یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

انتظار طبیبانی که آمده بودند تسکین روح و قلبشان را در منزل سید نور خدا جست‌وجو کنند.
به گزارش یافته به نقل از تسنیم بازهم خبر رسید که گروهی عاشق به دیدار سید نور خدا موسوی شهید زنده لرستانی می‌آیند ولی جنس این دیدار با دیدارهای همیشگی متفاوت بود، دیداری از جنس طبیبانی که خود برای داروی روحشان آمده بودند.
طبیبانی که کسی پشت در مطب منتظر ویزیتشان نبود و این بار خود منتظر ویزیت روحشان و تسکین قلبشان بودند. قرار بود همه بیایند هرکدامشان تخصصی داشت، عطر چای منزل سید در منزل پیچیده بود و نفس سید فضا را کبیریایی کرده بود، کمی قبل از اینکه همه حضور یابند همسر آقا سید از کمی نور مصنوعی منزلشان عذرخواهی کرده بود اما طوری که معلوم بود حاضرین نوری دیگر را دیده بودند.
ابتدا حاج‌آقای همراهشان اذن خواست که کمی حرف دل بزند و خرسند بود که در نقطه‌ای از منزل نشسته که از دریچه کوچک اتاق آقا سید، نور خدا را به نظاره نشسته بود. حاج‌آقا که خبر نداشت میزبان به‌ظاهر از کمی تابش لامپ‌های منزلشان گفته است، اشاره کرد که فضای این منزل چقدر دل‌نشین و پر از نور است و به آیه‌ای از قرآن کریم اشاره کرد که وصف حال خاندان و همسر سید نور خدا بود.
 
تسخیر دل پزشکانی که به دیدار نور خدا آمده بودند
اوج عشق‌بازی باخدای سید نور خدا زمانی آغاز شد که پزشکان همه باهم نوبت ویزیتشان رسیده بود، این بار سید نور خدا صاحب مطب بود و پزشکان مردی را معاینه می‌کردند که خود این روزها دارالشفای خیلی‌ها شده است.
ابتدا به سراغ قلبش رفته و می‌خواهند قلب آقا سید نور خدا را تسخیر کنند، صدای قلب ریتم قشنگی داشت و پزشک معالج گویی خوب وصل شده بود و لبخند بر لبش حکایت از رضایتش بود.
پزشکی دیگر ریه‌هایش را نشانه رفته بود همان ریه‌هایی که سرفه‌هایشان و صدای خس‌خسشان دل‌خوشی دل زهرا است و من به یاد حرف‌های زهرای بابا افتادم آن زمان که می‌گفت سرفه‌کن بابا، سرفه یعنی هستی یعنی نفس می‌کشی؛ آری سرفه‌ای که رمز حیات زهراست.
پزشکش از ریه خسته آقا سید نور خدا کمی شکوه کرد اما همسر سید نور خدا اصرار داشت که این تنگی نفس نگرانشان نمی‌کند زیرا کمی از تنگی نفسش را با خودش تقسیم کرده است.
 
نفس‌هایی که عاشقانه تقسیم شده است
پزشک آقا سید که گویی منتظر همین حرف بود بلافاصله گفت بله ساعتی است که سرفه‌های خودت را می‌شمارم گویا دچار آلرژی سختی شده‌اید و همسر سید نور خدا جواب داد این سرفه حاصل پیاده‌روی و سهم من از دیدار با حسین است تا قدر سرفه‌های آقا سید نور خدا را بهتر بدانم.
همه بغض‌کرده بودند ولی به روی خودشان نمی‌آوردند همسر سید نور خدا معمولی حرف می‌زد ولی آن‌ها هرکدام تفسیری برداشت می‌کردند.نوبت به دستگاه سنگین‌وزن رسید دکتری با تمام متانتش پشت ایستگاه قرار گرفت هر جا گوشی دستگاه را می‌گذاشت حالت چهره‌اش حکایت رضایت داشت. همسر سید دیگر دوام نیاورد پرسید آقای دکتر سونوگرافی سید چه می‌گوید و طبیب با خوشحالی پاسخ داد الحمدالله همه چی رو به راست عالی.
 
سیدی که سالهاست درس خداشناسی می‌دهد
همسر سید نور خدا نفس عمیقی کشید و گفت راحت شدم، بغض‌ها در سکوت می‌شکست یکی از حاضران پرسید زخمی بر تن سید نیست و پاسخ گرفت که زخم سید بر جان ماست و ما زخمش را به جان خریده‌ایم تا مبادا بر تن مبارکش زخمی جای نشستن پیدا کند.
خانم دکتر جوانی با فرزندش بوسه‌ای بر پتویی که بر جسم نازنین سید پوشیده شده بود زد و گفت ازت ممنونم، همسر سیدنورخدا از روی کنجکاوی نام دکتر را پرسید، خانم دکتر کوشکی به نمایندگی از پدر دلاور شهیدش آمده بود.
خانم دکتر در اوج رضایت دهان و دندان آقا سیدی را معاینه کرد که سال‌هاست در سکوت درس خداشناسی می‌دهد. پزشکان پای رفتنشان کند شده بود زیرا با پای دل آمده بودند.ولی اجباراً یکی‌یکی التماس دعا و ابراز لطفی می‌کردند و اعلام آمادگی هرلحظه برای زیارت آقا سید و می‌رفتند درحالی‌که دل‌ها جامانده بود.

 


گزارش: کبری حافظی

دیدگاه‌ها  

#1 آرمین 1396-11-19 17:39
میدونم تو ایران پزشکان خوبی داریم ولی ای کاش سید به خارج کشور هم اعزام کنن :-|
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا