مدتی است که کهنه شهر خرم‌آباد با بی‌تدبیری برخی از مسؤولین همراه است که هیچ تعصبی به پیشینه این شهر ندارند و تنها به فکر پر کردن کارنامه‌ای به ظاهر دهن پر کن هستند؛ کارنامه‌ای که روزگارانی به عنوان لکه خیانت به این دیار و مردمش از آن یاد خواهد شد.
جهان و هر چه در اوست بین به چشم یقین
چو حلقه‌اند و نگین ملک خرم‌آباد است

(معین‌الاسلام- شاعر خرم‌آبادی دوره قاجار)
خرم‌آباد این کهن دیار به‌یادماندنی هم‌جوار با شهر شاپورخواست تمدنی چندین هزارساله دارد شهری که چندین بار موردحمله بیگانگان قرار گرفت و سربلند بیرون آمد. زمانی در سده قرن هفتم موردحمله مغول و شهادت جمال‌الدین خضر در آن رخ داده است. همان مقبره مشهور در میان آرامستان خرم‌آباد که نخستین شهید این خطه در راه آزادی‌خواهی و نپذیرفتن سلطه زورگویان بوده است.
او که مردانه در برابر تاتاران ایستاد و نیز به روزگار اشغال موقت خرم‌آباد توسط حکومت عثمانی و به ایام تجاوزات مکرر رژیم صدام و همدستان عربی و غربی هویت تاریخی او کمترین لطمه‌ها را دید و مهاجمان را مقهور اراده و فرهنگ و اندیشه این کهن دیار کرد. افسوس اینک توسط گروهی که خود را سکان‌دار و عقل کل می‌دانند مورد تخریب و هجمه‌ی نابخشودنی قرار گرفت، اینان به بهانه توسعه و عمران‌آبادانی شهر کمترین دانشی در خصوص تفاوت بافت فرسوده از بافت تاریخی نداشته فقط چون یک رُبات کوک شده خط مستقیم تخریب را پی می‌گیرند و به غارت می‌برند آن‌چه را از تاریخ و فرّ و هنر داشتیم!
حالیا با پشتیبانی چه کسانی این فاجعه رخ داد و منافع خرید این خانه‌ها از افراد مظلوم و بی‌بضاعت که به نان شبی محتاج بودند به جیب نامروت چه کسانی رفته را آیندگان خواهند فهمید که بهره‌ها را چه افرادی بردند؛ و دیر یا زود این مصیبت تاریخی و باستانی رخ می‌نماید. شهرهای تاریخی و مدرن ایران به داشتن کوچه‌ها و خانه‌های تاریخی افتخار می‌کنند و حتی آن‌ها را با قیمت افزون‌تر از بافت امروزی می‌خرند و آنان که در کسوت شهرداران فهیم و آگاه هستند با شورای شهر که پر از دانایان است صنعت گردشگری را دوچندان رونق می‌دهند و عمارت‌ها که یادگار بزرگان و علما و تجار سرشناس بوده را در آتش جهل نمی‌سوزانند.
کمی به عقب برگشته روزگاری که سرلشگر شهید صیاد شیرازی با دیدن تخریب فضای هنگ پیاده خرم‌آباد در حضور کارشناسان میراث فرهنگی دستور داد تا بقیه این فضا تخریب نگردد و برای آیندگان بماند با آن‌ها هم عده‌ای تازه به دوران رسیده به بهانه ایجاد دانشگاه، تاریخ را بر باد دادند یک دهه بعد با انتقال و تخریب ساختمان‌های ناموزون فهمیدند که چه اشتباه و جرمی را در محکمه آیندگان به نام خود ثبت کردند؛ و یوم‌الحساب باید در نزد آن آفریدگار گیتی جوابگوی همه‌چیز باشند. مصیبتی که بر سر باغ فلاحت که از هفت باغ مشهور دوران مظفری است به بار آوردند و حتی پس از ثبت ملی این اثر باز هم به این نیم باغ چشم طمع دارند، باغ‌هایی که می‌تواند همچون باغ‌موزه اصفهان، شیراز و دیگر شهرهای توسعه‌یافته گردد و منبع درآمد اولیا امور شود جای ابهام و سؤال دارد که چه منافعی در پشت این جریان‌هاست که وقتی جایگاه عزاداری دیرینه خرم‌آباد ثبت شود برخی به دنبال کرایه دادن فضای تاریخی آن می‌افتادند.
چه نیکوست زمام‌داران این خطه به فکر حظ معنوی مکان‌های تاریخی باشند نه حظ شکمی و اغذیه‌فروشی و خوابگاه عده‌ای! موزه مردم‌شناسی و فرهنگ عاشورایی و موزه خط و اسناد تاریخی باستان‌شناسی را می‌توان در همین نقطه برپا کرد که مفهوم فلک‌الافلاک و میراث معنوی و باستانی هر دو تداعی شود تا جهانیان به جایگاه رفیع مدنیت این سرزمین پی ببرند!
اگر پول خرید هست خانه‌های اطراف سنگ‌نبشته را بخرید تا این منشور چهارگوش سنگی منحصربه‌فرد که در ورودی شهر شاپور خواست قرارگرفته و قانون‌مداری و مدنیت اسلامی دوران خود را فریاد می‌زند به‌خوبی سیاحان و مسافران ببینند. خانه شیخ عبدالرحمن لرستانی آن مبشر مشروطه‌خواه را به خانه مشروطیت در این عصر اصلاح‌خواهی و قانون‌مداری همچون خانه مشروطه تبریز، اصفهان تبدیل کنید. خانه‌های کج و مواج اطراف گرداب نهرهای منشعب را می‌توان خرید و موزه آب را از مجموعه‌ای از ظروف تاریخی در کنار این فضای باستانی ایجاد کرد. همه می‌دانیم گنج در خرابه است!
اگر به دنبال ثروت‌اندازی برای ملتمان هستیم هوشیار باشیم و نیک‌اندیش، آسیاب‌های سنگی و بناهای دوران‌های قبل و بعد از اسلام همه در دل این شهر همراه با چشمه‌های زیبا خفته‌اند اگر می‌خواهیم فرهنگ و هنر دینی را در این عصر تهاجم‌ها تبلیغ کنیم! زیارتگاه میر سیدعلی جزايري از بنیان‌گذار فقاهت این عالِم صاحب‌نفس و مؤلف که آثارش در کتابخانه‌های تاریخی جهان است و یاری‌دهنده شهروندان در سال‌های قحطی و گرسنگی که در تاریخ حزین بیان شده است می‌تواند با مجموعه زیارتگاه آقا زیدبن علی یک قطب مذهبی و اقتصادی باشد؛ و همین گونه عمارت فعلی شهرداری، اداره دارایی، سرباز گمنام، هنگ سواره، موزه مفاخر، سکه‌ها و گنجینه‌هاست.
رونق این آثار محلی برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی است به‌عنوان نمونه ساختمان سرباز گمنام می‌تواند به یادمان شهدای هشت سال دفاع مقدس شامل رزمندگان، نظامیان و مردمان بی‌گناه و مظلوم لرستان تبدیل شود یا محل بی‌سیم قدیمی که در ساختمان‌های کهن هنگ سوار بر پا بوده و نیز بنای نخستین رادیوی خرم‌آباد در ماسور به موزه فیلم و آثار دیداری و شنیداری یک‌صد سال اخیر لرستان تبدیل گردد.
آیا نمی‌توان بنای بیمارستان عشایر را تبدیل به موزه طبابت و پزشکی سنتی و نوین لرستان کرد و محل گردشگری و تفرج‌گاه شود یا باغ‌موزه گل‌ها را در کنار آسیاب و گرداب سنگی و باغ پرندگان را در مجموعه باغ‌های فلاحت و کشاورزی برپا کرد. هر چند نهر گرداب، نهر ناصری، نهر شاه جو و سنگ‌چین‌ها و دیوارهای قدیمی آنان و مسیر آب از آغاز تا پایان شهر را می‌توان در کنار بافت قدیمی یا درختان زیبا به یک موزه آب طبیعی تبدیل نمود و یا همین مکان ثبت‌شده جایگاه ولایت و سربازخانه که از دوران صفوی تا به امروز بزرگ‌ترین هیأت عزاداری حسینی بازار خرم‌آباد را داشته و تعزیه‌ها در آن برپا شده است.
با تبدیل سربازخانه به موزه مردم‌شناسی و فرهنگ عاشورایی اسناد و ماکت‌های آداب و رسوم اسناد خطی و تصویری همچون مراسم تراش عباس، طوق‌گردانی، شام غریبان، چهل‌منبر، گل‌مالی و ... را به‌صورت یک آئین ملی همچون قالی‌شویی مشهد، اردهال و طشت‌گردانی به عنوان میراث معنوی ملی ثبت‌شده و نمایش داد، آن‌وقت خواهیم دید که چگونه فرهنگ دینی مردم لرستان به نمایش درآمده است. متأسفانه به‌جای آن که بافت‌های قدیمی با هویت فرهنگی ملت ایران همخوانی داشته بدون مطالعه و از سر رفع تکلیف و درآمدزایی فوری به غذاخوری‌های بی‌ربط و پیتزا و غذای فوری فروشی تبدیل می‌شود نه به موزه‌های عینی تا مردم جهان و ایران از آن بهره بصری و معنوی ببرند نه بهره زودگذر! چرا باید کتیبه‌ها و گنجینه عظیم و چندین هزارساله موزه فلک‌الافلاک که مظهر باور و اعتقاد و اقتصادمحوری لرستان باستان بوده به نمایش در نیایند؟!
در این سهل‌انگاری یا به تجاهل زدن منازل علمای طراز اول لرستان همچون مرحوم شهیدان سید فخرالدین و سید نورالدین رحیمی مشهور به منزل و کوچه حاج سید بزرگ رحیمی در آتش ندانستن‌ها به طور کامل تخریب می‌شود. آیا نمی‌توان منزل آیت‌الله لرستانی آن شیخ مشروطه‌خواه را همچون اصفهان و تبریز به خانه مشروطه تبدیل کرد مگر ما فصل قانون‌گرایی و مدنیت را مرور نمی‌کنیم؟! چرا مدنیت و قانون‌مندی را زیر پا نهاده و همه‌چیز را فراموش کرده‌ایم آن‌سوتر اگر اعتقاد به‌روز جزا و اصل مبین انفال داریم چرا مسیر رودخانه و بستر آب‌ها را خشک کرده می‌فروشند و کسی دم بر نمی‌آورد؟
روزی روزگاری در بلوای و آشوب اواخر قاجار خشت‌های نظامی قلعه به یغما رفت، بعدها بزرگي، سکان‌دار فرهنگ و هنر این دیار شد به درب هر خانه فرسوده می‌رفت و می‌گفت آجر جدید می‌دهیم آجرهای قدیمی را پس دهید تا بسیاری را به بنای فلک‌الافلاک برگرداند؛ اما امروزه بالابرها تاج کنگره قلعه فلک‌الافلاک را می‌شکنند سیمان آجر جدید بر بام‌ها می‌کشند و سنگ میراث‌داری بر سینه می‌کوبند! یکی پس از دیگری محله‌ها و بافت‌های تاریخی منهدم می‌شود از سر دو چیز فقر مادی مردم و فقر سواد در اولیای امور! این چه سری است که استان‌های مدرن و شهرهای پیشرفته برای عمارت معاریف، علما، اندیشمندان خود را سندها ساخته و به دنیا معرفی می‌کنند ولی در شهر ما خانه، گذر، کوچه‌ها را در طول تاریخ به هر وسیله و توجیهی مثل آب‌نما و پارک ساختن از بین می‌بریم، البته ظریفی می‌گفت یکی چاه می‌کند گفتند این چاه آب ندارد، پاسخ داد برای ما که نان دارد! عده‌ای سود می‌برند عده‌ای حق السکوت می‌گیرند!
آيا این عقل کل‌ها نمی‌توانند با تخریب محل‌های فرسوده‌ای همچون گل‌سفید فضای طبیعی برای برپایی پارکی بنام پارک بازی‌های بومی و ایرانی که روحیه ملی نوجوانان ما را بالا ببرد و آنان را در خلأ رها نکنند بر پا سازند بازی هایی که خاستگاه اندیشه و روح معنوی ایرانیان را داشته است در برابر دیگر فضاهای بام مانند خرم‌آباد بهتر است یا تکرار شهربازی‌های نازیبا و غیرعلمی و اعصاب‌خردکن!
برگرداندن فضای بازار و کاروانسرای میرزا سید رضا و دیگر راست‌ها و سراچه‌ها نماد یک بازار اسلامی گرداگرد مسجد بازار است و گرمابه‌ها که یکی رستوران شده، دیگری زیر خاک، آن‌یکی هم در حال تخریب می‌تواند به شکل آراسته به همان شیوه سنتی پذیرای میهمانان گردد، صنعت هتل داری در خرم‌آباد فعلاً معبر مسافران است، رونقی ندارد به‌جز ایام نوروز باید مکان‌های تاریخی و طبیعی را احیا کرد تا معبر مقصد شود، این‌ همه چشمه‌های جوشان و دریاچه کیو می‌تواند یک آکواریوم نمونه را در غرب کشور از همه گونه‌های آبزیان بیافریند. این راه‌های توسعه است نه تخریب همه‌چیز و صورت مسأله را پاک کردن.
اگر قراول خانه پادگان در کنار اداره پست سابق و فضای گلستان ارم و سربازخانه و سی‌وسه پل خرم‌آباد را که طاق‌هایش زیر خاک رفته را احیاء نموده و توریسم و گردشگر با دیدن مغازه‌هایی که لباس و اشیاء و عکس‌های تاریخی را می‌فروشند، مطمئن باشیم مدرنیته را عینی کردیم. باید بدانیم این سخن نغز را که «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد» گنجینه هزاران ساله و مخزن هنر در حال نابودی است.
مسیر رودخانه از شمال تا فرودگاه اگر زیباسازی شود می‌توان با مهارت‌های فنی دنیای قانون‌مند امروز مسیری برای قایق‌سواری‌های و نمایش زیباهای شهر گردد متأسفانه حتی به فکر بناهای همچون قدیمی‌ترین کارخانه یخ نیستم که همین هم می‌تواند بُعد گردشگری پیدا کند، فقط نگاه لحظه‌ای و مقطعی می‌کنیم. عمارت مالیه می‌تواند به موزه اسناد ماندگار دیوانی تبدیل گردد. ولی جملگی دل‌خوش به زدن بنرها و عرض تبریک‌ها هستند و هرکس هم جرم تخریب‌ها را به گردن دیگری می‌افکند اگر مغول و بیگانگان بر سرزمین ما تاختند خودی نبودند اما خودی است که رنج‌نامه و سوگ‌نامه خرم‌آباد را دوچندان می‌کند چون‌ که حافظ فرمود
من از بیگانگان هرگز ننالم
که هرچه کرد با من آن آشنا کرد
این‌جا خرم‌آباد است مرکز سرزمین زاگرس؟!
البته آن روزی که سنگ‌نبشته را بریدند و به کنار جاده‌ای افکندند باید می‌دانستیم اینان که با منشور تاریخی این شهر این‌چنین رفتار می‌کنند، فردا روز با بافت‌های دو سده اخیر چه خواهند کرد؟!
منافع اسلامی و ایرانی ملت ما همواره به هویت تاریخی ما گره‌خورده است. داشتن بنای تاریخی خانه مشروطیت، باغ‌موزه طبیعی فلاحت، سایت کامل فلک‌الافلاک که سال‌هاست محدوده آن را سازمان‌های فرهنگی و جهانی تا شعاع شهر باستانی و چهارراه بانک و عرصه‌های نوین و کهن دانسته‌اند خیلی مضحک است آنان را به دست خود از ثبت علمی خارج ساخته و به کرایه یا فروش موقت برسانیم!
نیاییم بی‌خردی عده‌ای را به‌پای‌خود ثبت کنیم همه‌چیز در این کهن دیار هست از تاریخ تا طبیعت از میراث باستانی تا میراث معنوی بفرموده حضرت علی (ع) مسئولیت‌ها محل آزمایش است.
بدانیم همه بناهای متأخر و کهن را می‌توان ماندگار کرد که منابع درآمد گردد ...
در خاتمه به قول آن عزیز سفر کرده صفای لرستان
درد شهرم نه ده و صد نه هزاره
که بوه ام درد بس که زیاد نمووه بشمارم
نه دِ اُو باغ اُمید هَمه جا پُر گُلم
نه د ای وادی پُر مُحنت پیکل زارم
گر چه عمری و ستمکاری ایام گذشت
سی صفای سحری روز و شو می‌سپارم.
سيد محمد سيف‌زاده

سید محمد سیف‌ز‌اده
تهیه‌کننده، کارگردان، مولف و فیلم‌ساز