علی صارمیان: شاید اگر روزی که چند پرفسور انسان‌شناس ازجمله فرانک هول آمریکایی و مارسل اوت بلژیکی در غارهای لرستان، از بقایای اجساد باقی‌مانده به شگفتی آمدند و در ژورنال‌هایشان لرها را اجداد انسان هوشمند در آسیا و اروپا نامیدند، خانم بهاره رهنما اگر حاضر بود، فوراً اینستاگرامش را پر می‌کرد از این خبر که ما ایرانیان اجداد اروپایی‌ها هستیم. منظورش از اجداد، کسانی بودند که در غار کلدر خرم‌آباد زندگی می‌کردند. شاید اگر می‌شنید که لرها نخستین کسانی بودند که اسب‌ها را اهلی کردند، یا می‌خواند که تجارت بین‌النهرین و از هند تا مصر، صنایع و ظروف لرها بوده است، انگشت شگفتی می‌گزید. شاید اگر آثار هنری پنج هزار سال پیش در موزه لور فرانسه را می‌دید، تاریخ ایران را از چشم هنر لرها می‌دید. اصلاً شاید اگر می‌دانست که به برخی روایات، کوروش در یک شهر کوچک به نام اندیکا که لری صحبت می‌کنند، به دنیا آمده، تاریخ را یک‌بار می‌خواند. لرها وفادارترین به پندار نیک و کردار نیک بودند. آیا در آزمون‌های تاریخی، تاکنون آزار یا خیانت این قوم ده‌پانزده میلیونی ایرانی به بخشی از ایران را در تاریخ پر فراز و نشیب ایران دیده‌اید؟




بعد از کوروش، شاه دیگر ایرانی که نژاد از لر داشت، کریم‌خان زند بود که منتسب است امیرکبیر درباره او گفت: کاش مادر ایران یک‌بار دیگر یک شیربچه لر چون او بزاید تا ایران طعم عدالت بچشد.
خانم رهنما که علاقه به فمنیسم دارد، بی‌بی مریم بختیاری از لرهای مشروطه‌خواه را می‌شناسد؟ کسی که سقوط استبداد محمدعلی شاه و پیروزی مشروطه خواهان به دست او و یارانش بود.
آیا می‌داند که این لرها بودند که مرزهای ایران را در ولایات خویش نگه داشتند و اجازه کوچک شدن ایران را ندادند؟
چند نفر چون بهرام بیضایی آداب ایرانیان را در مناسک لرها جستجو کرده است؟ آیا حق نیست که بازیگران به تاُسی از بیضایی و سایر مؤلفین فکور به تاریخ ایران بنگرند؟
می‌بینید. کوته‌فکری و تاریخ نخوانی و محدودیت فکر چه اشتباهاتی ایجاد می‌کند. کسی به مادر تاریخ خود برای جلب نظر توهین می‌کند و نمی‌داند چه گفته است و چرا اسباب خنده جوانان این نژاد قدیمی که بی‌اغراق ایرانی‌ترین خوی و دست‌نخورده‌ترین مردمان را داراست به سبب توهینش اسباب ساخته است.
ما این خنده‌ها و نیش‌ها را به سبب بی‌اطلاعی خانم رهنما و کسانی چون او تائید نمی‌کنیم.‌ ولی چه اشکال دارد که کسی تاریخ ایران را تورق کند. بداند که طعنه به کسانی که برای ایران مادری کردند و ایران را از گزند اقوام مهاجر و سیل بنیان‌کن اسکندر و مغول و تازیان و عثمانی نجات داد، پناهندگی مادرانه این قوم بود که آثار هنرشان از زیگورات‌های خوزستان و شوش تا پل‌های اصفهان و بیشتر در گمنامی پراکنده است. سرآمدمان علم و فرهنگ آن دیار آزرده از این جهالت به تاریخ‌اند ولی آیا هیچ مهمان و پناهنده‌ای در درنگی کوچک در لرستان، جز مهر و اشتیاق این مردمان پاک در استان‌های مختلف ایران دیده‌اند‌؟
کاش نادان نباشیم و به مادری این قوم بخشنده، دهان به جفا باز نکنیم چون تاریخ ایران بر ما نمی‌بخشد.