وبلاگ زني كه يك هفته در قعر چاه زنده ماند+ اظهارات ژيلا در مورد قضاوت مردمپس از حضور زني به نام ژيلا در برنامه ماه عسل به مجري‌گري احسان عليخاني و اظهارات وي مبني بر زنده ماندن پس از 7 شبانه‌روز در عمق 25 متري يك چاه در كوير، يافته نيز مطالبي در اين خصوص منتشر كرد.

شايد باور برخي وقايع براي هم‌وطنان دشوار باشد، اما به كرات در كتب آسماني ما معجزات مختلفي ذكر شده و بسياري اين ماجرا را نيز به معجزه شبيه مي‌دانند.

اينك در بخش نظرات پايگاه خبري "يافته"، آدرس وبلاگي نوشته شده كه آن را متعلق به خانم ژيلا (زني كه در چاه افتاده) ذكر نموده‌اند. بخشي از مطالب اين وبلاگ به اين شرح است:

حضور در ماه عسل

در ابتدای به حضور در ماه عسل تمایل نداشتم تا یکی از دوستان گفت موظفی قدرت خدا را به نمایش بگذاری و این یک تکلیفه گردنت می‌دونستم برای خودم عواقب خوبی نداره علی‌الخصوص توی شهرم، ولی وظیفم بر خودم ارجحیت داشت‌.

شب اول بحث خوب پیش می‌رفت که بک دفعه فیلم [آن واقعه] را گذاشتند. من می‌دانستم فیلم را از آگاهی گرفته‌اند ولی ندیده بودم. توی استوديو برای اولین بار فیلم را دیدم و شوکه شدم‌. دیگه به هم ریختم رشته افکارم از هم مي‌پاشيد.

در راه سمنان بودم که تماس گرفتند و گفتند برنامه به جلسه دوم کشیده شده ...

شب دوم برنامه

از لحاط روحی کاملاً به هم ریخته بودم، بغض امانم نمی‌داد نمی‌تونستم حرف بزنم. بچه‌های ماه عسل لطف کردند برایم دو ساعت قبل از برنامه روانکاو آوردند و بعد از دو ساعت آروم شدم ... ولی بازم خیلی شرایط مساعدی نداشتم‌.

خلاصه برنامه تموم شد ولی همون تبعاتی که فکر می‌کردم را داشت. هر چه مشاورم برای آروم کردنم تو این 4 ماه ریسیده بود تو این دو شب پنبه شد...

اثبات اظهارات

دوستی در مورد گواه من در مورد صحت گفته‌هایم پرسیده بود.

برنامه‌های تلویزیونی به خصوص برنامه‌هایی که به صورت زنده روی آنتن میره برنامه‌های خیلی حساسی هستند. عوامل برنامه ماه عسل کل پرونده من را بررسی کرده بودند و به قول معروف از زیر و زبر پرونده‌ی من مطلع بودند.

حتی اگر به فرض محال من شب اول خدا را در نظر نمی‌گرفتم و به دروغ متوسل می‌شدم آیا شما فکر می‌کنید آگاهی اجازه حضور مجدد من در برنامه را می‌دادند؟

جالبه بدانید که مثلاً فیلم نجات من را خود صدا و سیما از سمنان گرفته بود من خودم اولین بار توی استودیوی ماه عسل همراه با همه مردم این فیلم را دیدم و البته آن قدر هم حالم بد شد که وقتی باز برنامه به قول خودشون رفت رو آنتن دیگه برای حرفام تمرکز نداشتم. ضمناً دوست عزیز می‌دانید که شب دوم مصادف با شب قدر بود. کدوم انسان عاقلی توی چنین شب سنگینی جرات می‌کنه دروغ بگه که من همچنین جسارتی کنم؟

البته گزارش پزشک قانونی من مبنی بر یک هفته نخوردن و نیاشامیدن و ضمناً گزارش آتش‌نشانی مبنی بر ارتفاع 25 متری چاه و کلیه اسناد پزشکی من مبنی بر آسیب‌دیدگی‌های شدید موجود می‌باشد.

خواب در چاه

وبلاگ زني كه يك هفته در قعر چاه زنده ماند+ اظهارات ژيلا در مورد قضاوت مردمشب اول و دوم که از درد و وحشت غیر قابل وصف اصلاً چشمم روی هم نرفت.

شب سوم خوابیدم فکر کنم دو سه ساعت شد ولی اون‌قدر سنگین شده بودم و اون‌قدر خوابم عمیق شده بود که نمی‌تونستم بیدار شم. خیلی طول کشید تا بتونم چشمم را باز کنم...  خلاصه به سختی چشمم را باز کردم. از اونجا دیگه می‌ترسیدم بخوابم و نتونم بیدار شم و ضمناً یک هول بزرگی که داشتم این بود که چون امید داشتم میان دنبال‌مون همش می‌ترسیدم توی تایمی که من خوابم بیان من متوجه نشوم و برن و من شانس پیدا شدن را از دست بدم.

ازون به بعد فکر کنم روزی 5 یا 10 دقیقه می‌خوابیدم برای این که زود بیدار شم مچ دستم را کج می‌کردم می‌گذاشتم زیر تنم تا خوابم می‌برد از درد دستم از خواب می‌پریدم.

نوشته‌ی روی مقوا

پیش خودم فکر می‌کردم اگر بعد از مردن من پیدامون کنند متوجه نمی‌شن کی ما را کشته.

مقوا را دیدم، خودکار یا چیزی برای نوشتن هم نداشتم.

به سختی یک سیم ضخیم که از دسته موتور اومده بود نمی‌دونم ترمز بود یا کلاچ کندم سعی کردم بزنم تو روغن سیاه موتور و اسم قاتل را بنویسم ولی نشد روغن اون‌قدر زیاد نبود که بشه نوشت.

شروع کردم مثل خط بریل اسم قاتل را روی مقوا به صورت سوراخ سوراخ نوشتم.

نوشیدن اولین جرعه آب بعد از نجات

وقتی صدای پا شنیدم و بالای چاه اومدن پس از یک سری حرف که به سختی می‌زدم درخواست آب کردم. گفتند صبر کن! خلاصه بعد از چند دقیقه دیدم یک شیشه آب معدنی را به طناب بستند و دارن میدن پایین اون‌قدر خوش‌حال بودم که قابل وصف نیست، ولی هنوز آب پایین نرسیده بود که آب را کشیدند بالا!

نمی‌توانم بگویم چه حال بدی داشتم آن‌جا دیگر از تشنگی گریه کردم! بعد متوجه شدم افسر پرونده دستور داده تا از من آزمایش نگرفتن نه آب و نه غذا به من بدهند. خلاصه من را از چاه بیرون آوردند همون‌جا از طرف پزشک قانونی ازم به بدبختی خون گرفتند و بعد یک سرم شور گرم بهم دادن.

د فکر کنم تا بیمارستان کامل اون سرم را خوردم توی بیمارستان الباقی آزمایشات گرفته شد و اجازه دادند آب بخورم البته تا مدت زیادی نمی‌تونستم بنوشم یعنی لیوان سر بکشم چون تمام دهانم از روی لب‌هام و لثه‌هام تا توی گلوم از خشکی زخم بود و با سرنگ بهم نوشیدنی می‌دادند.

در مورد غذا هم گفتند چون تمام دستگاه گوارشم خشکه تا 24 ساعت فقط مایعات و آب سوپ گرم بخورم بعد اجازه تغذیه دادند.

 

1- براي مشاهده وبلاگ خانم ژيلا اين‌جا كليك كنيد


2- براي خواندن مطالبي در مورد اين پرونده اين‌جا كليك كنيد

 

بهروز همسر ژيلا

تصويري منتشر شده در همين وبلاگ كه گويا مرحوم بهروز همسر ژيلا مي‌باشد