یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

نامه طنز گوسفند به مادرش در مورد گراني و تورم- يافتهمادر عزیزتر از جانم، بع! وقتی مرا از گله جدا کردند فکر می‌کردم که  مرا به دست قصاب خواهند سپرد و به همین دلیل بسیار نگران بودم كه البته همینطوری هم شد!

استاد رحیم قصاب مرا از بازار خرید و به خانه خودش برد. آن شب را نمی‌دانی تا صبج چگونه سحر کردم؛ همه‌اش خواب چاقو می‌دیدم!

صبح قصاب برایم آب آورد؛ فهمیدم که رفتنی هستم. اشک جلوی چشم‌هایم را گرفت. برگشتم به سمت روستا و از ته دل چند بار بع بع کردم.

قصاب مشغول تیز کردن چاقویش بود که رضا، پسرش، آمد و گفت دست نگه‌دار چون قیمت گوشت باز هم بالا رفته است! فردا شاید قیمت یک کیلو گوشت بشود 20 هزار تومان.

از آن روز به بعد، چند صبح این اتفاق تکرار شد و دست بر قضا ما زنده ماندیم. حال هم قیمت گوشت به قدری گران شده است که کسی توان خرید آن را ندارد و خیال من آسوده شده که حالا حالاها مردنی نیستم.

اما بگویم از قصاب که مرد بسیار خوبی است. هوای مرا دارد؛ چیزی برایم کم نمی‌گذارد. یک بار چند تا سرفه کردم برایم دکتر آورد. برخی از مشتریان قصاب می‌گویند که اگر قیمت گوشت همین طوری بالا برود احتمال دارد که ما گوسفندان را نیز مانند اسب‌های روسی که ثبت ملی شده‌اند، ثبت ملی بکنند و بشویم پشتوانه ارزی برای مملکت!

اگر این گونه بشود احتمال دارد که من هم فکری برای تشکیل خانواده بکنم. نمی‌دانی مادر، این جا گوسفند ماده زیبایی است که از یک دشت آورده‌اند. چشم‌هایش شبیه آهو است. گاهی با هم درد دل می‌کنیم و شاید یک روز به خودم اجازه بدهم ازش خواستگاری کنم.

مادر! دیگر زیاده عرضی نیست. سلامم را به براداران و خواهرانم برسان؛ به سگ گله هم سلام برسان. بع!

 ارسال کننده: داود كرمي

دیدگاه‌ها  

#1 سام باقری طولابی 1393-02-18 08:51
جالب بود :lol:
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا