یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

در کنارت روزگارم خوب بود

فصل فصل زندگی مطلوب بود

در نگاهت خستگی معنا نداشت

وسعت پاک تو را دریا نداشت

آه ای جاری‌تر از خورشید خوب

کاشکی هرگز نمی‌کردی غروب

سر چله است! قدرت الله بهرامی چهل روز است مهربانی چشمانش را بر همه بسته است. در غروبی پائیزی اندوه و دل‌تنگی تمام صندلی‌های سالن شهید آوینی اداره ارشاد اسلامی را پرکرده، همه نشسته‌اند و چون ابر می‌بارند بر لبخندی که حالا چقدر شبیه است به برگ‌هایی که بی‌رحمی فصل زرد را تاب نمی‌آورند و از بالاترین اوجشان می‌چرخند و می‌چرخند و به زمین می‌رسند. به خاک می‌رسند و چهره در خاک نهان می‌کنند.

فصل، فصل مطلوب برگ‌ها نیست. این را از خستگی‌شان به‌راحتی می‌شود حس کرد.

درست مثل سرچله قدرت الله بهرامی که خدا هم می‌داند مطلوب هیچ دلی نیست!

مجری برنامه پس از تلاوت آیاتی از کلام خدا توسط قاری نظری، سروده‌ی (در کنارت روزگارم خوب بود) خانم مبارکی‌ها را که به همسر و فرزندان قدرت الله بهرامی تقدیم کرده می‌خواند و از آنکه برای همه مردم شهر عزیز بود و دوست‌داشتنی و معلم می‌گوید.

موسیوند که از دوستان معلم شهر است دل نوشته‌ای تنظیم کرده که خود قادر به خوانشش نیست از همین رو حاجی پور که عمری را با قدرت الله بهرامی مدرسه به مدرسه و کلاس به کلاس گذرانده کار خوانش غم نوشته را انجام می‌دهد. حاجی پور از کارنامه درخشان بهرامی می‌گوید و من حسرت روزهایی را می‌خورم که نتوانستم از درس‌ومشق معلم نمره بیست بگیرم. حاجی پور از توانمندی بهرامی در پیوند و تلفیق ماهرانه‌اش از شعر و نثر و حکمت و اسطوره و درآمیختن ماهرانه‌تر آن همه با هم می‌گوید و من در این اندیشه غرق می‌شوم که چه مردی بود قدرت الله بهرامی.

موسیوند از کارگشایی و دلسوزی معلم دیروز و مهربانی‌هایش با جرعه نوشان درگاهش نوشته و من با نوشته‌اش کشیده می‌شوم به جلسات امتحان سالی که دیپلم می‌گرفتم و خاطراتی از بهرامی که آن سال رئیس و مسئول آن جلسات بود.

پیام‌داران مهر و دانش و اخلاق ما را تنها می‌گذارند و افسوس که ما قدر آنان را نمی‌دانیم. حاجی پور به اینجای نوشته موسیوند که می‌رسد بغض می‌کند و سالن با او حق می‌زند.

 سالن غرق در سکوت غمبار فراغ عزیز سفر کرده‌امان است؛ که مجری مینا ساکی نوه قدرت بهرامی را فرا می‌خواند تا بغض فراغ پدربزرگ را در قالب سروده‌ای با حاضرین نصف کند. جمله‌ای از مینا که پدر کاش بودی و چونان همیشه کمک می‌کردی تا کارم را اصلاح کنم بیشتر از سروده‌اش حاضران در سالن را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

اسحاق عیدی شاعر و پژوهش‌گر که خود عمری را هم در کار معلمی بوده حرف‌هایش را با خاطره‌ای از اندیشمندی و تواضع قدرت الله بهرامی برای حاضرین شروع می‌کند تا می‌رسد به غم سروده‌اش با عنوان سر چله:

نا شکیباتر از عبور نسیم

آمدی و رفتی

رد گام‌هایت

لطیف چون خیزش برگ

و همسان با جنبش گل در باطن خاک

به‌جا مانده است.

شاعر دیارمان به اینجا که رسید بغض چنگ در گلویش انداخت و دیگر نتوانست بخواند:

نگاهت سبز بود _ مثل بهار _ خنده‌ات بوی تبسم فرشتگان را_ با خود داشت _ مهربانی‌ات _ زلال آفرینش را ترجمه می‌کرد_ تو،_ تو ای همیشه فوران _ کدام نقطه ایستاده بودی؟ _ که معنای توقف_ با همه صلابتش_ خود را تسلیم کرامت تو کرده بود؟_

اسحاق عیدی که در بی‌قراری بغضش پیچ‌وتاب می‌خورد غمنامه‌اش با گستراندن فرشی از سپیده دم برای دوست و یار دیرینش چنین به آخر برد:

فرشی از سپیده دم در جای تو خواهم گسترانید

و اتاقت را با حس مبارک ابر

می‌آرایم

با موسیقی نیلوفرها

برگ برگ کتاب‌هایت را

پر از بوی مهتاب می‌کنم.

 پس از شعرخوانی اسحاق عیدی، اردشیری معاونت آموزش‌وپرورش لرستان با بیان این نکته که قرار بود دکتر کریمی فر مدیر کل آموزش و پرورش در جمع عزیزان و در مراسم چهلم استاد بهرامی حضور داشته باشد که به علت مأموریت پیش‌بینی‌نشده چنین نشد در رابطه با شخصیت علمی و ویژگی‌های اخلاقی قدرت الله بهرامی بیاناتی اظهار و آرزو کرد در زمان حیات عزیزان شاهد بزرگداشت و تکریم آنان باشیم.

کاظم علی حسینی یار و همکار دیرینه‌ی بهرامی نیز در بخشی از جلسه با یادآوری خاطراتی از ایشان عنوان داشت:

ما نواختگان بهرامی بی‌هیچ تردیدی او را پدر ادبیات دیارمان می‌دانیم. شخصیتی که جایگاهش نه تنها در جغرافیای لرستان که باید در سطح ملی تبیین و بررسی شود. علی حسینی با اشاره به راد مردی بهرامی عنوان کرد که او مدرسی نمونه و مطرح در تمامی هم‌اندیشی‌های ادبی کشوری بود.

در بخش پایانی مراسم و پیش از آنکه سینا بهرامی فرزند قدرت الله بهرامی مراتب سپاس و قدرشناسی خود و خانواده‌اش را از مهربانی مردم دیارش در سوگ پدر بیان کند غلامرضا سبزعلی در سوگ معلم از دست رفته مویه خوانی کرد و رمضان پرورده شاعر و ترانه‌سرای خرم‌آباد دل سروده محلی‌اش را خواند. سید مصطفی جهانبخت نویسنده، هنرمند، مترجم و مدیر مجتمع فرهنگی، هنری ارشاد خرم آباد که خود روزگاری از شاگردان قدرت الله بهرامی بوده بعنوان آخرین سخنران برنامه با بیان خاطراتی از معلم فقیدش و اینکه ایشان چه سهم بزرگی در رشد و تعالی شاگردانش داشته یاد او را گرامی داشت.

بهرام سلاح‌ورزی

 

    

هر که عاشق شد معلم می‌شود...

مولی‌الموحدین حضرت امام علی علیه‌السلام فرمود: هر کس حرفی به من آموزد، مرا بنده ی خود ساخته است.

شادروان استاد قدرت اله بهرامی به‌حق معلم اخلاق بود و معرفت؛ و سرمایه جوانی و شور و شوقش را با آموزش ادب پارسی به دانش آموزان و دانشجویانش صرف کرد. در سال‌های تدریس همواره با لبخند در کلاس درس حاضر می‌شد و ضمن تدریس به نکوداشت عشق و مهربانی و مردم‌داری توصیه می‌کرد. در سایه‌ی ادب، آموزگار ادبیات بود و در حقیقت مقام و جایگاه رفیع معلم از حضور امثال آن بزرگ‌مرد چنان شأنیتی پیدا کرده است که هر کسی را نمی‌توان به‌سادگی معلم خواند، جز آنان که همچون او عاشقانه درس محبت و عشق را برای شاگردان زمزمه می‌کنند.
این‌جانب به عنوان شاگردی کوچک از شاگردانش که ادبیات پارسی را با گشاده‌رویی و لبخندهای وی آموخته است وظیفه‌ی خود دانستم که سطری چند از خاطرات نه چندان دور کلاس‌های دوره دبیرستان را برای حضار محترم بازگو کنم.
به‌یادماندنی‌ترین ساعات تدریس شادروان بهرامی برای من ساعت انشاء بود. در روش موجود در کلاس‌های انشاء موضوعاتی تکراری و پیش پا افتاده را به دانش آموزان تحمیل می‌کنند از قبیل «تابستان خود را چگونه گذرانده‌اید؟» و یا «علم بهتر است یا ثروت؟» و همه نیک می‌دانیم که در نوشتن انشایی با چنین موضوعاتی چگونه قلم در دست می‌گرفتیم و انشای خود را آغاز می‌کردیم؛ اما ایشان برخلاف این روش با تکیه بر ایجاد فضایی ادبی در کلاس و توسعه قدرت خیال دانش آموزان در خلق متون خلاقه، شاگردان را به نوشتن تشویق و ترغیب می‌کرد. مرحوم بهرامی چند واژه که در ظاهر هیچ ارتباطی با هم نداشتند به دانش آموزان ارائه می‌کردند و از آن‌ها می‌خواستند تا حداقل در ده سطر و حداکثر در یک صفحه، داستانی را با استفاده از آن واژگان بنویسند. درست همان کاری که این روزها در برخی کارگاه‌های ادبیات داستانی در مهم‌ترین محافل ادبی ایران و جهان انجام می‌دهند. در این داستان‌نویسی وقتی دانش آموزان با غلط‌های دستوری، نگارشی و محتوایی مواجه می‌شدند، استاد با سعه صدر به تک‌تک داستان‌ها توجه نشان می‌دادند و به تصحیح اشتباهات شاگردان می‌پرداختند. حاصل هر کلاس انشاء سی تا چهل داستان یک‌صفحه‌ای می‌شد که ای‌کاش در آن سال‌ها کسی از ما دانش آموزان به جمع‌آوری آن‌ها می‌کوشید.
تسلط شادروان بهرامی بر ادبیات پارسی و تحلیل و تأویل شعر به‌اندازه‌ای بود که بسیاری از اساتید مطرح این روزهای دانشگاه‌های استان به آن معترف‌اند. در دوران دبیرستان دروس بیشتر برای آشنایی دانش آموزان با متون شعر و ادب طرح‌ریزی ‌شده‌اند، اما ایشان به‌گونه‌ای تدریس می‌کردند که ما شاگردان به مطالعه اصل آثار و آشنایی با متون کهن و متون معاصر ادبیات می‌پرداختیم، چرا که تشویق و ترغیب هایش بر کالبد بی‌جان اندیشه‌های ما در حکم دم مسیحایی بود.
در برخورد با دانش‌آموزان نیز آن‌گونه که پیش‌تر عرض شد، جز با ادب و متانت رفتاری نمی‌کردند و همیشه شاگردان را با لفظ «آقا» صدا می‌زدند تا شخصیت و عزت‌نفس دانش آموزان بالا رود.فقدان آن معلم فرزانه اندوهی ابدی برای ما است و به خانواده آن عزیز می‌گوییم که یاد و خاطره‌اش همواره در قلب ما خواهد ماند و امیدواریم که لطف، مرحمت و شفاعت آن بزرگ‌مرد عرصه فرهنگ و تعلیم و تربیت در سرای دیگر شامل حال ما شاگردان کوچکش بشود؛ چرا که در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «هرگاه روز قیامت گردد، خدای عزّ و جلّ عابد و عالم را برانگیزاند. پس آن گاه که در پیشگاه خداوند ایستادند به عابد گفته می‌شود که «به‌سوی بهشت حرکت کن» و به عالم گفته می‌شود که «بایست و مردم را به خاطر آنکه نیکو ادبشان نمودی، شفاعت کن».» (علل الشرایع، ج 2، ص 394، ح 11)

 سید مصطفی جهان‌بخت


دیدگاه‌ها  

#1 عادل کریمی 1395-08-09 10:01
روحش شاد و یاد این بزرگ مرد گرامی
نقل قول کردن
#2 بهرامی 1395-08-09 11:43
خانم ملکشاهی نیز در رسای معلم و استادشان در این مراسم شعری برای حضار خواندند که گویا این مورد از قلم شیوای آقای سلاحورزی افتاده است
نقل قول کردن
#3 ارسلانی 1395-08-09 12:37
روحشان شاد. سپاس از انتخاب "سر چله"
نقل قول کردن
#4 انوشا 1395-08-09 14:11
سال ۸۹ پیش آقای تدین کلاس ریاضی کنکوری میرفتم. ایشون از سختی های ماه ها و سال های اول تدریسشون تو خرم آباد برامون تعریف میکردن،که از جانب اکثر همکاراشون تحت چه شرایط سختی بودن چون نمیخواستن یه مدرس شمالی بیاد اینجا به شاگردا درس بده،از کارشکنی هاشون.گفتن فقط یه نفر اون روزا به من قوت قلب میداده و با صمیمیت و صداقت کلامش منو برای تحمل اون شرایط سخت مصمم تر میکرده و پشتیبان بنده بوده. و اون شخص کسی نبود جز روانشاد قدرت اله بهرامی، دایی بزرگوار بنده.اون روز و روزای بعد همیشه به خاطر داشتن چنان گنجینه ی ارزشمندی به عنوان داییم همیشه به خودم بالیدم.
نقل قول کردن
#5 علی 1395-08-09 20:35
مرحوم قبل از انقلاب دبیر بنده نیز بوده

شکیبایی و متانت و تسلطش بر دستور فارسی عالی بود

یادش گرامی
نقل قول کردن
#6 محسن 1395-08-09 21:28
عرض تسليت خدمت خانواده بزرگوارشون
اسم و ياد ايشان براي لرستان جاودانه است
نقل قول کردن
#7 الهام 1395-08-09 23:23
واقعا"نبوداستاد ،ضایعهءبزرگیه،ب رای استان،خانواده ودوستداران ایشون.
ازخداوندمنان برای این بزرگوارعلودرجات ،وبرای بازماندگان صبرجمیل و وافر آرزومندم.
روحش شادویادش گرامی
نقل قول کردن
#8 فرود ميرزاوند 1395-08-09 23:32
حقا که استاد بهرامى يک دايرة المعارف بود. روحش شاد و يادشان گرامى باد.
نقل قول کردن
#9 سيد اكبر عرب زاده 1395-08-10 02:10
روحش شاد يادش گرامي ، استاد بهرامي سخني زيبا و و بياني شيوا داشتند و دانش پژوهان را مجذوب خود را مجذوب ميكرد ايشان همكاري بودند كه هميشه در زنگ تفريخ ما را به فيض ميرساند و با انرژي مثبت در كلاس حضور ميافتيم
نقل قول کردن
#10 عفت رحمانی 1397-11-12 21:42
استاد عزیز روحت شاد

برای شادی روحش صلوات
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا