یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

یاد معلم دوره ابتدایی‌ام به خیر. او در ذهنم همیشه مظهر مشق و تکلیف مدرسه بود.
هنوز هم بعد از حدود 45 سال، دفتر کاهی و مدادهایی که زود می‌شکست و مجبور بودیم دم‌به‌دم با مدادتراش سرشان کنیم، در ذهنم است. معلم مدام مشق می‌گفت و ما هم مدام تراش می‌کردیم و دفتر مشق کاهی‌مان پرمی شد از تکرار داستان تصمیم کبری و کوکب خانم. بدون اینکه بفهمیم چه می‌نویسیم، فقط خوشحال بودیم که به بهای سربریدن چند مداد و سیاه کردن برگ‌های دفتر کاهی، از ماراتن رونویسی سربلند بیرون می‌آمدیم. البته در این میان کم نویسی هم شده بود بخش لاینفک مشق نویسی‌مان. خوب دیگر به‌اصطلاح آب قاطی مشق‌هایمان می‌کردیم و از خط چهارم یک‌باره به خط دهم می‌پریدیم. البته معلم هم به‌خوبی می‌دانست که در مشق هامان چه خبر است و چگونه داستان کوکب خانم را با  سانسور به یک داستان بی‌سروته و ابتر تبدیل کرده‌ایم.
طبق یک سنت آموزشی و بر پایه مناسک گرایی، زنگ اول هر روز دفتر مشقمان را باز می‌کردیم  و به‌فرمان معلم ورق می‌زدیم  و او با خودکار قرمز خط بطلانی بر متون ادبی ما می‌کشید و به‌صورت نمادین به ما می‌فهماند که سزای چنین مشقی، همین است، مشقی که حتی ارزش نگاه کردن را هم ندارد!
تازه، بعضی وقت‌ها که معلم حوصله خط زدن مشق‌ها را نداشت و یا خودکار قرمز همراهش نبود،  از اسلوب بلیت پاره کن‌ها استفاده می‌کرد؛ چند صفحه از مشقمان را مثل بلیت‌های مسافران یک اتوبوس یا تماشاگران سینما پاره و آن را از درجه اعتیار ساقط می‌کرد. حتی فرصت نمی‌کرد که با دقت به بلیت‌هایمان دقت کند تا متوجه شود که با بلیت اتوبوس وارد سینما شده‌ایم!
اما  وای به حال کسی که به این مناسک گرایی آموزشی تن نمی‌داد و  دفتر مشقش نشانی از مشق‌های جعلی  نداشت و دست‌خالی به کلاس می‌آمد. کم نویسی و جازدن و درشت نوشتن به از دست‌خالی بودن!
خوب دیگر هم ما و هم معلم در تله ساختاری نظام آموزشی مناسک گرا گیر افتاده بودیم. همه‌مان نقش بازی می‌کردیم. حتی والدینمان هم این صورت‌گرایی را با جان و دل پذیرفته بودند و اگر یک‌شب بی مشق بودیم و دست‌به‌قلم نمی‌بردیم، فوراً می‌گفتند مگر به شما مشق نگفتند؟ این دیگر چه مدرسه‌ای است؟ عجب سرنوشت مشابهی  دارند این مشق و دارو. اگر کسی دکتر می‌رفت و حسب تشخیص پزشک دارو براش تجویز نمی‌شد، فوراً  بیمار و اطرافیانش اعتراض می‌کردند که آقای دکتر چرا دارو ننوشتی؟ بالاخره از پزشک هم انتظار می‌رفت که  با تجویز داروهای جورواجور، بیمار را بدون مشق نگذارد و مناسک گرایی پزشکی را  رعایت کند.
همین صورت‌گرایی و ناکارآمدی نظام آموزشی بود که "ایوان ایلیچ" متفکر حوزه تعلیم و تربیت، در نقد آن  کتاب معروف مدرسه زدایی (Deschooling) را نوشت و گفت که عطای این مدرسه را باید به لقایش بخشید.
"پائولو فریره" متفکر برزیلی هم کتاب آموزش ستمدیدگان را در نقد نظام آموزش و پروش حاکم بر جوامع سرمایه‌داری نوشت و  بر این اعتقاد بود که محصول چنین نظامی تربیت کودکانی منفعل و ستم پذیر است. او به‌درستی برای چنین آموزش‌وپرورشی از مفهوم آموزش و پرورش بانک مانند استفاده کرد.
در دهه‌های اخیر برخی از جامعه شناسان، نظریه مقاومت را مطرح کردند ایده اصلی آن‌ها این بود که مدرسه منویات خودش را که با نیازها، توانایی‌ها و آمال بسیاری از دانش آموزان بیگانه است، بر آن‌ها تحمیل می‌کند و طبعاً دانش آموزان هم بیکار نمی‌نشینند و به‌اصطلاح دست‌بسته عمل  نمی‌کنند و هر طور که زورشان برسد عمل می‌کنند و معلوم است دیگر چنین دانش‌آموزانی چه مشقی تحویل معلم خواهند داد!
اما فکر نمی‌کنم صورت‌گرایی و مناسک گرایی آموزشی فقط به دوره ابتدایی  محدود  شود. مگر پروژه‌ها و تکالیفی که دانشجویان تحویل ما می‌دهند ماهیتا با مشق‌های دوره کودکی خودمان تفاوتی دارد؟ آیا چسباندن مطالب اخذشده از سایت‌ها و مقالات دیگران بدون ذکر سند و حتی بدون اینکه یک‌بار ویرایش شده باشد و دانشجو و استاد آن‌ها به‌درستی خوانده باشند،  نمونه‌ای از صورت‌گرایی و مناسک گرایی آموزشی به روز شده نیست؟
فقط بجای دفتر کاغذی، فلش مموری و سی دی و به‌جای مداد، صفحه‌کلید کامپیوتر جایگزین شده است؛ همین و بس!
 
دکتر محسن نوغانی

دیدگاه‌ها  

#1 امیر 1395-10-07 16:14
الان نه مشقی نه حتی نمره ایی!!!!!!!!!!! در پایان سال به جای معدل مینویسن خوب یا متوسط البته.همه هم خوبن .ما هم باور میکنیم
نقل قول کردن
#2 اکبر ظهرابی 1395-10-08 12:15
تو درس زندگی نمره مردم ایران متوسط و ضعیفه اما معلم ها اصرار بر درج نمره عالی دارند.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا