یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

 

شورای چهارم با چهره‌هایی آشنا با چنان شور و شوقی پا به عرصه مدیریت شهری گذاشتند که گفتیم خدایا شکرت! عن‌قریب است که شهرمان آباد شود.

به گزارش پایگاه خبری سفير افلاك، 13 یار شورا گرد هم آمدند و گفتند: اول از همه چه کنیم؟ رئیس محترم فرمودند: اول‌تصمیم، انتخاب شهردار است. همه گفتند: آری.

یاران به شور نشستند که چه کنیم و چه چاره کنیم؟ باز رئیس محترم فرمودند: از آن‌جا که "همه چیز را همگان دانند" باید فراخوانی دهیم در سراسر ایران زمین، تا هرکه دلش با این دیار است برای رفع مشکلاتمان پای در عرصه نهد، ما نیز دستش را به صداقت می‌‌فشریم و بعد، همه را از هفت خوان رستم می‌گذرانیم و هر که به سلامت بیرون آمد، شهردار است و قول می‌گیریم که بعد از جمع شدن دیگر کسی را قبول نکنیم. یاران هم شور شدند و تعهد کردند و قول‌ها دادند و بر پوست نوشتند و مهر کردند.

یاری پرسید: پس شهردار نصیری را چه کنیم که او فعلا منصب دار است و صاحب احترام؟ همگی با صدای بم و زیر گفتند: احسنت، احسنت، او نیز به میدان بیاید به دیده منّت که اگر از او قوی تری نیافتیم بی‌شک، او ما را شهردار است.

یاران باز به شور نشستند. افراد این طرف میز به آن طرف رفتند و آن طرفی‌ها به این طرف آمدند و شدند 6 به 6 بدون رئیس الروسا. همه چشم دوختند تا که رئیس چه می گوید: جناب رئیس سکوت کرد و لبخندی به پهنای صورت نشاند و سر تائید به سمتی چرخاند و این چنین گروه 1+6 پدیدار شد و آه از نهادِ 6 نفر دیگر برآمد که هم رای بودند بر ماندن شهردارِ فعلی، که از آن پس، یارانِ موافق نام گرفتند.

به سرعت برق و باد خبر به اصحاب رسانه رسید که چه شده؟ خبری از ماندنِ شهرداری که مردم می خواهند نیست و شوری شده بر رفتنش، گر چه 1+6 این سخن بر زبان نمی‌راندند.

جارچیان خبر پراکندند و اهل فرهنگ و همگی، انگشت به دهان ماندند که مگر کنکور است؟!

مردی گفت" شنیده ام سازمانی، سنجش نام، تا دلت بخواهد آزمون برپا میکند، عریضه ای ببریم از بزرگان شهر تا آزمونی سراسری در کُلِ بلادِ ایران زمین برگزار کنند تا شاید مردی پیدا شود، آهنین اعصاب.

جوانی گفت: پدر جان الان بدون کنکور هم می توان قبول شد. دیگری گفت: ستاره دارها نیز می توانند بیایند؟!

گروهی دیگر جمع شدند و گفتند حال که تمام مردمان سرزمین پارسی می توانند پای در گود نهند بگویمتان از پهلوانی ترک تبار از دیار اردبیل، نامش حسین رضازاده است. بلند می کند هرچه سخت و سنگین است بر سر. شاید تمام مشکلاتمان را آنچنان بالا برد که دیگر پایین نیامدند و اگر انداخت از کمر به دو نیم شوند و همه با تایید سر تکان دادند.

دیگری گفت: دوستان کسی را می شناسم که به چهره، بازیگران اعصار قدیم را مانَد و به شهرت، همگان می شناسَندَش. گفتند کیست؟ جواب داد: بهروز وثوقی راد. مگر ندیدی که برای ریاست جمهوری چه با اقتدار نام نویسی کرد؟ یقین دارم اگر بیاید مشکلاتمان یکسره حل است و سرش را به گونه ای که می خواهد ناگفته ای را بگوید نزدیکتر آورد و آرام گفت: شنیده ام آشنایی قدیمی با علی دایی دارد. خدای را چه دیدی؟ شاید پایِ خان دایی را به این دیار باز کرد، که مردی است بسیار متمول و مدیر.

مردی سیاست‌مآب گلویی صاف کرد که یعنی به من گوش دهید و زیرچشمی نگاهی به همه انداخت و گفت: تا ظریف و اشتون پای به مذاکره با 1+6 نگذارند ما را از این وضع گریزی نیست. ولی ناگهان لب برچید گویی فکری ناگوار بر ذهنش چیره شد و گفت: گرچه تماس های مکررِ پشت پرده همیشه دردسرساز بوده و هست و بسیار تاثیرگذار. و دیگر سخن نگفت.

مردان در همهمه بودند. عده ای دست به کمر و عده ای دست بر سبیل‌های‌شان می‌کشیدند که ناگهان صدای کودکی همه را متوجه کرد. به پایین نگاه کردند و به او گفتند برو بچه جان اینجا جای تو نیست. ولی پسربچه با اصرار ادامه داد: به من گوش کنید. دوستی دارم در سیاره‌ای دیگر بسیار مهربان و اهل طبیعت. گلی بسیار زیبا را به صبر می پروراند. گفتند: کیست؟ جواب داد: شازده کوچولو. نشناختند، ولی یک نفر گفت: با این تفاسیر کسی روی کره زمین به دادِ ما نخواهد رسید. بهتر است از سیاره‌ای دیگر کمک بگیریم.

از آنطرف شورها بود در شورا. یاران، ثبت نامی ها را از هفت خوان رستم گذراندند و ماندند دو نفر که 1+6 پیشنهادی داد ناقضِ همان عهدِ دیرین که "کسی را اضافه نکنیم". گفت: میان ما مردی است از هر حیث شایسته شهرداری، پس او را اضافه کنیم که بشوند 3 نفر و آنگاه دوباره به شور نشستند و آری گفتند و نگفتند و قانونی نشد تفاهم‌شان و رئیس اعلام کرد به همگان، که کاری است بس غیرقانونی. باز به جلسه آمدند و رفتند و دوباره پیشنهاد غیرقانونی وسط گذاشته شد و گروهی رفتند و یارانِ پای میز به 9 نرسیدند و باز غیر قانونی شد. ولی رئیس محترم یک تنه ابلاغش کرد.

خبر پخش شد و فریادها برخاست که جناب رئیس الروسا کدام را باور کنیم دم خروس را یا قسم حضرت عباس را؟

اعتراضات تا به آنحا رسید که یاری از 1+6 نیز این کار غیرقانونی را برنتابید و بر شش افزون شد تا بشوند 1+5 و یاران موافق، هفت.

شکایت به فرمانداری بردند و ندانستیم چه شد که چند صبحِ پیش مردی (باز هم خارج از ثبت نامی‌ها) با تلفنی بسیار موثر، از هفت خوان رستم رد شده، پای در عرصه نهاده و در این میان نصیری، هر روز زره‌ای جدید به تن می‌کند و آخر نفهمیدیم دعوا بر سر چیست؟ همه یا هیچ؟ نصیری باید برود؟ هر کسی بیاید یا قوی‌تری؟

 

 

 

 

دیدگاه‌ها  

#1 رامتين 1392-08-21 10:52
نصيري كه تا حالا كار شاخصي انجام نداده پس بگذاريد جناب رئيس الرسا فرد قوي تر از ايشان بياورد تا شماها بفهميد شهردار كارش رنگ آميزي و ...نيست . نصيري شهردار خر آباد شهردار نمونه كشور است البته در نصب بنر فقط در يك مورد كه يكي از بزرگان كشور به خرم آباد تشريف آوردند ايشان بيش از يك ميليارد هزينه بنر كرد در صورتي كه به شهرداري زياد مربوط نميشد . باي باي استاد بنر
نقل قول کردن
#2 امیر 1392-08-22 00:51
فعلا که ترس شهردار شدن دوباره نصیری به جان شما چاپلوس ها و جیره خورها که هیچکدام اصالت شهری ندارید و هنوز نمی دانید یک میلیارد هزینه یک بنر نمی شود افتاده. پس بهتر است در مورد شهر و شهردار حرف نزنید بروید در مورد روستایی که از آنجا به شهر آمده اید و کدخدای آنجا نطق کنید.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا