هفت عارضهاي که بيکاري براي جامعه بهوجود ميآورد عبارتند از:
کاهش مهارتهاي شغلي
کاهش مهارتهاي شغلي
همانگونه که انجام و تکرار فعاليتهاي خاص موجب ارتقاء مهارتهاي حرفهاي ميشود، عکس آن نيز صادق است؛ يعني انجام ندادن و عدم تکرار يک حرفه خاص در بلندمدت، به کاهش درجه مهارت شغلي فرد ميانجامد. از آنجاييکه بهعلت پديده بيکاري مزمن، حس خوداتکايي و اعتمادبهنفس شخصِ بيکار شکننده و آسيبپذير ميشود، علاوه بر کاستن از مهارتهاي شغلي، قابليتها، انگيزهها و تواناييهاي فطريِ فرد که ميتواند در عرصه کار و توليد به اوجِ شکوفايي و بلوغ برسد، کمکم پژمرده شده و تحليل ميرود.
کمرنگشدن ارزشها
شواهدي وجود دارد حاکي از اينکه آن زمان که نرخ بيکاري از مقياس متداول و قابلقبول فراتر ميرود، منحني رشد ارزشهاي فرهنگي و معنوي در جامعه رو به نقصان گذاشته و سير نزولي خود را طي ميکند. افرادي که در بيکاري مزمن بهسر ميبرند، ذهنيتِ آنها شديدا به سوءظن و بدبيني آغشته شده و بهعنوان «پيروان مکتب بدگماني» به رشد و گسترش فزاينده اين احساس و بدبينکردن مردم به نظام اجتماعي و عدل و انصاف دائما دامن ميزنند. کمرنگشدن ارزشهاي اخلاقي که در خودباختگي افراد بيکار ابزاري کارساز بهشمار ميرود، در هدايت اين گروه براي قبول مسئوليت و اعتمادبهنفس، نقش خرابکارانهاي ايفا ميکند.
آسيبهاي روحي و رواني
پديده بيکاري نقش ويرانکنندهاي در بنيانهاي معنوي زندگي بيکاران ايفا کرده و درون فرد بيکار را آکنده از آلام شديد روحي و آسيبهاي رواني ميکند. مطالعات تجربي عدهاي از محققان روانکاو مؤيد اين نکته است که «قواي فکري و دماغي شخص بيکار درمعرض تهديد و آسيبهاي جدي است.» تحقيقات گروه مذکور نشان ميدهد که آمار تکاندهنده انتحار و خودکشي افرادي که بهصورت بلندمدت از پديده بيکاري رنج بردهاند، ميتواند شاخص مناسبي براي درک جامعه از عدمقابليت تحمل اين قربانيان تيرهبخت باشد. پديده بيکاري در دورههاي بلندمدت به روحيه بيکاران و بنيانهاي اخلاقي جامعه، آسيبهاي جبرانناپذيري وارد ميکند.
عدم تندرستي و مرگومير
پديده بيکاري علاوهبر ايجاد انگيزههاي قوي در اقدام به انتحار و خودکشي، در بسياري از موارد منجر به مرگوميرهايي ميشود که منشأ آنها افسردگيهاي روحي و بيماريهاي رواني است و بهلحاظ پزشکي دقيقا قابلتشخيص و شناسايي هستند. عملکرد فوق تا حدودي معلول کمبود درآمد و سازوبرگهاي مادي و تا اندازهاي مولود افسردگي و عقدههاي خودکوچکبيني است که بهواسطه بيکاريهاي مزمن، درون شخص بيکار انباشته شده است.
تضعيف روابط فاميلي و اجتماعي
پديده بيکاري علاوهبر تضعيف و کند کردن آهنگ تعلقات خانوادگي، دلبستگيهاي خويشاوندي و روابط اجتماعي را نيز تحتالشعاع قرار داده و آنها را دچار ازهمگسيختگي ميکند؛ تا اندازهاي که ميتوان گفت تبعاتِ فوق علاوهبر فقدان سازوبرگ مالي، از حس عدم اعتمادبهنفس شخص بيکار نشأت ميگيرد. علت فوق بيشتر متأثر از کمبود يک زندگي مادي سازمانيافته است که همزمان با بلوغ پديده بيکاري، مشکلات خاص آن بر روابط يادشده سايه ميافکند.
تشديد نابرابريها
پديده بيکاري ناخودآگاه بر تشديد تنشهاي قومي، نژادي و همچنين تفاوتهاي جنسيتي اثراتِ منفي و غيرقابلانکاري خواهد داشت. آن زمان که عرصههاي کار و اشتغال بر جامعهاي تنگ ميشود، عمدهترين گروههايي که از تندبادِ اين جريان آسيب ميبينند، اقليتهاي قومي - نژادي بهويژه مهاجران آن جامعه خواهند بود. ادامه روند پديده بيکاري، تصوير نگرانکنندهاي را از چشماندازِ يکپارچگي، وحدت و زندگي منظم گروههاي مهاجر قانوني که جزئي از جريانِ اصلي آن جامعه بهشمار ميروند، ترسيم خواهد کرد.
کاهش انگيزههاي کاري در آينده
آن يأس و نا اميدي که در بستر بيکاري پرورش يافته، بهمرور زمان هرگونه انگيزه آتيهنگري را در ارتباط با کار و اشتغال در روحيه سرد و فسرده شخص بيکار که دورههاي بلندمدت و طاقتفرساي بيکاري را سپري کرده، ميميراند و او را بيشازپيش مأيوس و منفعل ميسازد. اگرچه بعضي از محققان با استناد به تئوري «واکنش» پروفسور برم برخلاف ادعاي فوق به بحثوجدل پرداخته و معتقدند که شخص بيکار پس از مدتي داراي بازتابهاي تجديد حيات شدهاي شده و بر مشکلات خود غلبه پيدا ميکند، اما شواهد تجربي فراواني بر آن دلالت دارد که نمودهاي برجستهتر بيکاري بهويژه در ايام بلندمدت بهصورت کاهش انگيزههاي مثبت و تسليم محض پديدار خواهد شد.
سایت نیروی انتظامی
دیدگاهها