یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

برترین دروازه‌بان فوتبال ایران در لیگ چهاردهم یکی از معدود بازیکنانی است که محبوبیت خاصی نزد تمام هواداران فوتبال دارد.
علی‌رضا صفربیرانوند، دروازه‌بان مستعد و آینده‌دار فوتبال کشورمان در مصاحبه‌ای از روزهایی گفت که نشان‌دهنده سخت‌کوشی این جوانعلي‌رضا بيرانوند دروازه‌بان لرستاني تيم ليگ برتي نفت تهران- يافته لرستانی برای رسیدن به اهدافی بزرگ در زندگی‌اش می‌باشد.
 
از شروع فوتبال‌تان بگویید. ظاهراً خیلی سختی کشیدید تا به این‌جا رسیدید؟
ببینید من پیش از این هم اتفاقاتی که برایم افتاده را تعریف کرده‌ام و خیلی ها هم می‌گویند حالا که به اینجا رسیده‌ای دیگر از گذشته حرف نزن. اما من به گذشته‌ام افتخار می‌کنم. همه اتفاقاتی که برای من افتاد و لطفی که خدا شامل حال من کرد باعث شد من الان اینجا باشم. روزی که من برای اولین بار به تهران آمدم تنها یک کوله پشتی داشتم. وقتی به تهران رسیدم شخصی به من گفت 150 هزار تومان بده تا تو را به تیم وحدت ببرم و تست بگیرم. اما من پولی نداشتم و آنها قبول کردند از من تست بگیرند که همان جا پذیرفته شدم. بعد شروع به تمرین با آن تیم کردم. شب‌ها هم در یک کارگاه خیاطی پدر هم تیمی ام می خوابیدم و کار می کردم. تا اینکه  آقای کمپانی من را در تمرین دید و برای تیم نفت انتخاب کرد. تیم نفت هم خوابگاه نداشت. عمه ای داشتم که در قلعه حسن خان زندگی می کرد ولی من دیدم رفت و آمد من به آنجا واقعا باعث زحمت خانواده اش می شود و تصمیم گرفتم به خانه او نروم. بعد از آن چندماه در چمن‌های دور میدان آزادی می‌خوابیدم. تمام دست‌فروش‌های آنجا مرا شناخته بودند. بعد ناچار شدم در یک فست فود کار کنم، هر روز صبح از 6 تا 12 ظرف‌های پیتزا را چرب می‌کردیم، 12 می‌رفتم سر تمرین و دوباره بر می‌گشتم همانجا، شرایطم آنجا خیلی نامساعد بود. بعد از آن در یک کارواش کار کردم که شرایط بهتری داشت. آنجا به علت قد بلندم مسئول ماشین های شاسی بلند شده بودم!
 
سرپرست و مسوولان باشگاه می‌دانستد که شما از شهرستان آمده‌اید؟ نمی‌پرسیدند که شب‌ها کجا می‌خوابید؟
چرا اتفاقا سر بازی نوجوانان نفت، مدیرعامل باشگاه برای اولین بار برای بازدید آمده بود. من در آن بازی عملکرد خوبی داشتم، آنقدر که برای مدیرعامل جالب بود و آمد از من پرسید تو بچه کجایی؟ گفتم لرستان، گفت شب‌ها کجا می‌مانی؟ گفتم دور میدان آزادی و در کارواش. این را که شنید مربی را صدا کرد و پرسید که چرا نگفته‌اید که بچه‌ها خوابگاه ندارند؟ و قول داد که خوابگاه فراهم شود اما باز هم خبری نشد و تا مدتی خوابگاه نداشتیم. بعد از آن یک نفر پیشنهاد داد که یک جا به تو خانه می‌دهیم ولی باید کاری انجام بدهی. گفتم چه کاری؟ گفتند رفتگری.
 
قبول کردید؟
بله. آنقدر به فوتبال علاقه داشتم که برایم مهم نبود. هیچ کاری را هم عار نمی‌دانم. اتفاقا چند روز پیش هم یکی از خبرنگارها من را در خیابان دید و صحبت کردیم. همانجا یک رفتگر هم مشغول کار بود. به من گفت حاضری با او عکس بگیری؟ گفتم بله، چرا که نه؟ دیدم روی مجله‌ها عکس من را در کنار این رفتگر زده اند. اول این کار برایم سخت بود اما بعدا دیدم هیچ اشکالی هم ندارد. ]بغض می‌کند] حتی یک شب نگهبان باشگاه مرا به باشگاه راه نداد. هوا هم واقعا سرد بود و لباس زیادی نداشتم. جوراب‌هایم را روی دست‌هایم کشیدم و شب را تا صبح در خیابان خوابیدم. صبح که بیدار شدم دیدم مردم دور و بر من حدود 2هزار تومان پول خرد ریخته‌اند. البته من هم پول نداشتم و با همان پول‌ها صبحانه خریدم. شاید الان که این حرف‌ها را  می‌زنم بغض گلویم را گرفته باشد اما دیگر آن روزها گذشته ولی هیچ وقت فراموش نمی‌کنم چطور به اینجا رسیدم و الان روزنامه‌های دنیا اسم من را می‌نویسند. شاید خدا خواسته من انقدر سختی بکشم تا روزی دست چهار زندانی را بگیرم و گره از کار کسی باز کنم.
 
وضع مالی خانواده‌تان هم خوب نبود؟
بله ما از نظر مالی ضعیف بودیم. گفتنش صحیح نیست ولی باور کنید عموهای من وقتی به شهر ما می‌آمدند حتی به خانه ما هم نمی‌آمدند ولی الان اولین خانواده‌ای که به خانه‌اش می‌روند، خانه ماست. پدرم هم مخالف فوتبال بازی کردن من بود و می‌خواست من کار کنم. واقعا توانایی تامین من را نداشت. روزی که من به تهران آمدم 15هزار تومن از دایی و پسرعمویم قرض گرفتم و هنوز هم پولشان را پس نداده‌ام! سال اولی که قراداد بستم 800هزار تومن گرفتم که 700 هزار تومان را برای خانواده فرستادم.
 
زود هم ازدواج کردید.
بله یکی از دلایل موفقیت من زود ازدواج کردنم بود. چون وقتی کسی از شهرستان بیاید و تنها در تهران باشد حاشیه اطرافش زیاد می‌شود. شاید مجردها بعد از تمرین با دوستان به تفریح بپردازند اما من همیشه می‌دانم بعد از تمرین همسر و فرزندم منتظرم هستند و مستقیم به خانه می‌روم. اینطوری زود هم پیشرفت می‌کنم و به امید خدا لژیونر می‌شوم.
 
در نهایت یک روز به شما اعتماد شد و به جای سوشا مکانی درون دروازه قرار گرفتید.
بله، آقای حسین فرکی مربی من بود و خیلی به من کمک کرد؛ هم از نظر ورزشی هم روانی. آن موقع نسبت به سنم خوب بودم ولی به من بازی نمی‌داد. می گفت تو جوان هستی اگر دو گل بد بخوری دیگر محو می‌شوی، من هم اعتراضی نمی‌کردم. بعد از آن هم آقای ابراهیم‌زاده آمد و چند هفته به من بازی نداد و در یک بازی که نباید به من بازی می‌داد، من را گذاشت دورن دروازه. در بازی‌های گذشته سه برد و یک مساوی داشتیم و بعد از چهار بازی ما باختیم و دیگر هیچ‌جا به من بازی نرسید. سپس آقای گل محمدی آمد و از من خواست حوصله کنم و صبور باشم. تا اینکه در یک بازی دیدم آقا یحیی با مربی دروازه‌بان‌ها صحبت کرد و من را به عنوان دروازه‌بان انتخاب کرد. مدت‌ها انتظار می‌کشیدم که یک بازی به من برسد و خودم را نشان بدهم. آن روز آن فرصت فراهم شد. من هم تمام سعی‌ام را کردم. جلوی مس بازی داشتیم و چند تک به تک گرفتم. الآن هم منتظر آن یک بازی هستم منتهی در تیم ملی. چون کی‌روش آدمی است که یک بار به کسی بگوید آفرین، آن آفرین گفتن و تعریف تا چند روز از یاد کسی نمی‌رود. امیدوارم من را هم ببیند و فرصت بدهد خودم را نشان بدهم.
 
نظرتان در مورد انتخاب بهترین مربی لیگ گذشته چیست.
آقای فرکی واقعا مربی خوبی است و از نظر دانش و توانایی مربی‌گری همواره یکی از بهترین‌های ایران بوده‌اند، تیم‌شان هم سال گذشته قهرمان شد اما فکر می‌کنم با توجه به برنده شدن ایشان در سال گذشته شاید بهتر بود از جوان‌ترها تقدیر می‌شد و فرصتی به جوان‌ها داده و این جایزه به گل محمدی یا منصوریان داده می‌شد.
 
 منصوریان سال گذشته همه را بهت‌زده کرد.
به غیر از مربی‌گری نفت، در بحث تیمی هم فوق العاده بودیم. اول فصل هیچ کس توقع نداشت چنین تیمی ببیند. فکر می‌کنم تیمی بودیم که برای اولین بار در سه جام حاضر شدیم و مدعی شدیم و در آخر لیگ هم یک قدم با قهرمانی فاصله داشتیم.
 
بحثی هم مطرح شد مبنی بر اینکه اصلا حق شریفی نبود که پدیده شود چون او پیش از این هم در لیگ درخشیده بود و حداقل پدیده نبود.
به نظرم حق ارسلان ]مطهری] بود که پدیده شود.
 
حضور علی کریمی هم در جشن غوغایی به پا کرد.
ماه است این پسر، بنازم به او، این پسر چقدر محبوب است... به قول انصاریان، فوتبال چقدر بد است که علی کریمی از آن خداحافظی می‌کند.
 
خیلی هم استقلالی هستید ولی این فصل به این تیم نرفتید.
بله، من می‌گویم خواست خدا بود که هرسال قرار است به یکی از این دو تیم بروم و نمی‌شود. چون استقلال و پرسپولیس هر سال گلر عوض می‌کنند.
 
چه زمانی به عنوان دروازه‌بان اول نفت شناخته شدید؟
من 6 سال برای پایه‌های این تیم بازی کردم. در نوجوانان یک بار سوم شدیم، در امیدها یک قهرمانی، یک نایب‌قهرمانی و یک سومی کسب کردیم که من با دست هشت‌تا پاس گل دادم. باورتان نمی‌شود، دوستان من به من زنگ می‌زدند می‌گفتم امروز چه کار کردید؟ می‌گفتند فقط روی دفاع‌مان کار کردیم که نتوانی پشت‌شان توپ بیندازی!. در امیدها می‌گفتند این نمی‌تواند توپ را خیلی بیندازد، خیلی حرفه‌ای وسط را می‌بستند و من هم توپ را می‌انداختم پشت‌شان، هشت تا پاس گل دادم، خیلی هم نزدند، یعنی شرایط جوری بود که مهاجمان‌مان را سه به یک می‌کردم ولی نمی‌توانستند بزنند. امسال این توپ‌ها خوراک وحید امیری است، در تیم ملی صدای همه در آمده، می‌گویند تو همه توپ‌ها را به وحید]امیری] می‌اندازی. یک روز در تیم ملی، خسرو]حیدری] گفت تو چرا همه توپ‌ها را برای وحید]امیری] می‌اندازی؟ وحید گفت: پس به کی بدهد؟ وحید هم پرتاب اوت‌هایش خیلی بلند است.
 
بیشترین توپی که انداختید چقدر بود؟
فکر کنم بازی با کره بود در کیش، علی منصوریان حواسش به نیمکت بود من توپ را پرتاب کردم، توپ روی 18 قدم حریف روی زمین خورد و گلر حریف آن را جمع کرد. علی منصوریان گفت کی بود زد؟ دفاع بود؟ بچه‌ها گفتند علی بود که توپ را پرتاب کرد. به نظرم اگر روی این شروع مجددها کار شود خیلی نتیجه خوبی می‌گیریم. امسال هم روی این توپ‌ها خیلی کار کردم ولی دیده نمی‌شویم.
 
یکی از مشکلات نفت هم همین است، بازی‌های این تیم دیده نمی‌شود.
بله، من سال گذشته آن‌قدر عصبانی شده بودم و می‌گفتم حداقل بازی‌های‌مان را شبکه کارتون پخش کند. شما خودتان ورزشی هستید، شما باید بدانید نفت چرا جزو هشت‌تای برتر است؟ چرا در فینال حذفی است؟ چرا در فینال لیگ است؟ سال گذشته دو بازی مانده به آخرین بازی‌مان، دیدم اصلا دوربین در اطراف زمین نیست. گفتم چه می‌خواهند که نمی‌آیند؟ بچه‌ها ناراحت شده بودند. ایمان مبعلی باید یکی از کاندیداهای بهترین هافبک باشد. او 14-13 تا پاس گل داده و 6-5 تا گل زده است. کدام هافبک در ایران این کارها را کرده که ایمان را جزو آن‌ها نمی‌گذارند؟ مردم باید بدانند چرا ارسلان ]مطهری] پدیده می‌شود.
 
امسال هم یک تیم قوی بستید، به نظرم اگر شما پرتاب کنید و نانگ بزند توی گل، می‌توانید قهرمان شوید.
]با خنده] امسال خیلی تیم خوبی داریم. ما امسال نباید گول پارسال را بخوریم. سال گذشته یک تیم جوان داشتیم که به غیر از ایمان ]مبعلی] و غلام‌رضا رضایی، کسی اسم نداشت. پارسال می‌گفتیم اگر ببازیم یا ببریم، فرقی ندارد ولی امسال نانگ، جلال حسینی، پیام صادقیان، سانتوز، بوحمدان و آل کثیر به تیم ما اضافه شده‌اند و در صورتیکه برنامه‌ریزی خوبی انجام شود می‌توانیم تا قهرمانی هم پیش برویم. ما تیمی هستیم که در تمام نقاط زمین، یک ستاره داریم ولی کارمان خیلی سخت شده است، امسال خیلی می‌ترسم. امیدوارم بدشانسی نیاوریم.
 
مربی خوب و جوانی هم دارید.
بله، ما و سایر اعضای تیم، علی آقا را به عنوان سرمربی نمی‌دانیم، به عنوان کاپیتان خودمان می‌دانیم. او ارتباط خوبی با ما دارد و پابه پای ما تمرین می‌کند. ارتباط خانوادگی هم داریم، حتی گاهی خودش برای بچه‌ها غذا درست می‌کند و با بچه‌ها می‌نشیند و ناهار می‌خورد.
 
برنامه‌های جالبی هم برای بازیکنان دارد.
بله مثلا از یخ استفاده می‌کند، یعنی شما باید بروید داخل یخ، آنقدر یخ است که من فقط باید آواز لری بخوانم تا تحمل کنم. ماساژورهای ما 5 نفر شده‌اند و یک تیم خیلی حرفه‌ای بسته است.
 
از یخ برایمان بیشتر بگویید، تا چه زمانی قابل تحمل است؟
مدتی که باید در آب یخ برویم 4 دقیقه است. وحشتناک است، یک روز به داخل رختکن آمد و به من گفت برو داخل آب یخ، من رفتم به بچه‌ها گفتم یکم آب بپاشید روی پاهای من، برگشتم گفت کجا بودی؟ گفتم آب یخ، دستش را به پایم زد گفت برگرد برگرد! تنها دغدغه‌اش من هستم، در 90 هم گفت که بیرانوند نه داخل آب یخ می‌روند، نه شلوار ریکاوری می‌پوشد و نه جی. پی. اس. می‌بندد.
 
شلوار را چرا نمی‌پوشید؟
باور کنید این شلوارها مثل ساپورت است. به قول یکی از بچه‌ها بالا رفتن آن آسان است، پایین آمدنش سخت است. باور کنید یک بار مرا داخل دستشویی هواپیما فرستاد و گفت باید این شلوار را بپوشی. من از این شلوار و آب یخ خیلی بدم می‌آید!

منبع: وب‌سایت بانک ورزش
 

دیدگاه‌ها  

#1 حیدری 1394-05-11 00:03
بهت همه جوره افتخار میکنیم برادر
نقل قول کردن
#2 بیرانوند 1394-05-11 09:00
سلام
به امید پوشیدن پیراهن شماره یک تیم ملی
نقل قول کردن
#3 حامد نصیری 1394-05-11 10:31
سلام . افتخار لرستان افتخار خرم اباد و افتخار سراب یاس. ماشالله بیرو -
نقل قول کردن
#4 فرشاد 1394-05-11 11:42
دورود بر علیرضا بیرانوند افتخار لرستان
نقل قول کردن
#5 فرشیدگله داری 1394-05-11 17:17
سلام
وبه امید رسیدن به شماره ۱ تیم ملی و بالاترین مدارج زندگی
نقل قول کردن
#6 علی 1394-05-14 15:16
بتاز و چی شیری با ولی دس چهار تا بدبخت هم بیر وه خدا هیچ چی حاله یه نه نمی یه
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا