با گذر از شهرها و مناطق لرنشین همیشه حسرت این را می‌خوردیم که چرا از اسامی بومی و لُری برای نامگذاری مغازه‌ها و شرکت‌ها توسط اشخاص استفاده نمی‌شود، یا چرا شهرداری برای نامگذاری کوچه و خیابان و پارک و میدان و ... کوچک‌ترین توجهی به معیارها و مشخصه‌های فرهنگی و زبانی لُری ندارد؟
یکی از عوامل به وجود آمدن این مشکل روحیه خود‌کم‌بینی یا بهتر بگویم همان مرغ همسایه غاز بودن در نزد ما ایرانی‌ها به خصوص ما لُرهاست.
2 سال پیش در حدود 14،15 روستای یکی از مناطق لرنشین طرح هادی انجام شد و اقدام به نصب تابلو برای نامگذاری کوچه‌ها و خیابان‌ها و میدان‌های سطح روستا شد که در این نامگذاری‌ها کوچک‌ترین توجهی به فرهنگ بومی منطقه نشده است. به عنوان مثال نام برخی از این کوی و برزن‌ها عبارت است از‌: گلزار، شقایق، حافظ، سعدی، آبشار، کشاورز! به واقع کدام یکی از این نام‌ها با فرهنگ منطقه همخوانی دارد؟ جالب است که حتی یکی دو مورد نام بومی هم در بین اسامی این مناطق دیده نمی‌شود!
از این گذشته خود ما هم در این زمینه کم‌کار هستیم و در استفاده از نام‌های لری در اماکن تجاری و اداری به مالکیت خود هم بی‌توجهیم. به طور مثال چه اشکالی دارد که یک مغازه ساندویچی به نام "اسبیکو"، "گهر"، "بیشه"، "دنا"، "لرستان" و یا "افلاك" باشد؟
 چرا از نام‌گذاري بومي در لرستان روي گردانيم؟/ از سیم‌پیچی اسبیکو تا تعویض روغنی کوگ‌تاراز
چرا نباید "لرستان" نام یک مغازه باتری‌سازی باشد؟ چرا نباید "بیشه" نام یک مغازه تراشکاری باشد؟ چه تناقضی بین مغازه بنگاه ماشین و "دنا" وجود دارد؟ چرا یک بنگاه ماشین می‌تواند سهند و سبلان باشد؟ چرا نام یک نانوایی می تواند "آذربایجان" باشد ولی نمی‌تواند "لرستان" باشد؟ و هزار چرای دیگر از این دست وجود دارد که نشان می‌دهد ما چقدر کم‌کاری کرده‌ایم و خودمان از آن بی‌خبریم.
فکر کنید در یک شهر غریب یک مغازه با یک نام لُری ببینید، چه حالی به شما دست می‌دهد؟ احساس خوشحالی می‌کنید؟ احساس غرور می‌کنید و به زبان و فرهنگ و دیار خود می‌بالید؟
چند وقت پیش در حال عبور از جاده مواصلاتی شهر شریف‌آباد به شهر پاکدشت ( مسیری حدود 10 کیلومتری در شهرستان پاکدشت و جنوب شرقی استان تهران) بودم که ناخودآگاه مغازه‌ای نظرم را به خود جلب کرد! "سیم‌پیچی اسبیکو" نامی که خستگی پایان یک روز کاری گرم تابستانی را از تنم بیرون کرد. من که از دیدن این مغازه و نام زیبای آن سر ذوق آمده بودم پس از گذشت حدود 4،5 کیلومتر یک بنر تازه نصب شده که نشان از یک مغازه تازه راه افتاده بود، توجه من را به خود جلب کرد! "تعویض روغنی کوگ‌تاراز" باورم نمی‌شود در یک مسیر کوتاه دو مغازه با یک اسم لریاتی! در خود مناطق لرنشین هم چنین چیزی را نمی‌توانی بیابی!
در آن بعدازظهر زیبا درود فرستادم بر این همتبارانم که کیلومترها دورتر از دیارشان چه زیبا هویت‌شان را پاس می‌دارند و افسوس خوردم به حال برخی از شهرهای لرنشین که چنین اسیر نام‌های عجیب و غریب، پارسی شده‌اند که بعضاً حتی خودشان هم معنی آن را نمی‌دانند!
مهدي  محرابي