اواخر دهه 60 که در هيأت دوومیدانی استان به عنوان مسئول روابط عمومی حضور داشتم؛ نشريهاي به نام "تلاش " میکردم.
این نشريه در 12 صفحه به انعکاس اخبار دوومیدانی استان و کشور میپرداخت و در آن زمان، جنب و جوش خاصی بین ورزشکاران این رشته ایجاد کرده بود. برای انتشار این نشریه چه از نظر مالی و چه از نظر سختافزاری همیشه با مشکل مواجه بودیم و تمام ملزومات و هزینههای انتشار آن توسط من و یکی از قهرمانان آن دوره به نام آقای شعبان پرداخت میشد. برای تیتر خبرها، حروف روزنامهها را به هم میچسباندیم و عکسها را با دوربین سیاه و سفید میگرفتیم و منتشر میکردیم .
با گذشت مدتزمان کوتاهی؛ انتشار این نشریه با استقبال خوبی روبهرو شد و حمایتهای معنوی از طرف "سيد مصطفی کریمی" مديركل وقت تربیتبدنی استان و "فريدون تحویلداران" مسئول وقت روابط عمومی به عمل آمد و قرار شد هفتهای یک بار ماشین تایپ دستی اداره در اختیار ما قرار گیرد.
با تغییر شرایط، دامنه فعالیت نشریه از استان خارج و گزارشات و مصاحبههای استانی و کشوری زیادی با قهرمانان و مربیان کشور صورت گرفت. قهرمانی چون علی باغبانباشی، احد برنجی، عیدی علیجانی، صادق موسوی، مرحوم محمدرضا پورفرخ و مرحوم نعمت مجیدی و ... چند بار هم برای مصاحبه و تهیه خبر و با هزینه شخصی تا تهران و اهواز رفتم.
کمکم درخواستهای زیادی از خارج استان داشتیم و آوازه نشریه به فدراسیون هم رسید. "علی کفاشیان" رئیس فعلی فدراسیون فوتبال در آن زمان رئیس فدراسیون دوومیدانی بود و بعد از مطالعه نشریه، کتباً از گردانندگان آن تقدیر به عمل آورد. دو سال از انتشار موفق نشریه گذشت. این دوران همزمان شده بود با تغییر روسای فدراسیونها در سال 71 و مدیریت فدراسیون به دست مدیران غیرورزشی افتاد.
ما هم که برای ادامه کار نیاز به بودجه اختصاصی داشتیم به تهران رفتیم و ملاقاتی حضوری با محمدرضا رحیمی رئیس فدراسیون تازه منصوب شده داشتیم. (وي در دوران ریاست جمهوری دوره گذشته؛ معاون اول رئیس جمهور بود). برای آقای رحیمی گزارشی از روند انتشار 20 شماره آخر نشریه ارائه کردیم و قرار شد ایشان بررسی و جواب ما را کتباً ارسال کنند. ما هم امیدوار به خرمآباد برگشتیم و هر روز منتظر نتیجه بررسی بودیم که اواخر سال 71 جواب درخواست ما به هیأت استان رسید و در نامهای اعلام شده بود که "فدراسیون هیچگونه تعهد مالی در رابطه با انتشار این بولتن ماهانه ندارد."!
مگر ما چه میخواستیم بجز چند بسته کاغذ و مقداری لوازم التحریر؟! نه تقاضای حقوق داشتیم و نه هیچ شرط مالی دیگری. کل کمکهایی مالی هم که ظرف سالهای 68 تا 71 گرفته بودیم شامل 3 هزار تومان از طرف اداره کل و 5 هزار تومان از طرف فدراسیون و دو دست لباس ورزشی بود و بس! مگر بودجهای که ما میخواستیم چند صد هزارم بودجه فدراسیون بود و چنین شد که انتشار نشریه، بعد از گذشت حدود 30 ماه متوقف شد.
با گذشت حدود 23 سال از آن دوران هنوز با سوالات بیجواب زیادی مواجه هستم. سوالاتی از قبیل این که: چرا باید مدیران ورزشی از میان غیرورزشیها انتخاب شوند و آیا بهتر نیست دولتها بیشتر کار نظارت را انجام دهند و مدیران ورزشی را از بین خانواده ورزش کشور انتخاب کنند. مدیرانی که شناخت دقیقی از ورزش داشته باشند؛ بتواند حق ورزش را بگیرد، شیوه تعامل با جامعه ورزش را بدانند، از منافع ورزش به نفع سیاست نگذرند و تعاملات بینالمللی ورزش را بشناسند و مدیری توانمند باشند...
عبدالرضا قاسمي/ يافته