چندی قبل، یکی از دوستان ترانه‌ای را برایم فرستاد و در حاشیه‌اش نوشت که: «(خواننده /تنظیم‌کننده) آهنگ اظهار داشته که این موسیقی مربوط به نواحی مازندران است، اما من از روزگار ضبط‌های ریلی تا آلان این موسیقی را با صدای مرحوم علی‌رضا و بعد هم رضا سقایی به‌عنوان موسیقی لری می‌شناسم و ازآنجا که در بسیاری از ادوار نتوانسته‌ایم میراثمان را درست ثبت و ضبط کنیم، لذا احتمال می‌دهم که ریشه این آهنگ در لرستان باشد که توسط تبعیدی‌های دوران قاجار و پهلوی به آن خطه رسیده است.»
این دوست گران‌قدر از بنده خواست تا این موضوع را با یکی از بزرگان موسیقی مطرح و از ایشان کسب تکلیف کنم.
خلاصه بنده هم برای پی بردن به صحت‌وسقم ماجرا مزاحم استاد علی‌اکبر شکارچی شدم.
استاد بعد از گوش دادن به ترانه مورداشاره گفت که این آهنگ خیلی قدیمی و به زبان فارسی هم خوانده شده است.
جناب شکارچی به چند نمونه ترانه‌های اقوام و شهرها اشاره‌ کرد که توسط بقیه خوانندگان کشور خوانده‌شده و برایم توضیح داد که به نظرم موسیقی ازنظر ریتم، ملودی و مضمون مرز جغرافیایی مشخصی ندارد و شعرخوانی اشعار مختلف در قالب ترانه‌های گوناگون اقوام وجود دارد که به نظرم بسیار کار ارزشمندی است.
اما استاد شکارچی در ادامه دریچه دیگری از جهان‌بینی را به من نشان داد و با ذکر این‌که "اعتقاد دارم مراکز موسیقی‌شناسی باید ملودی و آهنگ‌ها را آنالیز و مرز موسیقی هر قوم را مشخص کند"، گفت: اعتبار موسیقی دستگاهی به موسیقی اقوام است و اعتقاد دارم که سرزمین صوت و آهنگ مرزبندی جغرافیایی ندارد بلکه از هم تأثیر هم گرفته‌اند. اگر یک موسیقی را زیبا می‌دانیم چه ایرادی دارد که بقیه هم استفاده کنند؟ جدال موسیقی بین قومیت‌ها فقط فرسودگی میاورد ولا غیر... با مهاجرت و جابجایی مردم، موسیقی اقوام مختلف به خصوص در دوران شادی و غم روی هم تأثیر مثبت دارند و باعث ارتقا سطح موسیقیایی هر قوم می‌شود و ...
شنیدن این سخنان از طرف کسی که تمام مدارج عملی و علمی موسیقی را طی کرده و با بسیاری از بزرگان کشور اجرای موسیقی داشته، برایم بسیار ارزشمند بود. ایشان که در کتاب(هفتاد نغمه در برابر باد) به (دلیل فراوانی موسیقی سوگ در آهنگ‌های مردم زاگرس‌نشین، حضور عشق در عاشقانه‌های این ترانه‌ها، بحث فونتیک یا آواشناسی و مردم‌شناسی، هم‌جواری لر و بختیاری و لک و تأثیر آن‌ها بر یکدیگر و نیز تأثیر مهاجرت بر موسیقی اقوام.) پرداخته، اما اعتقاد دارد جدال موسیقی بین قومیت‌ها کاری عبث و بیهوده است و لذا اعتقاد دارم که ضمن تلاش برای اعتبار بخشیدن به موسیقی هر قوم، اما همین نظریه استاد را سرلوحه رفتارمان در مواجهه با موسیقی سایر اقوام قرار دهیم و به‌جای تهمت زدن به دیگران و تقابل و نزاع با همدیگر از لذت این موسیقی‌ها استفاده کنیم و این گونه جدال‌ها را عامل نابودی سرمایه‌های هنری کشور نکنیم.
امید که چنین باشد...
 




 عبدالرضا قاسمی/ شانزدهم اردیبهشت 1401