خبر مرگ گوزن زرد به علت استرس و يا پرتاب سنگ برخورد با فنس هر دو از زبان یک مسئول (مدیر کل دامپزشکی لرستان) به فاصله دو روز اعلام شد!
گوزن بارداری که قرار بود احیاگر نسل این گونه ایرانی در طبیعت کشورمان باشد، بر اثر اتفاقي نامشخص به شدت به فنس‌کشی محوطه اطراف قفس‌اش برخورد کرد و کشته شد، فاجعه ای که تنها ما می‌توانیم به جای پرداختن به آن، کاری کنیم که به حاشیه رفته و فاجعه دیگری جای‌گزینش شود!
پس از تلف شدن گوزن زرد بارداری که در باغ وحش کاسیت خرم‌آباد نگه‌داری می‌شد، به جای آن که چرایی نگه‌داری این گونه در باغ وحش مورد سؤال قرار گرفته و شرایط نامناسب محل نگه‌داری، محافظت نشدن، بی‌توجهی متولیان احیای نسل این گونه به اهمیت این جاندار و... مورد سؤال قرار گیرد، حاشیه‌هایی رقم خورد که اصل خبر فراموش شد!
برخی که انگار نه خبر مرگ این گونه برای‌شان اهمیت داشت و نه شکست پروژه چندین ساله احیای گوزن زرد ایرانی در طبیعت کشورمان، پشت دنیای مجازی کمین کرده و پروژه جدید توهین قومیتی را در کشورمان کلید زدند؛ از آن پروژه‌هایی که هر از چند گاهی شاهد آغازش هستیم و به رنجش جمعی از هم‌وطنانمان منجر می‌شود.
افرادي بي‌فكر كه انگار خودشان معصوم و عاري از هر گونه خطايي هستند اما در نظرشان ديگران داراي داراي گناهان بزرگ و نابخشودني هستند. اين قبيل افراد حتي يك لحظه نيز اين فكر را به خود راه ندادند كه اگر هم سنگي پرتاب باشد، اي بسا بازديد كننده از باغ وحش همشهري خود آن‌ها از تهران و يا هر شهر ديگري بوده باشد و به اين بهانه، آن‌چه خود لايقش بودند، را نثار هم‌وطناني بي‌خبر و بي‌گناه از ماجرا كه مثل هميشه با سرگرم درمان زخم‌هاي بيكاري و محروميت خويش بودند، كردند و گناه خود را به پاي آنان نوشتند!
آري! این بار نوبت قوم لر بود که سنگ انداختن به گوزن زرد ماده موجبات توهین به ایشان و سنگسار قوم اصيل ايراني را فراهم آورد؛ گویی در دیگر باغ وحش‌های کشورمان يا اصلا در سينما، بانك و ترافيك شهرهاي بزرگ، خيابان، تمامی حقوق عمومي را رعایت می‌کنند و هیچ گونه گناه يا اقدام غيرفرهنگي رخ نمي‌دهد!
 وقتي مرگ گوزن زرد باغ وحش، سياهي باطن خيلي‌ها را نمايان كرد
ماجرا زمانی جالب‌تر می‌شود که بدانیم مسئولی که خبر اوليه سنگ پراندن به گوزن باردار از قول وی در يكي از خبرگزاری‌ها منتشر شده بود، فردای آن روز در گفت‌وگو با خبرگزاري ديگري این موضوع را تکذیب کرده و علت رم کردن حیوان و برخوردش با فنس‌ها را استرس حیوان باردار بیان کرده و گفته: «گوزن حیوان پراسترسی است؛ یعنی حساس به استرس است. گوزن حامله هم بوده، مزید بر علت استرسش بیش‌تر می‌شود. ایام تعطیلات هم بوده و در نتیجه ازدحام جمعیت، استرس به او وارد شده است. استرس بیش‌ازحد باعث شده حیوان رَم کند و به فنس برخورد کند و چون آن‌جا تپه و سراشیبی است، در اثر برخورد به فنس، برمی‌گردد و غلت می‌زند و بالاخره از بین می‌رود».
"ابراهیم توکلی" مدیر کل دامپزشکی استان لرستان با تأکید بر این که «هیچ‌کس ندیده کسی سنگی به سمت گوزن کشته شده پرت کرده باشد»، گفته: «جایی از قول من نوشته‌اند که گفته‌ام مثلاً این گوزن را «سنگسار» کرده‌اند. اصلاً آدم شرمش می‌شود این چیز‌ها را می‌شنود. متأسفانه آن‌جا دوربین نداریم؛ اگر داشتیم، راحت حقانیت‌مان را ثابت می‌کردیم، ولی حالا فقط می‌توانیم قسم بخوریم بگوییم چنین چیزی نبوده است».
و در ادامه پرده از حقیقتی برمی‌دارد که می‌تواند اثباتی بر بی‌مسئولیتی مسئولان محیط زیستكشورمان  در پروژه احیای نسل گوزن زرد باشد. این که این گونه ارزشمند در محدوده‌ای نگه‌داری می‌شده که مسئولیت آن با دامپزشکی استان است، نه اداره کل محیط زیست استان یا حتی معاونت‌های سازمان حفاظت محیط زیست کشور که متولی پروژه احیای این گونه در کشورمان است.
این در حالی است که به فرض پذیرفتن پرتاب سنگ توسط بازدیدکنندگان به سمت گوزن باردار، باز با اتفاق بی‌سابقه و شگفت‌آوری مواجه نیستیم، مگر آن که قصد تعارف با خودمان را داشته باشیم و بخواهیم روی همه بدی‌های خودمان سرپوش بگذاریم، وگرنه کیست که نداند بسیاری از ما، هنوز آداب مواجهه با حیات وحش را نیاموخته‌ایم و به همین دلیل ساده، گونه‌های بسیاری در کشورمان در خطر انقراض قرار دارند.
به همین نسبت، گونه‌های ساکن باغ وحش‌ها نیز از آسیب‌هایی که برخی از ما به ایشان وارد می‌آوریم (اگر شما این گونه نیستید، لطفا این انتقاد‌ها را به خودتان نگیرید!) در امان نیستند. حیواناتی که ساکن باغ وحش‌هایی هستند که در اغلب‌شان در کشورمان، حداقل‌های نگه‌داری حیوانات نیز رعایت نمی‌شود اما خیلی‌های‌مان برای دیدن‌شان بلیت می‌خریم، حال و روز ناخوش‌شان را می‌بینیم و حتی به قدر تذکر دادن به مسئولان این باغ وحش‌های غیر استاندارد هم که شده، به خودمان زحمت نمی‌دهیم.
بماند که برخی از ما از بروز رفتارهای بیمارگونه با این حیوانات هم ابایی نداریم. آن‌قدر که از زبان مسئولان باغ وحش ارم تهران (باغ وحشی که در پایتخت، درست بیخ گوش مسئولان واقع است) حکایت حیوان آزاری‌هایی را می‌شنویم که باور کردنش دشوار است؛ از بسته خرمایی که بازدید کننده‌ای به حیوانات داده و زیر خرما‌ها و لابه‌لای‌شان تیغ و سوزن جاسازی کرده تا فیلی که جای خاموش کردن سیگار و تیزی تیغ روی خرطومش دیده می‌شود!
قسمت قابل توجه دیگر در سخنان مدیر کل دامپزشکی استان لرستان، تکذیب خبر سنگ انداختن به سمت این گوزن باردار است؛ یعنی خبری که در ابعاد وسیع در کشور منتشر شده و رسانه ملی نیز آن را (البته به گونه‌اي مرموز و هدفمند) منعکس نموده است.‌‌ همان خبری که برخی دستمایه توهین قومیتی قرارش داده‌اند و موجبات آزرده خاطر شدن هم‌وطنان لرتبار را كه اطلاع و گناهي از اين ماجرا نداشتند فراهم آورده‌اند. (مثل اين است كه اگر در فلان شهر بزرگ كشور يك جنايت يا بي‌اخلاقی روي داد، آن را به پاي همه مردم آن شهر نوشت كه خود نشان از ايراد بر چنين تفكر مخرب و بيماري دارد، زیرا در هر شهر و دیار و میان هر قوم و نژادی، آدم خوب و بد پیدا می شود...)
این در حالی است که اگر از بررسی درستی و نادرستی سخنان دوگانه منتشر شده در این خصوص گذشته و فراموش کنیم که خبر پرتاب سنگ به سمت این گوزن و تکذیب آن، هر دو از زبان یک مسئول منتشر شده است، باز این سؤال باقی خواهد ماند که چرا برخی ترجیح داده‌اند به جای نقد مسئولانی که متولی احیای این گونه بوده‌اند، در نتیجه بی‌تفاوتی ایشان، حیوان باردار به محوطه‌ای نامناسب، آن هم در باغ وحش سپرده شده، توهین قومیتی را در پیش گرفته‌اند؟
توهین‌هایی که مبنای نسبت دادن‌شان به بخشی از هموطنان‌مان، داستانی پشت پرده دارد که در تأیید و تکذیب مانده است و در صورت تأیید نیز قابل نسبت دادن به كل نیستند؛‌‌ همان گونه که نمی‌توان قمه و قداره‌کشی چند تن از اراذل در شمال کشور، تجاوز و تعدی چند مجرم در مرکز کشور، رجزخوانی چند شکارچی در جنوب کشور، حیوان‌آزاری چند بیمار در تهران و ... را دستمایه توهین به ساير اقوام ایرانی قرار داد و اگر چنين كرد بايد دانست كه:
 گر حكم شود كه مست گيرند          در شهر هر آن كه هست گيرند!
 
ارسال: امضاء محفوظ
* بخش‌هايي از مطلب برگرفته از تابناك