"غلامحسین نصیریپور" شاعرِ موج نو در بیخبری درگذشت.
به گزارش يافته، مرحوم نصيريپور سال 1348 از بانك كشاورزي تهران به بانك كشاورزي لرستان منتقل شد و به خرمآباد آمد. اواخر دهه 40 كه شماري از نويسندگان لرستاني تصميم گرفتند نشريهاي ادبي منتشر كنند با همياري و همكاري جمعي با كوشش غلامحسين نصيريپور در فروردين 1350 نشريه "جنگ فلكالافلاك" منتشر شد... اسحاق عيدي از بنيانگذاران جنگ فلكالافلاك در اين باره ميگويد: ... يك روز به اتفاق آقاي نصيريپور در دفتر مجله صبح امروز نشسته بوديم. من به اقاي نصيريپور گفتم چرا خودمان جنگي در نياوريم؟ پيشنهاد من مورد قبول آقاي نصيريپور واقع شد. نيمي از سرماه مادي آن را بنده و آقايان روحالله جواهري، غلامحسين نصيريپور، سعيد شادابي و احمد ساماني فراهم كرديم و نيمي را هم انتشارات پندار پرداخت كرد.... گردآوري مطالب نويسندگان مقيم تهران بر عهدهي آقاي نصيريپور و گردآوري مطالب در خرمآباد به عهده بنده و چند تن از دوستان بود. جنگ فلكالافلاك در تهران چاپ شد و در خرمآباد هم كتابفروشي محمدي فروش آن را انجام داد.» (خرمآبادشناسي 3، سيدفريد قاسمي، ص 41-42)
وي که متولد سال 1325 در اراک و فارغالتحصیل ادبیات از دانشگاه ملی بود، همراه هوشنگ طاهری؛ منتقد و مترجم، در بانک کشاورزی کار میکرد.
مرحوم نصيريپور در ترويج شعر و داشتاننويسي خرمآباد نقش داشت و منزلش در زمان حضور در خرمآباد (1348 تا 1351) محفل ادبي شعرا بود.
مرحوم نصيريپور در ترويج شعر و داشتاننويسي خرمآباد نقش داشت و منزلش در زمان حضور در خرمآباد (1348 تا 1351) محفل ادبي شعرا بود.
او نخستین اثرش را سال 1347 با عنوان «موزههای برهوت» منتشر کرد. عمدهترین آثار او، «توطئه آب»(1350)، «در ازدحام تمایلها و پریشانی ها»(1351)، «سین صدای زنی است»، «چلچله لال» (1380)، «لی خانم ما»(1380)، «کبوتر کال» (1380)، «رودی به نام اسم» (1380)، «تشنگی واژهها»(1380)، «ریل» (1381)، «تو را تاریکتر از بادم» (1382)، «برگ را ببار» (1383)، «سطح بنفش»، «سنگفرش» (1383) و «شهری به شعاع باد»(1388) به شمار میآیند.
وی که در بانك كشاورزي لرستان فعالیت میکرد، مجلهای با عنوان «جُنگ فلکالافلاک» و بعد در تهران مجلات «خورنوش» و «بانک کشاورزی» را منتشر میساخت و اوایل دهه 80 هم مؤسسه انتشاراتی با عنوان «شاعر امروز» را ایجاد کرد و آثارش را در آنجا انتشار میداد.
مرحوم نصيريپور چند سال پیش، به بیماری مبتلا و به مرور، منزوی شد تا آن که در غریبانگی درگذشت تا جایی که حتی نمیدانیم کجا دفن شده است!
وي به لحاظ اخلاقی، مردی شریف، باادب و مردمدوست بود. اگر چه نمیتوان اشعارش را به طور مشخص در شکل نیمایی و موج نو قرار داد، اما اشعار کوتاهش، زیبا با مضامین عمدتاً عاشقانه و البته مرگ اندیشانه بود. او از جمله شاعرانی بود که در زمان اوج، چهرهای مطرح بود. وی از بنیانگذاران جلسات شب شعری با عنوان «شاعران سهشنبه» بود که در آن چهرههایی چون رضا براهنی، حمیدرضا رحیمی، اسماعیل رها، جواد مجابی، محمد مختاری، فرامرز سلیمانی، عمران صلاحی، محمد محمدعلی و علی باباچاهی حضور داشتند.
او در حالی در غربت درگذشت که در کتاب «تو را تاریک تر از بادم» گفته بود: «این مرگ همیشه تنها زیسته است.» (عظيم زرينكوب، روزنامه ايران، 3 مرداد 1394، شماره 5984، صفحه 24)
غلامحسین نصیریپور شاعری پر کار اما کمتر شناخته شده بود که در تیرماه 1394 به علت سکتۀ قلبی در گذشت.
گزارشی که علي باباچاهي در روزنامۀ قانون (29 تيرماه) از مرگ او نوشت:
«بعد از چند روز بیخبری، جنازۀ شاعر در منزلش پیدا میشود.»
تنها یک آگهی شلخته در روزنامه همشهری
خبر مرگش را به دوستان و مردم سرزمینش تقدیم ميکند!
اما کدام دوستان و کدام مردم؟
شاعر در خاموشی مطلق درون تابوتی از تنهایی
به روی دوش چند سایه تشییع شد…
شاعر، مثلِ شعرهای بلندش با سکوتی کوتاه و مزمن
بی آن که سر برگرداند در خاک منتشر شد…
ر- ج
دیدگاهها