این روزها و شب‌ها در هر کوی و برزن صدای نوحه و عزا به گوش می‌رسد، مردم در قالب هیئت‌ها و دسته‌های سینه‌زنی و زنجیرزنی مشغول عزاداری و گرامی داشت یاد و نام انسانی هستند که تاریخ در برابر عظمت او می‌ایستد و سر تعظیم فرود می‌آورد. چون که او شارع و مبدع حرکتی شد که کاخ سبز دمشق را با آن همه هیاهو و کبکبه و دبدبه به لرزش درآورد تا خون سرخ او و یارانش گواهی باشد بر این واقعیت و حقیقت که ظالمان و فرومایگان رسواگر تاریخ‌اند. هراندازه که سیاهی لشگرشان خودنمایی کند آفتاب تابان حقیقت و روشنایی، تاریکی و جهالتشان را پس خواهد زد.
آری «امام حسین»«اسوه و نماد» است، در این‌سو همه «ارزش‌ها» و «خوبی‌ها» به صف شده‌اند؛ و در سوی دیگر همه رذایل و ددمنشی‌ها. در طول تاریخ این‌گونه است موسی و فرعون، موسی نماد بندگی و خلیفه‌اللهی انسان بر زمین، در نقطه مقابل فرعون نماد طغیان و جباریت.
موسی و فرعون در هستی توست/ این دو خصم را باید باز جست (مولانا).
و «عاشورا» تداوم سیر این حرکت «تکاملی» و «اثربخش» در بستر زمان است در جهت نیل به افق‌های روشن که همانا با حریت و آزادگی معنا می‌گردد و حسین چه خوب این درس دلدادگی و عاشقی را در مکتب فدا شدن در شط سرخ خون خویش معنا می‌کند که جانانه باید ایستاد و چه ایستادن و پایمردی که حتی شن‌های روان و سوزان کویر، شرمندگی خویش را با آغشته شدن به خون حسین و یاران بامرامش در صحرای کربلا در منظر تاریخ شهادت می‌دهند که چگونه ارزش‌های انسانی در کاروان حسین، تداعی و جاری گشت و خصم زمان فقط صدای تیغ و سم سوارانش را محک پیروزی پوشالی‌اش می‌دانست، غافل از آنکه میعادگاه عاشورا آن‌چنان ناب و زلال است که حتی کودکان نیز در تکاپو و حرکت در پی راهبر و
 مرادشان معصومیت خویش را در قربانگاه تاریخ جاری و ساری ساختند و تیغ‌زنان یزیدی را شرم سار و روسیاه تاریخ نمودند که شقاوت و جنایت موقعی با جهالت و دنیازدگی پیوند و عجین شده باشد فاجعه می‌آفریند، فاجعه‌ای که همچنان در گوش زمان طنین‌انداز است که رسوایی و بی‌آبرویی تنها مزد تاریک اندیشان و جاهلان بود که قدرت را با عقیده توجیه نمودند که باید گلو و سر برید که عطش جاه و مقام سیرابشان کند، غافل از آنکه حیوانیت و بربریت ره به جایی نخواهد برد و اراده تاریخ یکی پس از دیگری در محکمه عدالت بر فرق‌شان فرود خواهد آمد و نیست و نابودشان می‌کند و ننگ و حماقتشان عیار و سنجش و میراث جهالت گونه آنانی بود که وجودشان را لجن و گرگ‌صفتی تسخیر کرده بود که باید درید و پاره کرد و این سرنوشت محتوم و اسفناکی است که درندگان را سزای دریدن است و آن‌چنان گذشت که سزایشان بود و امروز حسین، منادی عدالت و آزادی و حریت و حق‌طلبی است که صدای حق‌خواهی‌اش همه آزادگان و دلدادگان جهان را در طول تاریخ به زبان تصدیق و احترام وا داشته و تا زمان و روزگار است حسین سنبل و نماد همه خوبی‌ها و ارزش‌های انسانی است و نشان داد در زمان و شرایطی که ظلم و وارونگی بیداد می‌کند ارزش دارد که انسان جان خویش را فدا نماید.