شاید آنانی که در عرصه داستاننویسی و اصولاً در حیطه تخیل ادبی نفس میکشند و به تعبیری جنون داستان ورمان دارند و به خاطر آن حاضرند از همه چیز بگذرند تا جهان داستانی خود را آفریده و در آن دردهای مشترک و آرمانهای عمیق انسانی و شرایط جامعهای را که در آن میزیاند را منعکس کنند بهتر درک نمایند که منظور نگارنده این سطور چیست. تصور کنید دارای جرقهای از نبوغ قلم و ادراکی از حس زیبایی شناختی هستید و در همان حال، آرمانی ژرف دارید که از اعماق جامعهای بر میجوشد که مردمش گوشت و پوست و استخوان شمایند. آرمانی که درآن میخواهید آدمها همه جا را روشن ببینند. تلاش میکنید روشنایی را به واسطهي امر تخیلی از اعماق تاریکیها به کف آورید و در این راه پر پیچ و خم، قلم است که چون مشعل بلندی از نور در داستانها وقصهپردازیها راه را نشانتان میدهد. اما از دو سو احساس انسانی شما لگدمال میشود زیرا از یک طرف فضای عمومی به گونهای است که در آن امر تخیلی که در ذات خودبه دنبال تجلی و تکثر و گونهگونی بیان است مدام سرکوب میشود و از طرف دیگر در بافت اجتماعی که در آن به سر میبرید از خانواده گرفته تا قبیله و قوم و شهر و مردم کوی بازارها تخیل ادبی تحقیر میشود و همه مرتب با نیشخند و تمسخربه شما میگویند که این کارها نان و آب نمیشود اصلاً داستان و این چیزها یعنی چه؟(بسیاری از اهل ادبیات خلاقه در جوامعی چون ما با این سرانه کم مطالعه همیشه بدین شکل از سوی نزدیکترین افراد نیز انکار میشده و توهینها دیدهاند)
علم و خرد ودانش هم برای عام و خاص فقط در یک چیز خلاصه میشود: یک مدرک دانشگاهی ... و کلاًخرد داستانی چیزی است در حاشیه.
حال آن که تامل بر سرنوشت بشر از گذشته تا امروز نشان میدهد که گذر از جامعه بسته قرون وسطایی و ورود به تمدن مدرن و رشد عقلانی انسان با تجلی تخیل ادبی در پدیدههایی چون ادبیات داستانی و انتشارداستان" دن کیشوت" توسط سروانتس اسپانیایی آغاز گشت و نقش عظیم نویسندگان اعم از شاعران نوجو و رماننویسان و کلاً همه کسانی که ژانرهای مدرن را در حیات ادبی جوامع انسانی منعکس کردند در شکل دادن به تمدن مدرن وزندگی بشر جدید غیر قابل انکار و بسیار مهم و حیاتی است؛ چرا که داستان اصولاً پدیده ایست چند صدایی که در آن همه صداها منعکس میگردند و به باور بسیاری از محققان این رماننویسها و نویسندگان عرصه ادبیات داستانی بودهاند که دموکراسیها را پروردهاند زیرا دموکراسی شرایطی است چند صدایی نه تکصدایی؛ لذا بشر جدید آزادیاش را وامدار نویسندگان و داستانسرایان مدرن است تا آن حد که باید اعتراف کرد هر جامعهای که داستانسرایی و نویسندگانش را تحقیر کند و آنها را به حاشیه براند اساساً جامعه ایی وامانده است و در غیاب دموکراسی مرتب بررنج خویش میافزاید از دیگر سو جامعهای که نویسندگان در آن قدر میبینند و حرمت می یابند نشان میدهد که درحال واکاوی خویش و کوشش برای برونرفت از پیچشها و شناخت دلایل رنجهایش و کشش به سمت یک جامعه مترقی و نیرومند است.
متاسفانه جامعه ما تا به امروز در چنین اوضاعی دست و پا زده است وبه عبارتی بیشتر مواقع نویسندگانش را تحقیر وبه حاشیه رانده است؛ به راستی که چه جرقه هایی از نبوغ که خاموش نگشته و چه استعدادهایی که نابود و ناپدید نگردیدند.
با این همه جامعه لرها رگههایی از ادبیات مدرن را در خود نشان داده و صاحب نویسندگان و شاعرانی بوده که میتوانستند در حد چهرههای ملی و غولهای ادبی کشور بدرخشند ولی به خاطر شرایط تاریخی "مرکز – پیرامون" در کشور و حتی فقدان آن شرایط متعالی که قوه خلاقه روح قومی بتواند در آن متجلی شود در حاشیه بوده و نتوانستهاند چهره واقعی ادبیاتی مختص به اقوام زاگرس و بالاخص ادبیات مختص به زاگرس لرنشین را در خود بپروراند و کلاً حیات قومی خویش را در عرصه ادبیات مدرنی بیافریند که متعلق به جغرافیای – تاریخی اقوام کهن زاگرس باشد و شرایط زیسته انسان این مرز و بوم را نشان دهد ادبیاتی که در پژواک آن، نگاه به انسان، معنای زندگی و حس بودن و رنجها وآلام بشری و کلاً شرایط زیستبوم انسان در این سامانه کهن متبلور گردد.
حالا در این چنین شرایطی که تخیل ادبی درحاشیه همه چیز قرار دارد یکی از اهالی لرستان یعنی کرمرضا تاجمهر(دريكوندي) توانسته است تخیل ادبیاش را در حد توش وتوانش بپروراند و به واسطه مجموعه داستانهای کوتاهش (سمفونی قورباغهها) یک جایزه ادبی را در سطح ملی به دست آورد و به شکلی خودش را از یک محیط شهرستانی بالا بکشد.
البته باید این راهم گفت که جایزه نمیتواند همه چیز و اوج قله خلاقیتهای ادبی قلمداد گردد به تعبیری نبوغ در جایزه جا نمیگیرد. نویسندگان زیادی در طول تاریخ ادبیات مدرن جوامع گوناگون آمده و رفتهاند برخی از آنها جایزههایی به چنگ آوردهاند و قدر و ستایش دیدهاند ولی گم و ناپدید گشته و به فراموشی سپرده شدهاند و بعضی نیز نه مفتخر به دریافت جایزهاي شده و نه قدر وستایشی دیده و شنیدهاند ولی گذر زمان آنها را نامور گردانده و آثارشان را در حیات بشری تاثیرگذار و به مثابه شاهکارهایی خلاق جاودانه کرده است. نمونههایی چون جیمز جویس، فرانتس کافکا، تولستوی و حتی صادق هدایت در ادبیات مدرن ایران... البته بودهاند نویسندگانی که هم جایزه را برده و هم جاودانه و تاثیرگذار بودهاند ولی هیچگاه در جایزه به چنگ آورده متوقف نشدهاند زیرا نگاه آنها کاملا انسانی و تمرکز واقعیشان بر سرشت زندگی و رنجها و خوشیهای انسانی و فهم زیبایی شناختی از هنر خویش است.
اما جایزه ادبی مهرگان به تاجمهر با توجه به بردی که این جایزه در محدوده و سایز خودش میتواند داشته باشد و تعلق نویسنده صاحب آن به جامعه الوار لرستان یعنی استانی که در حیطه ادبیات مدرن هنوز نوپا محسوب میشود بسیار باارزش است. یک دلیلش این است که ظهور و رشد قلمهایی چون تاجمهر و ژانری که او در آن کار کرده – با توجه به نقش و تاثیر پدیده داستان در ترقی فرهنگ وتمدن - نشان میدهد ما درحال واکاوی جامعه خویش و رشد عقلانی هستیم.
ما نیز دارای قلمهای مدرن و تخیل ادبی خلاقه میباشیم یا لااقل استعداد آن را داریم پس به میمنت داستان صداهای گوناگون میتواند در جامعه ما منعکس شود. دلیل دیگر ارزش این جایزه به کرمرضا تاجمهر میتواند این باشد که جایزه تاجمهر به نویسندگان لرستان اعتماد به نفس میبخشد خصوصاً آن دسته از نویسندگانی که درشرایط اجتماعی کنونی که در آن تخیل ادبی جایگاه واقعی و ملموس ندارد و بالاخص به خاطر فضای تلخ رسانهای و فرهنگ و هنرلرستان در انزواو حاشیهاند و به شکلی احساس میکنند تحقیر میشوند و استعداد و نبوغ ادبیشان به هیچ گرفته میشود.
دلیل دیگری را هم که میتوان اضافه کرد این است که قلم تاجمهر از درون جامعهای برمیجوشد که سالهاست به خاطر شرایط تاریخی در حاشیه هیاهوی اهالی هنر و ادبیات و اهل فرهنگ ساکن در پایتخت و کلانشهرهاست ولی اینک خواهان بازگویی وجود خویش است.
جالب توجه این است که هییت داوران تاجمهر را نویسندهای خوانده که در شهری دور از تهران قلم زده شاید این سخن هیأت داوران میتوانست این گونه بیان شود: شهری که بر اساس مدل نا کارآمد و کهنه "مرکز- پیرامون" آن را در همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مانند بسیاری دیگر از نقاط کشور با غلظت قومی در پیرامون پایتخت قرار دادهاند و در مورد فرهنگ نیز چه جفاهایی که بر اهالی هنر و قلم آن نرفته است.
شهر و استانی که کوچک نیست و دور افتاده هم نیست بلکه فقط در پیرامون است و حالا نویسندگان ژرفاندیشش میتوانند واکاویاش کنند و روشناییهایش را به کف آورند و در بردی دورتر نشانش داده و سرانجام از پیرامونی بودن نجاتش دهند. زین سبب جایزه تاجمهر بسیار با ارزش است و میتواند به همه ما اعتماد به نفس ببخشد.
رضا جودکینژاد / ژلدختر
دیدگاهها
استاد تاجمهر از افتخارات استان لرستان است و اساتید و نویسندگان استان قدر این گوهر قیمتی را می دانند.
متاسفانه برخی از قلم به دستان جامعه خبری استان قدر این انسان وارسته را نمی دانند.
استاد، تبریکات ما را پذیرا باش