به همت استاد سیدمحمد سیف‌زاده کارگردان توانای سینما و پژوهشگر لرستان‌شناس، فیلمی از زندگی زنده‌یاد رضا سقایی هنرمند فقید لرستانی به نمایش گذاشته شد که برای لحظاتی ما را به گذشته‌های پشت سر نهاده و خاطرات نزدیک که 5 دهه تحول و فراز و نشیب‌های موسیقی مقامی و سنتی قوم لر برگرداند.
استاد سیف‌زاده که کتاب پیشینه تاریخی موسیقی لرستان ایشان به حق از کارهای ارزنده تحقیقی در حوزه موسیقی قوم لر در نزدیک به دو دهه اخیر است نشان داد همان گونه که در کار سینما و کارگردانی که تحصیل کرده و استخوان خوردکرده آن است موفق بوده آثار ارزشمندی چون فیلم سینمایی آخرین تک سوار ایل، سریال دیار به یاد ماندنی و سریال سور و سوگ و بسیاری فیلم‌های مستند و تحقیقی از خود به جای گذاشته، در موسیقی لرستان و شناخت آن نیز صاحب نشر و در این عرصه حجت را بر بازگو کردن آن تمام کرده است و قوم لر و فرهنگ موسیقیایی و پژوهشی‌اش از این بابت مدیون اوست.
چند بار این نکته را ذکر کرده‌ام و باز بر آن اعتقاد ایستاده‌ام که اگر محیط و شرایط مالی و کمک‌های دستگاه‌های مسئول مددکار ایشان می‌بود در صحنه بازگشت به حقایق سینما و تحولات مربوط به آن علی حاتمی دومی را با همان خصوصیات و نگاه عمیق به مسائل اجتماعی و فرهنگی به جامعه دهنری ایران تحویل می‌دادیم. امید است ایشان که خوشبختانه هنوز جوان و پویا و توانا و جویا است با حمایت مسئولان دلسوز و ایران‌خواه به آن‌چه که مردم لرستان و هنرمندان بومی این سرزمین تاریخی شائق و خواهنده آن هستند برسد که این‌چنین باد!
جمعیتی که آن شب برای دیدن فیلم سالن را پر کرده بودند تا آن زمان سابقه نداشت، راهروها و اطراف سالن تا فضای بیرون با ورودی سالن از علاقمندانی که مشتاقانه منتظر شروع برنامه بودند موج می‌زد...
تصورم این است همه کسانی که در سالن جمع شده بودند در انتظار دیدن فیلم مستندی بودند که به کارگردانی سیدمحمد سیف‌زاده چهره شناخته شده و نام‌آشنای سینما و هنرمند موشیقی شناس و خلاق تهیه و تدوین شده است.
سرانجام لحظه‌ای فرا رسید که مردم و حاضران می‌بایست در سالن چهره فراموش ناشدنی و دوباره خوانی رضا سقایی را ببینند. فیلمی مستند که با ظرافت و دقت در نوع خود کم‌نظیر هنر مستندسازی و در عین حال فیلم‌سازی حرفه‌ای را به چشم می‌کشید. در طول قریب دو ساعت که از اکران فیلم گذشت در نظر بینندگان آن‌چنان چشمگیر و خاطره‌انگیز بود که فرصت یک لحظه چشم به هم زدن را از بینندگان حاضر در سالن نیز گرفته بود.
فیلم با چهره رضا شروع می‌شد و آغازگر خود او بود درست مثل روزهای زندگی‌اش با همان نگاه و چهره فراموش ناشدنی و صدای آشنا و سرشار از صمیمیت و عاطفه...
رضا برای نسل امروزی همان کسی بود که نسل هم‌سن و سال او درکش کرده بودند...
فیلم به گونه‌ای زنده، گویا و سرشار از ظرایف هنری تهیه شده که جای هیچ حرف و حدیث ناگفته‌ای را باقی نگذاشته بود.
و این جاست که باید گفت با هنر مثال‌زدنی سیدمحمد سیف‌زاده رضا بار دیگر زنده شد و همچنان سرزنده و بانشاط آواز خواند و از گذشته‌های خود و سایه روشن‌های زندگی‌اش حرف زد و حدیث ناگفته را بیان کرد در لابه لای این فیلم برخی مصاحبه‌ها از ناحیه کسانی که با او در ارتباط و حشر و نشر بودند ... برای لحظاتی در بین تماشاچیان نمایان بود آنان که سال‌های متمادی با رضا سقایی مونس و یار و غار بودند به قول مرحوم دکتر ایرج دهقان باید گفت:
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید            بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت
ايرج كاظمي
 
ايرج كاظمي
 
منبع:
روزنامه صدای ملت- سال دوازدهم- شماره 599