است که تلاش خالق یا اجرا کننده‌ی موسیقی، نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت و همانند پیمودن راهی عبث و واهی جلوه خواهد کرد.
هرچند شنیدن و لذت بردن از موسیقی‌، امری ذاتی و غریزی است و نیازی به دانش موسیقی یا فهم و درک آن ندارد‌، اما نباید فقط به حساسیت غریزی و لذت بردن غریزی از موسیقی اکتفا کرد، بلکه “شنونده” نیز ملزم به کسب آگاهی و دانش نسبی از هنر موسیقی و رموز آن می‌باشد؛ زیرا فقط دراین صورت است که شنونده می‌فهمد چرا فلان ریتم یا ملودی یا هارمونی‌، فلان تاثیر و جاذبه را در او ایجاد کرده و در این صورت‌، به لذتی به مراتب بیش تر و عمیق‌تر از “لذت محدود غریزی” دست خواهد یافت.
در حقیقت برای لذت بردن مضاعف از زیبایی‌های هنر موسیقی، باید آن را فهمید و باید اعتراف کرد که “فهم” هنر، خود هنری است و برای نیل به آن “آگاهی” لازم است. برای درک زیبایی‌های هنری، باید از “تربیت هنری” برخوردار بود. تربیت هنری در درک زیبایی‌های طبیعی نیز به ما کمک می‌کند.
ممکن است در ابتدا این‌گونه به نظر برسد که زیبایی موجود در موسیقی با زیبایی‌های جهان طبیعت به کلی متفاوت هستند و حساب آن‌ها از هم جداست؛ اما واقعیت این است که کسی که احساس تربیت شده و حساس در مقابل زیبایی‌های هنری داشته باشد، در مقابل زیبایی‌های طبیعی نیز درک بالایی خواهد داشت. در واقع، چشم و گوش و احساس ما تحت نفوذ آثار هنری تربیت می‌شوند و از این طریق می‌توانیم به درک هزاران نکته‌ی زیبا در طبیعت خارج و نیز در روح خودمان پی ببریم.
 به همین اعتبار در موسیقی لری بادقت در تک تک جملات و ظرافت‌های نوازندگی و هارمونی یا هماهنگی در کمانچه‌نوازی و چگونگی خوانش شعر و استفاده از ادوات تحریر توسط خواننده و دقت و تامل بسیار در معنای شعر و پیام آن و چگونگی تلفیق این شعر با موسیقی و … می‌توان هر چه بیش‌تر با موسیقی ارتباط برقرار کرده و از آن لذت عمیق‌تر و مضاعفی ببریم ودراین صورت است که موسیقی تاثیری در وجود ما می‌گذارد که باعث پیشرفت و تعالی در روح و روان ما می‌گردد.
آواز و موسیقی لری
آوازهای لری نمودار حالات درونی انسان هستند که خواه شاد یا غمگین نهفته‌های درونی را آشکار و پستی و بلندی را برای تفکر و اندیشه هموار می‌سازند.
آواز لری و ساریخوانی در اکثر موارد ضرب به‌خصوصی ندارد، نوازنده و خواننده درحین اجرا به تناسب ذوق خود چیزی به آن می‌افزایند یا از آن می‌کاهند و این کار که بداهه نام دارد، نزدیکی و الفت لرها با آواز را نشان می‌دهد. موسیقی لر که امروز به مرحله تثبیت رسیده است برگرفته از آوازها و لحن‌های قوم‌های گوناگون و گسترده‌ شده در سراسر سرزمین لر است‌.
ساریخونی از جمله آواز‌های لری است که هم در قالب تکخوانی و هم به همراهی کمانچه اجرا می‌شود. آهنگ و مقام ساریخوانی همانند علی‌سونه لری خرم‌آبادی است که در آن تک‌بیت‌های لری ( عمدتا از میرنوروز شاعر مشهور لر یا دیگر شاعران‌) خوانده می‌شود‌. این اشعار عموماً در زمینه شکایت از روزگار و بی‌وفایی معشوق یا شکوه‌ای از پیری و دردمندی است.
بخشی از ساریخوانی (ساریخونی) که مربوط به غم هجران یار از زبان دلدار است و بیان نامرادی‌ها و عشق از دست رفته است در لرستان بیش‌تر متداول است. این آهنگ در درآمد ماهور اجرا می‌گردد و برخی اوقات نیز بعضی از ابیات آن نیز توسط زنان خرم‌آبادی مویه‌سرایی می‌شود.
جمعه کاییدی کیست؟
بالاگریوه و پلدختر از حیث تمدن و فرهنگ قدمت دیرینه‌ای به وسعت تاریخ دارد. غالب ساکنین كنوني پلدختر از و ایل جودکی و میر تشکیل شده و از قدیمی‌ترین سرشاخه‌های لر محسوب می‌شوند.
جمعه کاییدی خالق ساریخوانی/ هنرمندی در انحنای تاریخزنده‌یاد جمعه کاییدی از ایل جودکی و طایفه کایید و از مشاهیر بالاگریوه در زمره خوانندگان نامدار دیار لرستان است که در ساریخوانی صاحب سبک بوده به نحوی که آهنگی را که وی در ساریخوانی اجرا کرده بنام ایشان نامی بوده اما شادروان کرمعلی غلامی از طایفه کایید ابداع کننده اصلی این سبک منحصر به فرد است.
 بعد از زنده‌یاد جمعه کاییدی این سبک را علی‌عباس احمدی اجرا کرده است. جمعه کاییدی استعداد شگفت‌انگیز حوزه موسیقی‌اش را مرهون دایی‌هایش است که در طایفه کایید به “بابادانه‌ها” شهرت دارند و از همین دودمان کرمعلی غلامی آوازه‌ای بلند داشته و این شاخه از طایفه کایید در زمینه‌ي موسیقی و آوازخوانی شهره هستند.
شگفتا همین هنرمندان گمنام چه زیباتر می‌نواختند از مدعیان کلاس رفته و دوره دیده در مراکز آکادمیک و شگفت‌انگیز‌تر این که تنها منابع قابل دسترسی و کانون قدرت آن‌ها جهت اوج گرفتن در آسمان موسیقی لرستان‌، تنها انتقال سینه به سینه و نسل به نسل بود و لاغیر، و بسیار قابل توجه‌تر این که بعد از گذشت سالیان متمادی در می‌یابیم بیش‌تر آثار ارائه شده امثال جمعه کاییدی در راستای یک هدف بوده و آن هم بیان یک نوستالژی واقعی، از ناکامی‌ها و شکست‌های متوالی در عرصه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، زاگرس‌نشینان صبور و قانع که تابلوی تمام عیار هستند از همه کاستی‌ها و عقب‌افتادگی‌ها که سایر اقوام کشور هرگز با چنین چالش‌هایی مواجه نگردیده‌اند.
در چنین شرایطی هنرمندان گمنام لرستان، با استفاده از تمامی داشته‌های ذهنی و فکری خود روایت گر آرزوی شادگامی و دست‌یابی به موفقعیت‌های این قوم‌، بودند که هیجوقت نتوانست به مراد دلخواه خود برسد. هنوز هم کاوشگران اجتماعی در نیافته‌اند، چرا سربه‌داران قوم لر و دلاور مردان بی‌همتای آنان هرگز به افق آرزوهای خویش دست نیافتند که بعد از سالیان سال هنوز هم فریاد بر می‌آوریم‌: ”دسم بیر بنارم سخته‌، سرا بناری هماری تخته ”
شاید سخن گفتن از جمعه کاییدی که هم عصرانش در دوران قبل ازانقلاب اورادرزمره مردان شیک‌پوش و صد البته محبوب و بشاش توصیف می‌کنند برای نسل جدید کمی قابل درک نباشد، اما به هرحال وی در زمره افرادی است که در موسیقی لری آن هم سبک ساریخوانی نام و نشانی برجسته داشته است، که اشعار میرنوروز را با زلال صدایش جاری کرده و متاسفانه علی‌رغم این جایگاه برجسته به سبب نبود امکانات عصر کنونی در آن دوران و همچنین بی‌تفاوتی متولیان فرهنگی شهرستان پلدختر و استان لرستان پیش و پس از انقلاب آثار وی نه تنها جمع‌آوری نشده بلکه معدود تصنیف‌ها و آهنگ‌های لری سروده شده توسط این هنرمند نامی تنها منحصر به کاست‌های قدیمی و بعضاً بی‌کیفیت سه چهار دهه گذشته است که هنوز هم زینت‌بخش بسیاری از محافل زادبوم بالاگریوه و سایر مناطق استان لرستان است.
نقل است که مرحوم جمعه از صدایی بسیار زیبا و سوز عجیبی درخوانندگی برخوردار بوده است. وی در روزگاری که چم‌قلعه مرکز ثقل نشست‌های بزرگان ایل جودکی بود، یکی از ستون‌های ثابت مجالس بزرگان بوده و آوازش شیرینی و زینت آن مجالس بوده‌، گویی که اگر جمعه درآن نشست‌ها نبود، محفل یک محفل سرد و بی‌روح جلوه می‌داد.
سرپرستی زودهنگام دو خانواده پس از مرگ پدر و برادر و خشکسالی‌های پی در پی و مشکلات زندگی نیز از شور و شیرینی جمعه نکاسته و وی تا لحظه‌ي مرگ بواسطه صدای دلنشین و برخورد متواضع و شوخ‌طبعی‌های قابل ملاحظه‌اش یکی از محبوب‌ترین مردان تاریخ پلدختر بود که هنوز نیز پس از سال‌ها نامش با تحسین مردم هم‌عصرش مواجه است.
جمعه کاییدی به استناد سخن بزرگان سرشار از هوش و لیاقت و غیرت بوده و هیچ‌گاه شخصیت و جلودار بودنش در برخی زمینه‌ها نتوانست او را ازمردم ساده اما پاکدل آن دوران برهاند و صمیمیت و شوخ‌طبعی‌هایش عجین با برخوردهای محاوره‌اش در مجالس و محافل آن روزگاران کرده بود و از همین منظر، وی همچنان حاکم قلوب بازماندگان آن عصری است که به عصر برادری و یک‌رنگی شهرت دارد.
در روزگاری که تیپ و قیافه جمعه کاییدی به همراه شخصیت جذاب و صدای دلنشینش وی رامجزا نموده بود، اما آن‌چه وی را در زمره بزرگان و مردان نیکنام قرار داد، سبک منحصر به فرد رفتاری این مرد بزرگ بوده که در گوشه تاریخ سکنی گزیده است.
جمعه کاییدی فرزند ”مراد” از برزگان طایفه کایید و دودمان رشید است که در روستای چم‌قلعه ”قلعه جایدر” سالیان متمادی ساکن بوده است. وی متولد ۱۳۰۸ است. علی‌رغم سن و سال کم پس از فوت تنها برادرش “حاتم” و پدرش “مراد” توانست همچنان نقشی ماندگار و کم نظیر در میان سایر سران طوایف و عشایرمنطقه ایفا کند.
چم‌قلعه همان‌گونه که ازترکیب لغوی‌اش پیداست از زمین حاصلخیز برخورداربوده که در مجاورت قلعه قدیمی قجری قرار داشته و یک قلمرو ناب و شگفت‌انگیز است که از حیث جغرافیایی در پهنه‌ي دشت اساطیری جایدر و در قلب این منطقه جای گرفته است.
درسالیان نه چندان دور، یکی از مناطق ییلاقی شهرستان بوده که ازآب و هوایی معتدل و چشمه‌های جوشان و جاری در گذشته برخوردار و در مجاورت رودخانه کشکان است. چم قلعه روزگاری محل سکونت بزرگانی همچون كريم‌خان جايدري (عصر قاجار)، ططر نصیری‌جودکی، ملک‌نیازخان نصیرمقدم، هاشم دارایی، امیرخان اسدی، نورمحمد کاییدی‌، لطف‌علی و خیرعلی کاییدی، ولی کاییدی، مراد رشیدی ”کاییدی”، بهرام شرفی‌نصیری، جمعه و حاتم کاییدی، سید عبدالرحمان شاهرخی، محمدحسن و گل‌محمد ز‌ارع بوده که همگی به دیار باقی شتافته‌اند.
علاوه بر این، سایر دودمان کایید و غیره از جمله کرم‌شاه، غلام‌شاه، جهان‌شاه‌، الله‌مراد، الله‌کرم، حاج پاپی‌مراد و کرم‌علی هادی‌پور، یدالله رحمتی در این روستا سکونت داشته و افرادی همچون خدامراد و لطف‌الله کاییدی نیز که درآن ایام ساکن چم‌قلعه بوده اکنون در دورانی که گرد پیری بر رخسار آنها نمود دارد در قیدحیات هستند.
علی کاییدی نماینده مردم پلدختر در ادوارهشتم و نهم مجلس شوراي اسلامي نیز متولد این روستاست. ضمن این که شهیدان ملک‌محمد و مهناز کاییدی و عیدی استویی و شهیده صغری حسنوند همسر عیدی استویی هم در دامان همین خاک پرورش یافته‌اند.
زنده‌یاد جمعه کاییدی سرانجام سیزدهم اردی‌بهشت 1355 به سن ۴۷ سالگی بر اثر سانحه تصادف درسلفچگان دیده از جهان فرو بست. در فراقش مردم پلدختر اشک‌ها ریختند و سال‌ها سیاهپوش وی شدند، به طوري که تا سال‌ها نوای شادی از خانه‌های چم قلعه و مناطق همجوار به گوش نرسید.
از جمعه کاییدی یک پسر به نام ناصر و 6 دختر به جای مانده است. مزار این شخصیت کم‌نظیر در گلزار شهدای پلدختر در جوار مرقد علامه سید نعمت‌الله جزایری قرار دارد.
 
عباس دارایی/ پلدختر
توضيح: این مطلب در نشریه شهاب آسمانی شماره ۲۰۱ به تاريخ 18 فروردین ۱۳۹۴منتشر شده است