یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

این روزها در کوچه پس کوچه‌های شهرهای کشور، خانه‌هایی هست که چراغ آن‌ها تنها برای یک نفر می‌سوزد، دختران یا پسرانی که در میانه دهه‌های 30 و 40 عمرشان هستند اما خانواده‌ای ندارند.
زنانی که تا همین چند سال پیش برای تنها زندگی کردن، انتخاب‌ها و امکان‌های زیادی نداشتند. مستقل شدن از خانواده اتفاقی بود که برای هر دختری هم‌زمان با ازدواجش اتفاق می‌افتاد و قبل از آن تنها زندگی کردن، انتخاب عجیبی بود که با ساختارها و هنجارهای عرفی جامعه و به‌ویژه خانواده ایرانی همخوانی نداشت.
اما امروز آمارها می‌گویند تعداد زنان و مردانی که تنها زندگی می‌کنند، در ایران به‌ویژه در شهرهای بزرگ رو به افزایش است. خیلی‌ها می‌گویند ایران در این مقطع زمانی با نسلی مواجه شده که غیر از خودش حاضر نیست، مسئولیت دیگری را بپذیرد. هرچند که جوانان و در واقع نمایندگان همین نسل این حرف‌ها را قبول ندارند و آن را نوعی قضاوت بدبینانه می‌دانند.
با وجود این در همین میانه دهه 90 هم با همه تغییراتی که جامعه ایران به خود دیده، حتی در شهرهای بزرگ هنوز تنها زندگی کردن در ایران انتخابی است که جامعه آن را به چالش می‌کشد. اینکه این موضوع تا چه حد چالش‌برانگیز و محل حساسیت اجتماعی و عرفی باشد البته بسته به موقعیت جغرافیایی و مقتضیات فرهنگی و تربیتی خانواده‌هاست. در بیشتر خانواده‌های ایرانی، همچنان مستقل شدن از خانواده، جز در ساختار ازدواج تعریف نمی‌شود اما عواملی موجب رواج به‌اصطلاح "خانواده‌های تک نفره" شده است و شکلی از تنها زیستی را که تا پیش از این در جامعه ایران چندان رایج نبود، به نمایش گذاشته است.
تنها زندگی کردن تا همین یک دهه پیش چالشی بود که خودش را به شکل قضاوت‌ها و واکنش‌های اجتماعی نشان می‌داد. شناخته‌شده‌ترین آن همین‌که مردم به مجردها خانه اجاره نمی‌دادند و مردم از همسایه شدن با آدم‌های مجرد استقبال نمی‌کردند. زندگی مجردی و خانه مجردی دو عبارتی بود که بار معنای منفی داشت. البته هنوز هم حتی مسئولان و برنامه ریزان در حوزه‌های اجتماعی مثلاً وقتی قرار است به خانه‌هایی که به اصطلاح خانه‌های تیمی یا فساد هستند، اشاره کنند خیلی وقت‌ها به جای خانه فساد می‌گویند: "خانه‌های مجردی" و این نشان می‌دهد که همچنان تنها زندگی کردن، تابویی است که نه حاکمیت علاقه‌ای به رسمیت شناختن آن دارد و نه مردم دوست دارند باور کنند که این شیوه می‌تواند سبک و انتخاب جدیدی برای افرادی از جامعه باشد.
جدا از تهران و بعضی از مناطق مرکزی و شمالی‌اش که از نظر سبک و ساختار زندگی اقتضائات خاص خودشان را پیدا کرده‌اند، در دیگر شهرهای کشور حتی کلان‌شهرها، تنها زندگی کردن همچنان انتخابی است که هزینه‌های زیادی دارد.
بسیاری از کسانی که تنها زندگی می‌کنند این موضوع را به جز دوستان و نزدیکانشان به دیگران اعلام نمی‌کنند، پیدا کردن خانه برای آدم‌های مجرد همچنان کار دشواری است و همسایه‌ها هنوز هم می‌توانند با چند اعتراض پشت سر هم، مالک خانه‌ای را مجاب کنند که مشتری مجردشان را جواب کند و بعد از آن دیگر به مجردها خانه اجاره ندهد.
با همه این‌ها بر اساس آمار و اطلاعاتی که سازمان ثبت‌احوال کشور اعلام می‌کند و همچنین تجربه‌هایی که دست‌کم در تهران برای خیلی‌ها آشناست، تنها زیستی در ایران رو به افزایش است. اطراف ما دختران و پسران جوانی هستند که به سن ازدواج رسیده‌اند اما مجرد مانده و بعد از مدتی زندگی در یک ‌خانه مستقل از خانه پدری را آغاز کرده‌اند، البته آن‌ها تنها یک گروه از تنهازیستان هستند و افراد دیگری هم پس از تشکیل خانواده طلاق یا تجربه بیوگی یا همچنین از دست دادن پدر و مادر تنها زندگی می‌کنند.
جامعه شناسان می‌گویند تنهازیستی یک اتفاق رو به افزایش در جامعه ایران است که نشان‌دهنده بزرگ‌تر شدن «من» در آدم‌ها، تقویت فردگرایی و در نتیجه ازدواج گریزی است. «من» درونی که آن‌قدر بزرگ‌شده که تنها خودش را دوست دارد، تحمل می‌کند و اجازه نمی‌دهد «ما»یی شکل بگیرد. حالا اگر نه در همه شهرهای کشور اما در تهران کم نیستند، زنان و مردانی که در خانه‌های نه چندان بزرگ خلوتی برای خودشان ساخته‌اند. تنهایی چای می‌نوشند، تلویزیون تماشا می‌کنند، کتاب می‌خوانند و وقتی به خانه می‌رسند، چراغ خانه‌هایشان خاموش است. آن‌ها سبک جدیدی از زندگی را برای خودشان انتخاب کرده‌اند یا شاید هم نه؛ انتخاب نکرده‌اند و این مسیر و این سبک زندگی، این‌گونه تنها زندگی کردن انتخاب آن‌ها نبوده، اضطرار زندگی بوده است.
از خانواده‌های بزرگ تا خانواده‌های تک نفره:
خانواده‌های بزرگ، سفره‌های گشاده و ازدواج‌های نه‌چندان دیر، سال‌های سال مشخصه سبک زندگی ایرانی بوده است. تا همین چند دهه پیش برای زنان و مردان جوان، ازدواج و تشکیل خانواده بزرگ‌ترین آرزوی سال‌های جوانی بود. کسی به تنها زندگی کردن، فکر نمی‌کرد و تنهایی که برای آدم‌ها سرنوشتی ترسناک، غم‌انگیز و نگران کننده بود. حالا آمار در کوچه‌های تهران و دیگر شهرهای کشور خانه‌هایی هست که چراغ آن‌ها تنها برای یک نفر می‌سوزد.
از یک منظر به آن‌ها می‌گویند خانواده‌های تک‌نفره، اما منتقدان به سبک زندگی مجردی یا تنهازیستی از به کار بردن عبارت خانواده هم برای آن‌ها پرهیز می‌کنند و می‌گویند نباید به این ترتیب به تنها زیستی، رسمیت داد و از آن حمایت کرد.
فارغ از اینکه آدم‌های تنهای این جامعه توسط برنامه ریزان و مسئولان به رسمیت شناخته شوند یا نه، آن‌ها وجود دارند و طبق آماری که همان سازمان‌های رسمی می‌دهند، تعدادشان رو به افزایش است.
اگرچه آمار دقیق افرادی که تنها زندگی می‌کنند هنوز مشخص نیست اما نتایج سرشماری سال 1390 نشان داد 7.1 درصد خانواده‌های ایرانی به صورت مستقل و تک‌نفره زندگی می‌کنند. دو سال پیش هم وزارت ورزش و جوانان با انتشار گزارشی اعلام کرد حدود 25 درصد دختران در خانه‌های مجردی زندگی می‌کنند. همچنین همین وزارتخانه اعلام کرده است در شش کلان‌شهر تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز 30 درصد جوان‌ها زندگی مجردی دارند. این آمارها از سوی نهادهای رسمی همراه با نگرانی اعلام می‌شود و مهم‌ترین کانون این نگرانی، تأثیری است که تنها زیستی و افزایش آن بر کانون خانواده‌ها دارد.
از منظر اجتماعی اما جامعه شناسان، تنها زندگی کردن و افزایش تعداد آدم‌های تنها در ایران را ناشی از تغییرات اجتماعی می‌دانند که مثل زنجیره‌ای به هم متصل و درعین‌حال از هم متأثرند. بالارفتن سن ازدواج، افزایش آمار طلاق، استقلال مالی و همچنین افزایش تحصیلات دانشگاهی در کنار عوامل اقتصادی بر رواج تنهازیستی و زندگی مجردی در ایران تاثیرگذار بوده است.
جامعه شناسان در یک تحلیل کلان تنهازیستی را ناشی از تغییرات اجتماعی ایران به عنوان یک جامعه در حال گذار می‌دانند. جامعه در حال گذار، جامعه بی‌ثباتی است که بین گذشته، حال و آینده گیر افتاده و معناها در آن در حال دگرگونی‌اند. همین مفهوم جامعه در حال گذار بودن، در دو دهه اخیر اولین پاسخی است که جامعه شناسان درباره شرایط اجتماعی ایران به شما می‌دهند. آن‌ها می‌گویند این از ویژگی‌های جامعه در حال گذار است، جامعه‌ای که نه مدرن شده و نه کاملاً سنتی است، نه کاملاً عقب‌مانده است و نه کاملاً پیشرفته.
 
ادامه دارد...
 
شانا شکری

دیدگاه‌ها  

#1 مهندس 1395-10-25 12:38
شما یه شغل ابرومند با حقوق یکو چهارصد به ما بده
قول میدمر ظرف یکماه عقد کنم
نقل قول کردن
#2 طراح 1395-10-25 17:58
بیکاری عامل مجرد بودن همه جوانا
نقل قول کردن
#3 سپهر 1395-10-25 19:57
پسر فوق لیسانسی که بیکاره و سرمایه ای هم از خودش نداره مگه بیکاره زن بگیره؟ این ازدواج به یک سال نکشیده منجر به طلاق میشه.این بزرگ ترین خیانت در حق خودش و دختر مردمه که با هزار امید و آرزو مثلاً میره خونه بخت.ما جوانان به دنیا اومدیم تا شاهد مرگ آرزوهای خود و نظاره گر خوشبختی بچه پولدارها و پارتی دارها باشیم.
نقل قول کردن
#4 عماد 1395-10-25 23:27
شمابگو ماچکارکنیم؟؟
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا