به عنوان همکاری مطبوعاتی به‌ ناچار و باید این پرسش را با شما مطرح سازم که چه رسالت و مسئولیتی وادارتان ساخته چنین بی‌مهابا به تخریب ما مردم لر بپردازید. همین هفته گذشته بود که در خبری یک‌سویه مردم این دیار را با کمک کامنت‌های برخی عزیزان تا حد داعشی و ضد بشر و وحشی و جنایتکار پیش بردید!
تهمتتان این بود: حمله بازدیدکنندگان به گوزن باردار در باغ‌وحش خرم‌آباد!
لطفاً بار دیگر تیتر خبر را مرور کنید و با کمی انصاف همین جمله را برای خود و خوانندگان گرامی‌تان تحلیل و تبیین نمائید.
بعید می‌دانم هیچ عزیز کاربلدی در نگاه به تیتر مورد بحث تفسیر و تحلیلی غیر از این داشته باشد که بیشتر آنان که مشغول بازدید از باغ‌وحش شهر بوده‌اند به قول درصد چشمگیری از کامنت گذاران شما، به یک باره کارشان به جنون و توحش کشیده و همانند قبایل بدوی آمازون با درآوردن صدای هلهله با سنگ به گوزن زبان‌بسته یورش برده‌اند و سبب مرگش گردیده‌اند.
انکار نکنیم القاء تیتر انتخابی به مخاطب سبب می‌شود تا یکی از عزیزان هم‌وطن سرخوشانه ذوق‌زده شود و پیگیر این مهم که: کجا و چگونه می‌تواند بلیت بازدید از مردمی چنین وحشی و بی‌فرهنگ و عقب‌مانده را تهیه کند.
عزیزان می‌بینید که آن تیتر که در نگاه اول گروهی از مردم شهر را در قالب بازدیدکنندگان باغ‌وحش خرم‌آباد شامل می‌شود، حالا در شکل ژله‌ای‌اش بیشتر وا می‌رود و در ‌‌نهایت چنان کش می‌آید که اشتیاق آن عزیز ایرانی را بدان‌جا می‌کشاند که می‌خواهد برای دیدار من و دیگر همشهریانم بلیت تهیه نماید.
دردناک است قبول دارید؟
اما مهم نیست، چرا که ما مردم‌ زاده سرزمین خشکیم و راضی به بنفشه‌ای اگر آید!
هم‌وطن عزیز، کرم نما و فرود آیی. خانه خانه تواست. عیبی ندار بلد نیستی. من راهنمایت خواهم بود و با جان و دل، تو را با خود به غار‌های باستانی سرزمینت خواهم برد تا خود به چشم خود ببینی اینجا نخستین سکونت‌گاه اجداد مشترکمان است. این را غلو نمی‌کنم تاریخ‌گذاری‌های این دیار مهر دورهٔ چهارم زمین‌شناسی و هزاره‌های قبل از میلاد را بر پیشانی دارند. بسیاری تاریخ‌نگاران و باستان‌شناسان بر این باورند که از هفت هزار سال قبل از میلاد علم کشاورزی در این دیار شکل گرفته است.
دشنه‌ای مفرغی به دست آمده در این خطه منقش است به شکل زنبورعسل و قدمتی تا حدود هشت‌صد سال قبل از میلاد. در شهر فعلی علاوه بر باغ‌وحش نزدیک به یک‌صد و پنجاه سایت باستانی شناسایی شده است. امری که بیانگر استمرار استقرار انسان تا عصر حاضر در این دیار می‌باشد. خوب است این را هم بدانی که بر همین اساس باستان‌شناسان طرح ثبت جهانی دره خرم‌آباد را در دستور کار خود دارند.(1)
هم‌وطن عزیز جان!
از آن‌جا که توضیح تاریخ این دیار نیاز به نوشتن هزاران برگ نوشته دارد من نیز ترجیح می‌دهم با خیزی بلند از پیشینه‌ای چنان به همراه شما بپرم به آنچه طی یک‌صد سال اخیر بر سرزمینمان رفته است.
موقعیت دیار من حد واسط مرکز و  پایتخت مرز پرگهر و استان‌های مرزی غرب و جنوب کشور می‌باشد. جالب است اما بدانید مردم لر همواره مرزدارانی بی‌باک و جان بر کف در جهت حفظ سرزمین مادریمان بوده‌اند. این یعنی آنکه تو عزیزی که امروزه روز با افتخار وب حق به ایرانی بودن خود می‌بالی جایی وامدار رشادت و آزادگی همین مردمی. بی‌تعارف بگویم همین مردمی که تاکنون نه به عثمانیان و نه صدامیان متجاوز و اجدادش اجازه نداده‌اند گوشه گوشه میهن عزیزمان را چونان گوشت قربانی بین خود تقسیم کنند.
هم‌وطن عزیز جان!
لابد شنیده‌ای لرستان دیاری کوهستانی است و خرم‌آباد دره‌ای سبز و خرم. دوست عزیزم کوه و پلنگ دو انیس دیرینه‌اند. اصلن لریاتی بگویم که کوه بی‌پلنگ کوه نیست. نه آنکه تصور کنی این جمله قصار اکولوژیست‌ها است. نه این کلام را چوپان درس نخوانده لر سه سال پیش در گفتگو با تلویزیون خودمان داشت.
داستان چنین بود: گله چوپان مسلح به سلاح گرم جلو چشمانش مورد حمله پلنگ قرار می‌گیرد. آن بنده خدای درس نخوانده و شهر ندیده در برابر دریده شدن شکم چند راس از گوسفندانش تنها مبادرت به شلیک چند تیر هوایی و رماندن پلنگ می‌کند و بس. خبر که در شهر می‌پیچد گزارشگران محلی این پرسش را با او مطرح می‌سازند که چرا نسبت به کشتن پلنگ و نجات گله‌ات اقدام نکردی؟
او، یعنی چوپان لرستانی در پاسخ می‌گوید برای اینکه نمی‌خواستم کوه‌های زادگاهم بی‌پلنگ بماند.
هم‌وطن عزیز جان!
کمی بالا‌تر اشاره کردم دیار من دره‌ای است پر آب و درخت. ما در وسط شهر یکی از بزرگ‌ترین دریاچه‌های طبیعی کشور را داریم. تا سال گذشته و شبی که سه تا از مرغابی‌های آن با تفنگ بادی مهمانی ناخوانده کشته شدند ده دوازده تا مرغابی در این دریاچه دل و تن به آبی آب می‌سپردند. خبر کشته شدن آن سه تا مرغابی هفته‌ای در شهر دهان‌به‌دهان می‌گشت و دل شنونده را بدرد می‌آورد. تا آنکه فراخوانی صورت گرفت و کمی کمتر از ده روز مردم این دیار بیش از صد تا غاز و مرغابی و قو در اعتراض به کشته شدن آن سه مرغابی در دریاچه کیو‌‌ رها ساختند.
خیلی دلم می‌خواهد به خاطر ایجاز در کلام و خودداری از ایجاد مزاحمت بیشتر برای مخاطبین گرامی حرفم را تمام کنم؛ اما باور کنید آن‌قدر زیبایی در رفتار و زندگی هم‌تبارانم سراغ دارم که سزاوار نیست بی‌اشاره از کنارشان بگذرم. با این‌همه فقط با اشاره به موردی دیگر و با این گلایه از عزیزان فرارو که می‌دانم خواهند گفت خبرشان را به نقل از شهروند آورده‌اند و طرح این پرسش که خود شما عزیزان چقدر احتمال می‌دهید از لابه‌لای فنسی که فاصلهٔ خانه‌هایش با هم دو سه سانتي‌نار بیش‌تر نیست بشود سنگ پرتاب کرد و با آن گوزن را به هلاکت رساند خدمت شما عزیزان می‌گویم که تنها در سال ۹۴ یکی از انجمن‌های خرم‌آباد نسبت به کاشت ۴۰ هزار دانه بلوط در کوه‌های زاگرس اقدام بهرام سلاح‌ورزينموده‌اند تا در آینده مرز پرگهر ریه‌هایی سالم داشته باشد.
توقع فرهنگی نه به سبک و سیاق بسیاری از عزیزان روابط عمومی‌ها که آمرانه می‌خواهند پاسخشان به نوشته فلان سایت یا مطبوعه در‌‌ همان ستون و... آورده شود. از سایت فرهنگی فرارو این است، لطفاً همان‌گونه که خبر کذب کشتن گوزن ایرانی را که سبب هتک حرمت و اهانت به مردم عزیز لر گردید را در نگاه مردم نشاندید نسبت به انعکاس این مختصر که ما گوزن را نکشیم به صورتی مناسب اقدام نمایید.

بهرام سلاح‌ورزی/ نویسنده
خرم‌آباد
 
* توضيح: این یادداشت يكم اردی‌بهشت‌ماه 95 در سایت فرار منتشر شد.

1- شرگذشت خرم آباد اثر سید فرید قاسمی