یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

یکي از دبیران ادبیات می‌گفت این روزها بدجوري از این نسل جدید درمانده شده‌ام.
سال‌های پیش وقتي درس لیلي و مجنون داستان این دو دلداده را تعریف می‌کردم قطره اشکي از حسرت بر چهره دانش آموزان جاري می‌شد یا به مرگ سهراب که می‌رسیدم همیشه اندوه وصف‌نشدنی بر چهره دانش آموزان نقش می‌بست. هميشه قبل از عيد اگر براي سرايدار مدرسه از بچه‌ها عيدي طلب می‌کردم خیلی‌ها داوطلب و پیش‌قدم بودند امسال وقتي عيدي براي پيرمرد خدمتگزار خواستم تازه بعد از يك سخنراني جگرسوز هیچ‌کس حتي دستي بلند نكرد. وقتي به مرگ سهراب رسيدم يكي از آخر كلاس فرياد زد چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفي نكرد كه اين اتفاق نيفتد.
وقتي شعر ليلي و مجنون را با اشتياق در كلاس خواندم و از جنون مجنون از فراق ليلي گفتم يكي پرسيد ليلي خيلي زيبا بود؟ گفتم از ديد مجنون بله ولي دختري سياه چهره بود و زيبايي نداشت. اين بار نه يك نفر بلكه كل كلاس روان‌شناسانه به اين نتيجه رسيدند كه قيس بني عامر از اول د يوانه بوده عقل درست حسابي نداشته كه عاشق يك دختر زشت شده تازه به خاطر او هم سر به بيابان گذاشته است خلاصه گيج و مات از كلاس درس بيرون آمدم و ماندم كه بايد به اين نسل جديد چه درسي داد كه به تمسخر نگيرند و بدون فكر قضاوت نكنند. ماندم كه اين نسل جديد در كجا می‌خواهند صبوري و از خود گذشتگي را بياموزند. نسلي كه از جان گذشتن در راه عشق برايشان نا مفهوم است و كمك به همنوع برايشان بی‌اهمیت.
امروز به اين نتيجه رسيدم كه بايد پدر و مادرهاي جوان كه بچه‌های كوچك دارند از همين حالا جايي در خانه سالمندان براي خودشان رزرو كنند. اين نسل تنها آبادکننده خانه سالمندان خواهند بود.
براي انهدام يك تمدن سه چيز را بايد منهدم كرد اول خانواده دوم نظام آموزشي و سوم الگوهاي تربيتي براي اولي منزلت زن را بايد شكست براي دومي منزلت معلم و براي سومي منزلت بزرگان و اسطوره‌ها.
اين روزها كودكان امروز هم نسل ما در بسيار متفاوت‌اند و احترام به بزرگ‌ترها 60 و 50 دهه را در خانه و مدرسه به حلقه گم‌شده رفتاري آن‌ها تبديل شده است به نظر می‌رسد دوره مادر سالاري و پدرسالاری گذشته و حالا دوره، دوره فرزند سالاري است فرزند سالاري از فرزندان، انسان‌هایی تندخو و خودخواه می‌سازد كه تنها به خود و خواسته‌های خودشان می‌اندیشند. اين پديده نوظهور به بلوغ اجتماعي فرزندان صدمه می‌زند آن‌ها انتظار دارند در جامعه نيز به تمام نان پاسخ داده شود. دنيا عوض‌شده ْخواسته‌های آ ديگر نه دختران شبيه گذشته مادرانشان هستند نه پسران به جواني پدرهایشان می‌مانند آن‌ها با تعاريف نيمه سنتي و نيمه مدرن بزرگ‌شده‌اند و معيارهايشان براي زندگي مشترك باهم متفاوت است.
پسران امروزي نسبت به فرهنگ و تمدن ايران ناآگاه و بی‌تفاوت شده‌اند نه‌تنها از مسائل روز بی‌اطلاع هستند بلكه از مسائل ديروز هم بی‌خبرند. بالاخره روزي پدر پير می‌شود و توان بدنی‌اش تحليل می‌رود پسر است كه بايد عصاي دست پدر شو. د و حرمت او را نگه دارد اما نه‌تنها پسران به اين مهم توجهي ندارند بلكه بزرگ‌تر كه می‌شوند با روحيات اخلاقي او سازگار نيستند متأسفانه او محبت پدر و مادر را زود فراموش می‌کند امروزه بوسيدن دست پدر و مادر از ديدگاه فرزندان بی‌معناست به اين پسراني كه پدر و مادر را با اسم كوچك صدا می‌زنند بايد گفت: مقدس‌ترین مكان دنيا نه كعبه است نه واتيكان بلكه خانه‌ای است كه در آن پدر و مادر حرمت دارند. پسرم بيا يگانه تکیه‌گاه من باش زندگي را از طبيعت ياد بگير چون سرو راست‌قامت باش چون صنوبر صبور چون بلوط مقاوم چون رود روان چون خورشيد باسخاوت چون ابر با كرامت، چون كوه استوار و چون مهتاب روشنی‌بخش باش پسران امروزي شبيه عطرها هستند. بعضی‌ها مشامت را می‌آزارند بعضی‌ها فقط سرگيجه می‌آورند بعضی‌ها فقط جلد زيبايي دارند اما هستند تعداد قليلي كه با عطرشان همه را جذب می‌کنند.
 اگر خصوصيات اخلاقي پسرها را بررسي كنيم می‌بینیم كه غيرت و تعصب و خيلي از خصوصيات مرد بودن را از دست داده‌اند.
 چرا دختران و پسران ما با آن همه هوش و درايتي كه دارند در مسئله عفاف و حجاب به سمت تباهي پيش می‌روند چرا عوض شدن جامعه از لحاظ پیشرفت‌های تكنولوژي بايد هویت‌ها را از ما بگيرد؟ چرا ارزش‌ها به سمت فراموشي سپرده می‌شود؟ به خاطر دارم در ادوار گذشته پسرها همه سبیل‌کلفت و حداقل از لحاظ ظاهري مثل مرد بودند اما حالا چي؟ پسراني با لباس‌های وصله‌خورده و رنگ‌پریده و گردنبندي هم به گردن آويخته چطور می‌توانند تکیه‌گاهی براي پدران باشند پدران همواره دوست دارند فرزندانشان چون شميم گل‌های كوهستاني و گرم‌تر از چشمه خورشيد و روشن‌تر از سپیده‌دمان باشند اما اين پسر، شكوفه آرزو و بهار اميد بيشتر باخزان پيوند می‌خورد و سرسبزي و طراوت خود را از دست می‌دهد پيش از آنكه سقراط را محاكمه كنند از وي پرسيدند بزرگ‌ترین آرزويي كه در دل‌داری چيست؟
پاسخ داد: بزرگ‌ترین آرزوي من اين است كه به بالاترين مكان آتن صعود كنم و با صداي بلند به مردم بگويم اي دوستان چرا با اين حرص و ولع بهترين و عزيزترين سال‌های زندگي خود را به جمع ثروت و سيم و طلا می‌گذرانید در حالی که آن‌گونه كه بايد و شايد در تعليم و تربيت فرزندانتان مجبور خواهيد شد ثروت خود را براي آن‌ها باقي گذاريد همت نمی‌گمارید؟ هستند پسراني كه آرزو می‌کنند پدرانشان به خاطر داشتن ثروت و تمكن مالي بسيار رهسپار ابديت شوند تا آنان با اين پول بادآورده راهي آنتاليا شوند و عمري هم با اعتياد به سوي كره مريخ پرواز كنند پدر هنوز زنده است اما پسران نا خلف اموال پدر را بين خودشان تقسيم می‌کنند و به پدر می‌گویند خواهش می‌کنم زودتر بمير آقا شيرالي من کاملاً ترا می‌شناسم در يكي از روستاهاي دور دست پدر كشاورزت را كمك نكردي راهي تهران شدي و با اسم مستعار شهرام خان در خيابان فردوسي داري دلار می‌فروشی.
ترا می‌بینم چقدر باكلاس شدي به خاطر فريب مردم براي ابتياع دلار چند جمله انگليسي هم حرف می‌زنی با اينكه پنج كلاس بيشتر سواد اطلاع داري آقا شيرالي اگر در روستا ًنداشتي حتماً می‌ماندی و زير بال پدر پيرت را می‌گرفتی او در يك نزاع محلي شركت نمی‌کرد و راهي زندان نمی‌شد مادر سرگردان خواهران آواره و زمین‌های كشاورزي بی‌آب‌وعلف به اميد خدا رها نمی‌شدند تا بچه‌ای ناز پدر را می‌کشی وقتی‌که بزرگ شدي به او توهين می‌کنی چرا؟ پسران امروزي را درصد آن‌ها مشمول نفرين خانواده مي 50 ببينيد سالگي در 50 شوند.
بسياري از آن‌ها قبل از سن تصادف با ماشين يا موتور فوت می‌کنند اين است نتيجه رنج و مرارتي كه والدين از فرزندان متحمل می‌شوند و آه جگرسوز آن‌ها فرزندانشان را راهي آرامستان می‌کند...
 
به قلم: محمد مهران‌نژاد/ صدای ملت

دیدگاه‌ها  

#1 ابراهیم آریاوند 1396-04-18 12:50
احسنت برمحمدمهران نژاد،درودیزدان برایشان باد
نقل قول کردن
#2 باران 1396-04-18 13:15
چه قلم زیبایی دست مریزاده!!!بسیار عالیست بیان مسایل و مشکلات عصر حاضر با این قلم شیوا و رسا
نقل قول کردن
#3 رضا 1396-04-18 18:06
سلام واقعیت جامعه امروزی را نوشتی. آفرین دورود.
نقل قول کردن
#4 مهدی 1396-04-19 02:24
عصای این نسل بیشتر وبال گردنن تاعصای دست
نقل قول کردن
#5 فاطمه 1396-04-19 14:30
واقعا جای تاسف است وقتی این حرفها رو میخونم اشگ در چشمانم جاری میشود جوونهای امروزی خیلی بی عاطفه اندبخصوص وقتی ازدواج میکنن
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا