یکی از مهمترین شاخصهها و ارکان توسعهیافتگی هر جامعهای، بحث ضریب امنیت فرهنگی و میزان توسعهیافتگی فرهنگی آن جامعه است. موضوعی بسیار مهم که شاید بتوان از آن به عنوان زیربنا و شالوده توسعه همهجانبه یک جامعه یاد کرد.
فعالیتی حساس و دیربازده که انجام آن یک اراده جدی و جهادی و بلندمدت از سوی «همه» دستگاههای دولتی و مردم را میطلبد.
با یک مقایسه و حساب سرانگشتی میان بسیاری از جوامع که به لحاظ سطح پیشرفت اقتصادی در یک طبقه قرار دارند، خواهیم دانست جوامعی که در کنار ایجاد توسعه اقتصادی، مقدمتاً به دنبال ایجاد زیرساختهای فرهنگی نیز هستند، بهمراتب جایگاه بهتر و پیشرفتهتری نسبت به جوامعی دارند که بیشتر به دنبال ارتقای وضع اقتصادی خود هستند تا توسعه فرهنگی.
هرچند که دو مقوله فرهنگ و اقتصاد رابطهای دوسویه و تنگاتنگ با هم دارند و گاهی اوقات تمییز میزان اهمیت آن دو از یکدیگر بسیار سخت میشود، اما با این وجود چنین به نظر میرسد کشورهایی که ابتداً به ارتقای فرهنگی جامعه خود میاندیشند، کار راحتتری نیز برای رسیدن به توسعه اقتصادی و خصوصاً جذب سرمایه در پیش دارند؛ بهعبارتدیگر، مادامی که در یک جامعه مقدمتا امنیت فرهنگی حکمفرما نباشد، طبعاً تلاش برای رسیدن به امنیت اقتصادی نیز کاری طاقتفرسا و سخت خواهد بود. بهطور مثال یک سرمایهگذار را در نظر بگیرید که برای سرمایهگذاری خود به دنبال محیطی است که با هزینه کمتر، سود بیشتری را ببرد. طبعاً چنین سرمایهگذاری در وهله اول برای انتخاب محل سرمایهگذاری خود منطقهای را برمیگزیند که به لحاظ فرهنگی توسعهیافتهتر باشد، زیرا چنین جامعهای هزینههای توسعه فرهنگی را قبلاً پرداخته کرده است و درنتیجه سرمایهگذار مجبور نیست برای حفظ و در امان ماندن سرمایه خود هزینههای بیشتری بپردازد و بالطبع ضمن در امان ماندن سرمایهاش، نهتنها ضرر و زیانی متوجه او نمیشود، بلکه به سبب توسعهیافتگی فرهنگی مقصد، سود بیشتری نیز عاید او میشود در پی آن علاوه بر سرمایهگذار، خود مردم نیز فعالانه در چرخه تولید شرکت خواند کرد و ضریب امنیت اقتصادی را بالا خواهند برد.
لازمه این امر، آن است که همگان، خصوصاً مسئولان، پیش و بیش از هر چیزی نسبت به ایجاد و گسترش زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی در «همه» مناطق خصوصاً مناطق کمتر برخوردار (اعم از شهر و روستا)، اقدامی جدی و جهادی نمایند و با این کار علاوه بر پایین آوردن میزان مشکلات ناشی از عدم توسعهیافتگی فرهنگی، بهنوعی مهاجرت معکوس و حتی جذب افراد تحصیلکرده را نیز رقم بزنند. مهاجرتهایی که بخش عمدهای از آنها علاوه بر یافتن شغل، درواقع نبود زیرساختهای مناسب فرهنگی در شهرهای مبدأ است.
در چنین برههای و در این دوران گذار، لازم است تا جامعه ایران نیز بهعنوان یکی از جوامع در حال توسعه اقدام به تأمین زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی خود نماید و ضمن شناسایی، طبقهبندی و مشخص کردن مناطق کمتر برخوردار در سطح کشور، اقدام به سرمایهگذاری و توسعه فرهنگی آن مناطق نمایند و با مطالعه و بررسی موانع دستیابی به توسعه و همچنین شناسایی نقاط ضعف و قوت هر منطقه، به ایجاد زیرساختها و کاهش هزینههای گزاف خود درزمینهٔ مشکلات اجتماعی و فرهنگی اقدام نماید و بدین ترتیب به رشد اقتصادی کشور در درازمدت کمک نماید.
زیرساختهایی که ازجمله مهمترین آنها میتوان به توسعه فضاهای آموزشی خصوصاً در مناطق کمتر برخوردار روستایی گرفته تا گسترش فضاهای علمی_ پژوهشی (دانشگاهها و حوزههای علمیه)، افزایش سرانه فضاهای کتابخانهای در نقاط مختلف شهر و روستا و حتی ایجاد کتابخانههای متعدد و کوچک محلهای و یا سیار و تشویق مردم به کتابخوانی، ساخت و گسترش فضاهای فرهنگی و مذهبی (ازجمله مساجد) و انجام فعالیتهای فرهنگی «مستمر و دائمی» در مناطق کمتر برخوردار و دورافتاده، فعالیتهای تبلیغی و جهادی (هَیَآت و روحانیون) در «تمام ایام سال» در اینگونه مناطق، جذب و ترغیب بخش خصوصی جهت سرمایهگذاری فرهنگی، تربیت و پرورش نیروهای جوان متعهد و تحصیلکرده از میان همین اقشار و... اشاره کرد. در نگاه اول ممکن است این زیرساختها و راهکارها تکراری و ساده به نظر برسند اما بهواقع با استمرار همین موارد میتوان در درازمدت وضعیت فرهنگی یک جامعه را به بلوغ خود رساند و سبب توسعه همهجانبه آن جامعه شد.
حال امید میرود که همگان، خصوصاً دولت آینده با یک اراده و عزم جدی و با یک نگاه خاص نسبت به مقوله فرهنگ و با سرمایهگذاری ویژه در این بخش، به ارتقای همهجانبه کشور کمک نماید.
سید ابراهیم موسوی
دیدگاهها
موافقم
نظر درستیه
هر چند که اقتصاد بحث مهمیه ، اما بنده هم معتقدم که فرهنگ زیر بنای اقتصاداست
ضمن تشکر از مقاله خوبتان , امید داریم که دولت محترم به توسعه فرهنگی در همه نقاط کشور خصوصا مناطقی که در آنجا ضعف فرهنگی و قوم و قبیله ای و... وجود دارد, اقدام نماید...