نسبنامه دودمان چکمه سیاه (طایفه دالوند لرستان)
مؤلف: علی ناظمیزاده (متولد 1325)
قطع: وزيري
تعداد صفحات: 159 – مصور
سال نشر و ناشر: زمستان 1394- شاپورخواست
شابك: 7-210-600-978
شماره كتابشناسي ملي: 4049345
قيمت: 12 هزار تومان
بخشی از مقدمه کتاب:
ايران كشوري است با جغرافياي خاص، فرهنگهاي منطقهاي و اقوام مختلف و مهاجرت فرايندي است كه از ديرباز با هدفهاي مختلف اجتماعي – سياسي و اقتصادي در ميان اين اقوام مختلف و خصوصاً قوم بزرگ لر صورت گرفته است و اگر چه تحول در تمدن بشري نتيجهي مهاجرتهاي بشري است، اما از نگاه تاريخي، قصهي مهاجرت در ميان اقوام لُر در ادوار گذشته ريشهاي كاملاً سياسي و پيچيده دارد. واژهي مهاجرت منتهي به غربت است و دوري. گاهي كوچ است و دل كندن، گاهي ترك ديار است و رفتن و گاهي فرار است از ظلم و تعدي و گاهي حادثهاي است از حوادث روزگار و از آنجا كه اقوام لُر در طول تاريخ ايرانزمين مبارزاني بسيار شجاع و كارآمد بودهاند، به نوعي همهي حكومتهاي پيشين، خصوصاً حكومت قاجار و پهلوي را تحتالشعاع خويش قرار داده و اگر چه حديث مهاجرت بيشتر اقوام ايراني خصوصاً قوم لُر در صفحهي تاريخ، تاريك و مخدوش است، اما از لابهلاي همين صفحهي تاريك و مخدوش هم بوي ظلم و تعدي حكام قاجار و پهلوي در تبعيد قوم نجيب لُر ملموس است.
حكام وقت در جهت رسيدن به اهداف شوم خويش بسياري از قبايل و تيرههاي مختلف لُر را كه در حقيقت خطري بسيار بزرگ براي آنان محسوب ميشدند، تجزيه كرده و به بهانههاي مختلف حلقهي گستردهي قوم لُر را قطعه قطعه نموده تا بتوانند قدرت قوم لُر را تجزيه نمايند و آنان را تحت كنترل خويش درآورند به طوري كه امروزه در تمام نواحي ايرانزمين قوم لُر سكونت دارند كه اين خود نشان از تجزيهي آنان در ادوار گذشته دارد.
در اين رهگذر پهنهي زيباي خوزستان به تأسي از تفكر سياسي حكام گذشته در جهت كنترل درآوردن اقوام لر، محل سكونت تيرهها و طوايف مختلف لُر از جمله طايفهي بزرگ دالوند از ايل نامي باجول است، به طوري كه در نواحي مختلف انديمشك، شوش، دزفول، بخش الوار گرمسيري و بسياري از مناطق ديگر استان اين پراكندگي نيز وجود دارد و از تحليل موضوع فوق چنين استنباط ميگردد كه شجاعت و مبارزهي مردان بزرگ دالوند در ادوار گذشته دوش به دوش ديگر اقوام لُر توجه حكام وقت را به خود جلب نموده و حاصل اين توجه همان اصطلاح تبعيد است كه همهي تيرهها و طوايف مختلف لُر را موجب گرديده است و لذا اگر امروز تيرههاي مختلف طايفهي دالوند در شمال خوزستان با پراكندگي نسبتاً وسيعي سكونت دارند، نتيجهي مبارزات سياسي مرداني از اين قوم در تاريخ اين سرزمين است.
طايفهي دالوند با داشتن تيرههاي مختلف يكي از طوايف بزرگ تشكيلدهندهي ايل نامي باجول است و تيرهي چكمهسياه بزرگترين تيره از نظر جمعيتي محسوب ميگردد.
واژهي چكمهسياه، برگرفته از چكمههاي نظامي فرماندهان در جنگهاي چريكي است. نام شجاع دارا (معروف به چكمهسي) در ميان برگهاي زرين تاريخ حبس شده در سينهها، همچنان برجسته و پُرآوازه است. جرأت و جسارت دارا در جنگهاي نظامي سبب شد تا پس از هجوم بر دشمن و پيروزيهاي روزگار وقت خويش، چكمههاي نظامي دشمن را به علامت از پا در آوردن دشمن و پوشيدن كفشهايشان به نشان مدال شجاعت در مقابل ديد همگان قرار داده و پس از قرار گرفتن بر تپهاي بلند نظر همگان را به خود جلب نمايد و ماجراي اين نام در روايتهاي تاريخ دقيقاً از همين نقطه شروع گرديد. آن يگانه سوار كه چكمهاي سياه دارد كيست؟ و تاريخ مندرج در نفسهاي گرم مردان روزگار نسل به نسل تا به امروز اين حكايت شيرين را همچون افسانههاي زيباي تاريخ، اما واقعي به يدك كشانده است.
او ماجراي آن مرد چكمهپوش را اينچنين نقل ميكند: كدام سوار؟ همان سواري كه چكمهاي سياه پوشيده است و گويا آن زمان پوشيدن اين گونه چكمهها فقط در ميان فرماندهان نظامي مرسوم بوده تا در ميدان جنگ نمايان شوند و اين حكايت شيرين بيآنكه در گوشهاي از ماجراهاي تاريخ به ثبت رسانده شود و به جهت تكرار مكررش در محفل مردان آريايي زمان خويش، آنقدر در ميان سينههاي زندهي تاريخ آهنگ گفتن و شنيدن گرفته است كه تاريخ از نوشتنش باز مانده و به عنوان سندي زنده در ميان سينهي نسلهاي پيشين چون نسيمي بهاري فضاي تاريخ را به كام هر رهگذر شيرين نموده است و تاريخ كه حوادث پيشين و تاريخ دارا را در پهنهي ورق به تصوير ميكشاند، به علت تكرار زندهي اين ماجراي افسانهاي كه گويا همين امروز رخ داده است و قصد فراموش شدنش نيست، از نوشتن آن باز مانده است.
اما امروز خواهيم نوشت اين ماجراي تاريخي را تا مبادا با پيچيده شدن زندگي ماشيني عصر حاضر، در لابهلاي حكايتهاي تاريخ مخدوش و كمرنگ گردد.
آري آن يگانه چكمهپوش برگشته از جنگهاي چريكي ميهندوست است و براي باور همگان سندي از جنگ به همراه دارد تا نشان دهد جرأت و جسارت فرزندان دالوند را و اينك قرنهاي قرن است كه اين واژهي سياه تاريخي در لابهلاي ماجراهاي تاريخ بيش از پيش روشن و تابنده است و آنجا كه سياهي را بر روشنايي روا نيست، روا ساخته است تا آيندگان بدانند چكمهي سياه نامي است حماسي و حاصل يك واقعهي به ظاهر كوچك، اما بزرگ تاريخي است. وقتي كفش از پايت در ميدان جنگ درآوردند، البته كه جز تسليم چارهاي ديگر در سر نيست جز خودكشي.
آيا تا به حال با پاهاي پياده در ميان ريگزارهاي وسيع زمين مجبور به رفتن شدهاي، و دارا چكمهي سياه نظامي دشمن را با جسارت تمام و بيآنكه از كسي پروايي داشته باشد، از پايش بيرون كشيد و اين كه در ميان تيرههاي مختلف طايفهي متمدن و نامي دالوند، دودمان دارا را چكمسي بيپروا ميخوانند، ريشهاش در همين موضوع جستجو ميگردد. سلام و درود ميفرستيم به روح همهي مردان پُرآوازه از هر قومي و هر نژادي و سلام و درود فراوان به جسوران همهي ادوار، آنان كه در پي شهرت نبودند، اما جسارتشان در تاريخ شهرت يافت.
قصهي ماندگار چكمههاي نظامي همچون كوچي كه قصد رفتن كند، پس از عبور از ماجراهاي پيچيدهي تاريخ اينك به ديار من آمده است تا آيندگان بدانند شُهرتم برگرفته از كدام واقعهي تاريخي است و اين واقعه كه در حوالي سالهاي 1212 ق. مصادف با 1797 ميلادي به وقوع پيوست، در اثر همراهي تعدادي از عشاير كوچرو با كريمخان زند به حمايت از محمدخان زند براي رسيدن به قدرت حادث گرديد.
كريمخان زند از قبيلهي زند و از عشاير كوچرو مستقر در حوالي ملاير امروزي بود ظاهراً توسط شاه عباس صفوي در اين منطقه اسكان داده شده بودند، كه آن زمان به عنوان سرباز در دربار حكومت وقت خدمت ميكرد و به دليل رشادتهاي فراوان به عنوان يكي از افراد برجستهي سپاه نادرشاه افشار شناخته شد و جرأت و جسارتش موجب شد تا پس از سقوط نادرشاه زمام اُمور را در دست گيرد.