حال رسانه و رسانه‌ای در لرستان اصلاً خوب نیست. دیگر حتی حداقل‌هایی که خبرنگاران و روزنامه‌نگاران و نویسندگان این سرزمین به آن دل خوش کرده بودند، از بین رفته‌اند و نمره رسانه‌ای‌های تازه سر از تخم درآورده صفر مطلق است.
معدود قلم‌هایی که هنوز اندک رمقی برای نوشتن دارند، چون نمی‌توانند دانسته‌هایشان را در دو سطر سطحی خلاصه کنند، ناخوانده می‌مانند و در قربانگاه هشتگ و توییت‌ و دریدگی افسارگسیخته پوپولیسم فدا می‌شوند.
اینجا جولانگاه نوعی از خبرنگاری عامیانه شده است که در آن سنگین‌ترها چون در عمق رفته‌اند دیده نمی‌شوند و آنها که سبک‌ترند چنان بر سطح مانده‌اند که اجازه دیدن هیچ عمقی را نمی‌دهند.
کوتوله‌هایی که از خبرنگاری تنها ژستش را آموخته‌اند و هر محفلی را به ادای رسانه‌ای بودن می‌آرایند. همان‌ها که گمان می‌کنند که خبرنگاری، سِت کردن کت و شلوار با جلیقه و عینک است و همیشه با وقاحت تمام، جایی در ردیف جلوی هر سمینار و نشست برای خودشان پیدا می‌کنند.
همان‌هایی که پشت چهره‌های ماسکه شده از پودر و کرم، مشغول تولید سریال‌هایی از نمایش بدون جذابیت تملق شده‌اند و گمان می‌کنند جامعه بی‌صبرانه منتظر بخش بعدی شاهکار فیلم‌سازی آن‌هاست.
همان‌ها که هذیان‌های‌ خبری‌شان پر است از «سردار» و «سرهنگ» و «حاج» و «دکتر»! و چنان اصول اولیه خبرنویسی را زیرپا می‌گذارند که آدم به عقل خودش هم شک می‌کند.
اینجا همه چیز به شدت در حال سطحی شدن است. همه چیز دارد پست و بی ارزش می‌شود. همه چیز دارد معنای واقعی خودش را از دست می‌دهد. حالا هرکسی که اوقات فراغت بیشتری دارد تا از هر جامی جرعه‌ای بنوشد خبرنگار بهتری است و آنها که رسالت خبرنگاری را در کشف کنه مسائل می‌دانند، تا بیایند یک گزارش تحقیقی بنویسند، می‌بینند که موضوع‌شان روزهاست که در منجلاب سطحی‌نگری و تملق کهنه شده است و کسی دیگر خریدار کمی تعمق در ماجرا نیست.
تأسف‌بارتر آنکه برخی مسئولان این بوق‌چی‌های تبلیغاتی را به رسانه‌های پاک بیدارگر ترجیح داده‌اند و هرکدام یکی را استخدام کرده‌اند تا در وصف شاهکارهای مدیریتی‌شان مدیحه بسرایند و برای منتقدان‌شان رجز بخوانند.
 
و بدتر از همه‌ی اینها، مسئولانی هستند که با سواد رسانه‌ای صفر، فرق دوغ و دوشاب را ندانسته، در دام سست بی‌سوادتر از خودشان افتاده‌اند و این گنجشک‌های رنگ شده را به قیمت بلبلان شیرین نغمه‌ می‌خرند.
 
جای استاد فرید قاسمی خالیست که بیاید و ببیند از تخم‌مرغ شانسی‌های رسانه‌ای لرستان نئوژورنالیست‌هایی سر درآورده‌اند. که همه نظریه‌های ارتباطی را به چالش کشیده‌اند و خودشان سبک جدیدی در بلاهت رسانه‌ای خلق کرده‌اند. سبکی که در آن تملق، سطحی و عوامانه بودن ارزش‌ خبری به حساب می‌آید و جای «چه؟» «چرا؟» «چگونه؟» را «چقدر؟...» پر کرده است.
 
این شیب مبتذل شدن آنقدر ناملایم و آن ارتفاع آنقدر پست شده است که حتی نسبت به چند ماه پیش‌مان هم حسرت می‌خوریم و در افسوس آن رسانه‌هایی که نقدشان می‌کردیم انگشت توبه می‌گزیم. ای کاش قدر همان شکسته بسته‌ها را می‌دانستیم و آن‌قدر ناشکری نمی‌کردیم و ای کاش آنها هم کمی تحمل می‌کردند و نقد ما را آنگونه به دشمنی تعبیر نمی‌کردند تا امروز هر دو طرف شاهد رقص نازیبای این تازه به دوران رسیده‌ها در گورستان مطبوعات و رسانه‌های لرستان نباشیم.
 
تحلیل رسانه شهر