فرهنگ عشایری از دیرباز در بستر خود ارزشهای فراوانی را پرورش داده و میدهد. فتوت و جوانمردی، مهماننوازی، ایثار و همدلی. شاید در هیچ فرهنگ دیگری اینچنین نمود بارزی نداشته باشد که اینگونه در تار و پود فرهنگ ایلیاتی ملموس و مشهود است به نحوی که آثار آن را در آداب و سنن و حتی در رقصها و موسیقی محلی ما لرستانيها به وضوح میتوان نظارهگر بود.
اما همین فرهنگ عشایری همچون دیگر نهادها و مختصات فرهنگی زیست بشر لاجرم معایبی با خود به همراه داشته است. شاید قبل از هر چیز دیگری بتوان "قومیتگرایی" را بزرگترین آفت محیطهای کوچک عشایری دانست چالشی که بیگمان در عصر حاضر غنصری نامتجانس با فضای جهان امروزی به شمار میآید.
تفاوتهای نژادی، زبانی و قومی موهبتی است الهی و نمودی از آفرینش شگرف پرورگار که به فرموده قرآن کریم وسیلهای باشد برای شناخت انسانها که: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا»، اما این تفاوتها نه ارزشآفرین است و نه موجب فخر و ستایش که «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» و گرامیترین شما نزد پروردگارتان با تقویترین شماست.
ارزشهای حاکم بر نظام طایفهای ممکن است گاهی با ارزشهای مورد قبول و نظر اسلام تفاوت جدی داشته باشد که بر این اساس پیامبر بزرگ اسلام میفرماید: «با ارزشهای نسبی خود نزد من نیایید با اعمالتان نزد من آیید». بنابرین قرآن کریم با تأكيد بر برابری انسانها، قوم و قبیله را نه محور و اصل برای تعامل اجتماعی، بلکه نمادی برای شناسایی قرار داده است.
در قرآن اصل «تقوا» است که معیاری برای سنجش برتری انسانها نسبت به یکدیگر تعيين شده است، علاقه به سرزمين و دوست داشتن خويشاوندان و اقوام مسالهای است برخواسته از سرشت بشر كه از بدو آفرینش در او وجود داشته است. اصل تفاوت زبانها، قومیتها و نژادها امری است پذیرفتنی و دوست داشتن قوم و سرزمين تا زماني كه به عصبيت، برتريطلبي و سلطهجويي نرسد هيچ منافاتي با باورها و ارزشهاي اسلامي ندارد.
اين عصبيت و برتريطلبي است كه قوم دوستي ستوده را به قومپرستي مذموم تبديل كرده و جريان فكري و سياسي را بهنام قوميتگرايي (پان ناسيوناليسم) ايجاد ميكند. نمود این فرهنگ مذموم در زندگی امروز ما مردمان لک یا لر زبان، شاید در گیر و دارانتخاب افراد برای تصدی مشاغل نمایندگی و یا گزینشها و عزل و نصبهای اداری با وضوح بیشتری مشهود باشد. بیگمان انتخاب بر اساس چنین سنجهای راه برای برگزیدن افراد اصلح و انتخابی شایستهتر دشوار میسازد و بروز افکار و اندیشههای نو و جوان را با تنگنا روبهرو میکند تا اینچنین شهر و دیار ما همچنان بعد مسافت میان خود و پیشرفت را به وضوح لمس نماید.
از این نیز که بگذریم، تأکید همراه با تعصب بر برخی آداب و سنن غلط، آفت بزرگتری است که قومیتگرایی با خود به همراه میآورد. اسلام همواره پيروان خود را به تفکر و تعقل توصيه ميکند و از تقليد کورکورانه از آبا و اجدادشان، پرهيز ميدهد. داستان زندگي ابراهيم خليل عليهالسلام و شيوهي خردپذيري که اين بتشکن بزرگ تاريخ به منظور مبارزه با خرافهپرستي در پيش گرفت نمونهاي است بارز از شيوۀ عملي که اسلام براي مبارزه با خرافهپرستي ارائه کرده است.
اساساً شریعت محمد(ص) دينداري عاري از علم و آگاهي و عقايدي که مبتني بر براهين محکم، استوار نباشد، را عاری از ارزش میداند که همانا «لا تَقْف مَا لَيْس لَك بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السمْعَ وَ الْبَصرَ وَ الْفُؤَادَ كلُّ أُولَئك كانَ عَنْهُ مَسئُولاً»(سوره اسراء ، آیه 36) هرگز از آنچه که بدان علم و اطمينان نداري پيروي مکن (بدون تحقيق و تعقل عقيدهاي را نپذير) همانا گوش و چشم و دل آدمي همگي در پيشگاه خداوند مسوول هستند.
حسادتهای بیجا، چشم و همچشمیهای نابهجا، پشت هماندازی و کارگریزی و همواره به امید آیندهها بودن و غفلت از حال، تقدم منافع فردی بر مصالح جمع همگی خلقیات ناپسند ماست که سد سدیدی است میان ما و سعادت، شاید چندان دور از واقعیت نباشد اگر بگوییم که امروز بزرگترین رسالتی که بر دوش تحصیلکردگان و اهل علم این دیار قرار دارد آگاهسازی ذهن خود و اطرافیانمان برای نفی فرهنگ مذموم "طایفهگرایی" و تبعات منفی آن باشد، تلاش در نسخ عاداتی که میانهی سعادت و دیار ما سد سدید گردیده که شاید راه پیشرفت شهر و دیارمان قبل از هر امر دیگری از جمله چشم داشتن به سرریز بودجههای کلان و غیره، اصلاح خودمان باشد و رفتار و عاداتمان که «انَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»
به نزد من آن کس نکوخواه توست که گوید فلان چاه در راه توست
چـه خوش گفت آن مرد دارو فروش شفـا بـایـدت، داروی تـلـخ نوش
محمّد حسنوند