رديف بالا: سیدمصطفی کشفی، سیدنعمت موسوی، مجید رشنو، علی گلمیرزایی، بهمن فیضی، شهید فلاحنژاد، حشمتالله رشنو، شهید حسنرضا همتی، شهید حاج رحیم دلفان، شهید بازوند
نشسته از راست: شهید عسگر شیرمحمدی، شهید دهقان، شهید علیمیرزا جمالی، شهید سیدمحمد موسوی، محمد شاهرخی، شهید روحالله سپهوند، شهید علیراست پیرحیاتی، شهید توکل مصطفیزاده
از راست: شهید داریوش(مسلم) رضایی(عقب)، مجید رشنو، حشمتالله رشنو(مدير كل سابق تأمين اجتماعي لرستان)، رضا پاک، علی گلمیرزایی، شهید علی نصرتی، شهید کریم پاپیزاده
ﺷﻮﺥﻃبعی بینظیر ﻳﮏ شهید ﺍﻳﺮﺍنی ﺗﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﺧﺮ ...
ﻣﺼﺎﺣﺒﻪﮔﺮ: ﺗﺮﮐﺶ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ سینهاش ﺭُﻭ ﭼﺎﮎ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ میکرﺩ. ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻی ﺳﺮﺵ. ﺩﺍﺷﺖ آﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺴﺎش رو میزﺩ. ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ آﺧﺮ ﭼﻪ ﺣﺮفی ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭی؟
ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗتی ﺑﺮﺍی ﺧﻂ مقدم ﮐُﻤﭙُﻮﺕ میفرستند، ﻋﮑﺲ ﺭُﻭی ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﻧَﮑﻨند!
ﮔﻔﺘﻢ: ﺩﺍﺭﻩ ﺿﺒﻂ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻳﻪ ﺣﺮﻑِ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﮕﻮ!
ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻨﺎﺯی ﮔﻔﺖ: آﺧﻪ ﻧﻤﻴﺪﻭنی، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ، ﺭُﺏ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﻓتاده!
و لحظاتی بعد چشمانش را بست، لبخندی زد و شهید شد... "
(شهید رضا قنبری، معروف به "شهید خندان" تهران سال 1364)
گرامي باد ياد و خاطره شهدا
دیدگاهها
هر چه داريم از خودگذشتكي اين عزيزان است
درود می فرستم به روان پاک شهدا که هر چه داریم از ایثارگری آنهاست.
تعدادی ازاین عزیزان روافتخارزیارت داشته ام