شاید زمان زیادی از کشتار وحشیانه خرسهای سمیرم و تولههای آن در استان اصفهان نمیگذرد که در همین شهر، یک نفر هم با پتک، الاغی را از پای درمیآورد!
پس از این کشتار فجیع و غیرانسانی، کشتارهای زنجیرهای حیوانات به راه افتاد و در تبریز سگکشی بیرحمانه صورت گرفت و بعد از آن صحنه کشتار پلنگ توسط سگهای شکاری به صورت بلوتوث روی صفحه موبایلها بین مردم دست به دست گردید.
این کشتارها عکسالعمل مناسبی از سوي مراجع قضایی در پي نداشت و چندی نگذشت که نوبت به بریدن درختان پارکها در شمال کشور و در پارک جمشیدیه تهران را شاهد بودیم که توسط تلویزیون به نمایش گذاشته شد و این موضوع بیش از پیش میزان احترام ملت ما را به طبیعت در دنیا نمايان ساخت!
اگر چه در این نوشتار قصدم این نیست که برای سازمان محیط زیست و منابع طبیعی نسخه بپیچم که نیک میدانم هر آنچه که ما در این رابطه میدانیم آنها صد برابر و شاید هم بیشتر نسبت به این موضوع آگاهی دارند و خود را بنا به مصالحی به کوچه علیچپ میزنند و حال و حوصله درگیر شدن با این و آن را ندارند، لذا کار به جایی میرسد که در وسط شهر تهران به این بزرگی افرادی که ناهنجاریهای روانی و عقدههای بیدرمان آنها را رها نمیکند با اسلحه به پاک پردیسان میروند و گوزن نادر ایرانی را با تفنگ جنگی از پای در میآورند و پا به فرار میگذارند. متاسفانه متوليان امر هنوز هم ردی از آنها را به صورت جدی نیافتهاند!
اين موضوع تاسفبار، به بحث داغ جراید دنیا و تیتر اخبار برخی از کشورهای همسایه را به خود اختصاص داده ا و بسیاری از موضوعات دیگر همانند اخباری که در مورد یک پیرمرد در استان فارس که 60 سال حمام نرفته است و گوشت مردار حیوانات را میخورد، باعث ميشوند کشورهای دور و برمان خبر را که توسط یک روزنامه و سایت مزدور در ایران منعكس شده را بزرگنمایی کنند و همانند پتکی بر سر ملت فرود آورند.
هدف از نوشتن اين مطلب نه پرداختن بحث شکار است که از گوشت و پوست آن استفاده کنند و نه بحث "تاکسیدرمی" کردن این حیوان و خشک کردن آن، بلکه بیشتر بحث خالی شدن ذخایر ژنتیکی کشور است. بحث این است که ما در کشور عزیزمان ایران تنها 580 قلاده پلنگ ایرانی برایمان باقی مانده است و در عرض این چند هفته حداقل 3 یا 4 پلنگ کشته شده است و این تعداد در یک هفته برای یک مملکت فاجعه است.
مسوولان کشور هنوز با این مسأله به طور جدی برخورد نکردهاند و این موضوع به فجایع محیط زیستی همانند خشک شدن دریاچه ارومیه میانجامد که حاشیهنشینان و کشاورزان دریاچه با حفر بیش از 23 هزار حلقه چاه عمیق به صورت غیرقانونی این فاجعه ملی و جهانی را رقم زدند و زیر پای خود را خالی کردند، لذا در حال حاضر به چه کنم چه کنم افتادهاند و مجبور به ترک زیست بوم آبا و اجدادیشان شده و در مقایسه با وضعيت دریاچه وان ترکیه میتوان به عمق این جنایت پی برد.
ما ایرانیها اگر به داشتههایمان به این صورت توجه کنیم و اگر دولتمردان ما هم کمتوجهی نشان دهند چشماندازی را مثل کشورهای آفریقایی و قحطیزده همچون اتيوپي، سودان و نیجریه در پیش روی خواهيم داشت.
اگر مردم بخواهند این بیخیالی را ادامه دهند باید بدانند ما در آینده نه پلنگی برایمان باقی خواهد ماند و نه هیچ یک از گیاهان بومی را در طبیعتمان حفظ خواهیم کرد.
از نظر شما آیا کسی که به راحتی به گوزن زرد ایرانی شلیک میکند اسلحه را به سوی ملت ایران نشانه نرفته است؟ آیا کسی که با این نوع رفتارهای وحشیانه اسلحهی خود را به طرف پلنگ ایرانی و یا خرسهای ایرانی نشانه رفته است به ملت شلیک نمیکند؟
عابد بابكبهاروند
(برگرفته از وبلاگ ایشان)