یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

جمعه 28 آذرماه كاپيتان "علي‌اصغر زارعي‌قبادي" اولين دريانورد بازنشسته ايران كه اصالتاً لرتبار است، به سن 68 سالگي در بيمارستان دي تهران درگذشت.
مرحوم قبادي 21 سال تمام از عمرش را روي عرشه كشتي گذارند و به دليل شغل دشوارش، سال‌هاي بسياري را دور از وطن و خانواده سپري كرد.
ليلا درخشان يك دهه قبل، مصاحبه‌اي با مرحوم قبادي انجام داد كه در شماره 3494 روزنامه همشهري به تاريخ 22 شهريور 1383 منتشر شد:
كاپيتان علي‌اصغر زارعي‌قبادي 
آقاي قبادي، دريانوردي شما از كجا شروع شد؟
من به رياضيات خيلي علاقه‌مند بودم و شغل مورد علاقه‌ام دبيري رياضي بود، اما اطلاعيه پذيرش دانشجوي دانشكده نيروي دريايي در بندر انزلي زندگي مرا تغيير داد. دريانوردي رشته‌اي است مرتبط با رياضي و دليل اصل انتخاب اين رشته همين بود. من بعد از 2 سال دوره در اين دانشكده از طرف كشتيراني به دانشكده دريايي انتورپ بلژيك رفتم و بعد از 4 سال دوره، مدرك كاپيتاني‌ام را گرفتم.
 
مي‌شود در مورد كار كاپيتاني كمي توضيح دهيد.
كاپيتاني يعني نظارت. يعني نماينده شركت در كشتي، ضمن اين كه در جاهاي خاص يا موارد اضطراري كاپيتان هميشه براي هدايت كشتي روي عرشه است. سكان كشتي اصولاً اتوماتيك است، ولي در موارد اضطراري كاپيتان كشتي را از حالت اتوماتيك خارج كرده و به اصطلاح سكان را در دست مي‌گيرد.
اين لحظات گاهي بسيار طولاني مي‌شود و ممكن است كاپيتان دو روز و دو شب كامل نخوابد، در جاهاي شلوغي مثل درياي شمال.
 
ولي كلاً تكنولوژي و امكانات، كار شما را راحت كرده. قديم كاپيتان‌ها نمي‌خوابيدند؟
دريانوردي كاري بود كه هيجان و ماجراجويي زيادي داشت. مخصوصاً زماني‌هايي كه هوا حدود 3-2 روز ابري بود و روزها نمي‌دانستيم موقعيت كشتي چگونه است و تازه وقتي كه ابرها كنار مي‌رفتند مي‌توانستيم چند تا ستاره ببينيم. آن وقت‌ها با دستگاه سكسانت ارتفاع ستاره‌ها و خورشيد را محاسبه مي‌كرديم بعد به كتاب‌هاي لگاريتمي و رياضيات مراجعه مي‌كرديم و در نهايت با انتقال نتايج روي چارت، موقعيت كشتي را به دست مي‌آورديم. البته رصد ستاره‌ها در زمان‌هاي اول صبح كه هوا گرگ و ميش بود يا هنگام غروب خورشيد صورت مي‌گرفت، اما شرايط فعلي متفاوت است. ماهوار‌ه‌ها به جاي ستاره‌ها به كار گرفته شده‌اند و با استفاده از دستگاه G.P.S به راحتي مي‌توان موقعيت كشتي را نقطه‌يابي كرد. امروزه حتي يك مهندس كشتي به وسيله اين دستگاه مي‌تواند موقعيت كشتي را تشخيص دهد.
 
منظور شما اين نيست كه كارتان، كار ساده‌اي است؟
اصلاً. يادم مي‌آيد يك روز سوار بر كشتي و حدود 400 مايل از جبل‌الطارق فاصله گرفته بوديم. ساعت 23 بود كه يك دفعه يكي از مهندس‌هاي كشتي كه فيليپيني بود به من اطلاع داد قسمتي از موتور كشتي سوخته. من بلافاصله دستور دادم موتور كشتي را خاموش كنند، اما بعد از چند دقيقه كشتي ناگهان شروع كرد به طرف چپ و راست چرخيدن. لحظه وحشتناكي بود. همه خدمه كشتي ترسيده بودند و زن و بچه‌شان را صدا مي‌كردند! من وقتي اين ترس را در جان افراد ديدم به فكر افتادم آن‌ها را آرام كنم به همين خاطر وقتي كه يكي از افسران مخابرات به من گفت كاپيتان براي كمك چيزي نمي‌خواهي به او گفتم چرا يك قهوه براي من بياور، در حالي كه مي‌دانستم تمام قوري و كتري و هر چي وسيله بوده به زمين ريخته. به مهندس كشتي دستور دادم استارت بزند تا كشتي را به حالت طبيعي برگردانيم. البته مي‌گفت اگر استارت بزنيم ممكن است تمام موتور كشتي بريزد و نتوانيم كاري بكنيم. اما اعتماد به نفس من كار خودش را كرد. بعد از آن من بر اثر رفت و آمد زياد، دانستم كه نزديك بندر مالاگاي اسپانيا هستيم. كشتي را به آن طرف گرفتيم. سرمهندس كشتي مي‌گفت: نمي تواني مانور كني و احتمال تصادف بالاست. ولي من به او اطمينان دادم كه نگه مي‌دارم و كشتي را لنگر مي‌كنم. اتفاقاً زماني كه به آن‌جا رسيدم چند كشتي ديگر هم آن‌جا بودند ولي به هر حال تجربه مانع از تصادف شد و به خير گذشت.
 
آيا در طول اين مدت پيش آمده كه با كشتي ديگري تصادف كنيد؟
خير، خوشبختانه هيچ‌وقت تصادف نداشتم و در تمام اين مدت در كشتي‌هايي كه كار مي‌كردم از طرف اداره يا بندر هيچ گاه ايرادي از كار من نگرفتند. ضمن اين كه من خودم روي كارم خيلي حساس بودم و در اتاقي كه كار مي‌كردم بيشتر اوقات چراغ را خاموش مي‌كردم و افسرهاي نگهبان را با دقت چك مي‌كردم. آن‌ها هميشه مي‌گفتند: تو كي مي‌خوابي كاپيتان؟ اين يك كلك رواني بود.
 
در خاطره‌اي كه تعريف كرديد نكته‌اي بود، قهوه خواستن.
يك كاپيتان بايد روان‌شناس و روحيه‌شناس خوبي باشد و مخصوصاً خيلي مواظب رفتار و روحيات زير دستانش باشد. چون بيش‌تر افراد در دريا دچار ناراحتي عصبي مي‌شوند و حتي خيلي‌ها دست به خودكشي مي‌زنند و خودشان را به درون آب مي‌اندازند.
حقيقتي كه وجود دارد اين است كه يك كاپيتان خوب بايد بزرگ‌ترين دروغگوي دنيا باشد. يك دروغگوي قهار و با سياست. اين به جز اداره داخل كشتي است. در بيرون و در بنادر، كلاه‌بردارهاي بين‌المللي زياد هستند كه در انتظار طعمه‌اند.
كاپيتان علي‌اصغر زارعي‌قبادي 
كاپيتان، با توجه به اين كه مي‌گويند هر شغلي آدمي را مي‌سازد چقدر درست است؟
بسيار درست است.
 
خب‌، اين حرف‌ها را كه مي‌زنيد درباره شما فكر بد مي‌كنيم!
(قبادي مي‌خندد) دريا اول از همه صبوري به انسان مي‌آموزد. تصور كنيد قرار است از سمت يكي از بنادر ايران به طرف كشور كانادا يا استراليا، برويد، اين فاصله زياد است و نياز به دريانوردي چندين ماهه دارد. شما اين مورد را با يك مسافرت 24 ساعته‌اي كه با اتوبوس صورت مي‌گيرد مقايسه كنيد. در طول راه معمولاً مسافران چندين دفعه از راننده و شاگرد راننده سوال مي‌كنند كه بالاخره كي به مقصد مي‌رسيم؟ پس، پيش از هر چيز ديگر دريا جاي آدم هاي صابر است.
 
در كشتي افراد مريض چگونه مداوا مي‌شوند؟
اصولاً دركشتي- غير از كشتي‌هاي روسيه – بزرگ‌ترين پزشك خود كاپيتان است، معمولا در دوره‌هاي كاپيتاني يك دوره پزشكي هم برگزار مي‌شود. ضمن اين كه انواع و اقسام داروها و كتاب‌هاي پزشكي در كشتي موجود است. علاوه بر آن در كشتي با دكترهاي مربوطه ارتباط برقرار مي‌كنيم و حال مريض را لحظه به لحظه گزارش مي‌دهيم و آن‌ها هم مرتب راهنمايي مي‌كنند كه چه دارويي به مريضي بدهيم، اما در هر صورت با همه اين تلاش‌ها اگر حال مريض خيلي بد باشد كاپيتان معمولاً مجبور مي‌شود تغيير مسير بدهد و به نزديك‌ترين بندر برود. ضمن اين كه در دريا آدم كم‌تر مريض مي‌شود چون آلودگي هوا خيلي كم است.
 
كاپيتان چطور دوري از خانواده را تحمل مي‌كرديد؟
سال 51 بود كه از طريق عمويم با خانمم در شهر خرم‌آباد آشنا شدم. براي او توضيح دادم كه 6 ماه روي آبم، 6 ماه روي زمين. خب او هم قبول كرد. يك ضرب‌المثل است كه مي‌گويد اگر مي‌خواهي عزيز بشي، يا دور شو يا بمير! اين مثال در مورد خانواده دريايي‌ها خيلي مصداق دارد و ما معمولاً به دليل اين كه زياد از خانواده دوريم كم‌تر با هم مشكل داريم.
 
يعني اعضاي خانواده در سفرها همراه‌تان نيستند؟
به ندرت. من تنها كاپيتاني بوده‌ام كه زن و بچه‌ام را خيلي كم به دريا آورده‌ام. من يك عقيده شخصي براي خودم دارم و وقتي مي‌بينيم ملوانان حق ندارند زن و بچه‌شان را به همراه خود بياورند من هم سعي مي‌كنم خيلي متفاوت از آن‌ها نباشم.
 
كاپيتان! آيا شده در دريا، در ميان اقيانوس‌ها خبر ناگواري از سوي خانواده به گوش شما برسد؟
بله، مثلاً وقتي كه نزديك‌ترين دوستم فوت كرد يا برادرزاده‌ام و ... البته معمولاً خانواده‌ها مستقيماً اين خبرها را نمي‌گويند. ولي از تغيير لحن و صداي‌شان بيش‌تر اوقات خودمان مي‌فهميم و بالاخره آن‌قدر پاپيچ‌شان مي‌شويم تا آن‌ها هم مجبور به اقرار مي‌شوند.
 
دريانوردها از درآمدشان راضي‌اند؟
راضي‌ام، يك زمان حقوق دريايي‌ها خيلي بهتر از افرادي كه در خشكي كار مي‌كردند بود، هم حقوق‌شان، هم احترام‌شان. مثلاً مالك شركتي كه بزرگ‌ترين ناوگان كشتيراني را داشت وقتي پا به درون كشتي مي‌گذاشت به خودش اجازه نمي‌داد جاي كاپيتان بنشيند، يا حتي اگر مي‌خواست كسي را همراه خودش بياورد از كاپيتان اجازه مي‌گرفت، در حالي كه كشتي  مال خودش بود. البته اين روزها زياد به اين مسايل توجه نمي‌شود، ولي... شكر خدا!
 
آقاي قبادي، وقتي بعد از مدت‌ها دوري مي‌خواستيد به ايران برگرديد، زمان چطور مي‌گذشت؟
بي اغراق، از دو سه روز قبل اصلاً خواب نداشتم با يك احساس خوشحالي فوق‌العاده احساس مي‌كردم زمان كش مي‌آيد.
البته وقتي مي‌رسيد، زمان به بي‌رحمي و با سرعت مي‌گذرد.
كاپيتان علي‌اصغر زارعي‌قبادي 
شما كه تقريباً بيش‌تر كشورهاي دنيا را گشته‌ايد، به كدام كشور علاقه داريد؟
ايران، فقط ايران.
 
در كدام شهر به دنيا آمديد؟
بچه هرسين استان كرمانشاه هستم.(هرسين در نزديكي نورآباد لرستان است و از شهرهاي لرنشين به شمار مي‌رود)
 
چند تا بچه داريد؟
۵ تا- 3 پسر و 2 دختر
 
آيا آن‌ها را به شغل دريانوردي تشويق كرده‌ايد؟
به هيچ وجه.
 
چرا؟
به هر حال!
 
لابد به اين دليل كه دريا آدم را پير مي‌كند. خود شما خيلي بيش‌تر از 52 سال نشان مي‌دهيد.
من حدود 21 سال به طور كامل در دريا بوده‌ام و به جرات مي‌توانم بگويم كه هيچ‌كس در ايران پيدا نمي‌شود كه اين‌قدر پشت سر هم دريانوردي كرده باشد. آن هم بدون هيچ غيبتي. بعد از 34 سال خدمت كه 21 سالش فقط در دريا بوده ... بالاخره اين احساس من است.
 
ظاهراً خودتان درخواست بازنشستگي كرديد؟
مسايلي پيش آمد كه مجبور شدم خودم را بازنشسته كنم، شايد بيش‌تر به خاطر نوه‌ام بود. البته خيلي دوست داشتم طي يك مراسمي از كشتي خداحافظي كنم. مي‌خواستم چهارگوشه پل فرماندهي و زنجير لنگر را ببوسم و براي هميشه با دنياي دريانوردي خداحافظي كنم، ولي نشد و خداحافظي در كشتيراني در برج آسمان صورت گرفت.
الان چند وقت است بازنشسته شده‌ايد؟
دو ماه.
 
دوران بازنشستگي را چگونه مي‌گذرانيد؟
معمولاً فرد دريايي كه بيايد خشكي واقعا برايش خسته كننده است و براي من خيلي سخت‌تر. من الان مثل ماهي‌ام روي خشكي. براي ما بازنشستگي مترادف با مردن است. مخصوصاً براي من كه خودم، خودم را بازنشسته كردم. درست مثل عقابي مي‌مانم كه بخواهد خودكشي كند و آن‌قدر بالا مي‌رود تا از جو خارج مي‌شود و بالاخره مي‌ميرد. زمين برايم آشنا نيست. احساس يك غريبه را دارم.
 
شما اولين كسي هستيد كه در دريانوردي ايران موفق به بازنشستگي شده‌ايد. مي‌شود در اين مورد توضيح بدهيد.
ما حدود 30 دانشجو بوديم كه در بلژيك دوره دريانوردي را شروع كرديم. البته دريانوردي مدرن وگرنه ايراني‌ها از قبل دريانوردي مي‌كردند حتي يادم مي‌آيد در تانزانيا فردي را ديدم كه مي‌گفت پدرم ايراني است و خيلي وقت‌ها پيش با لنج‌هاي بزرگ از بنادر ايران نمك آورده‌اند. بعد آمده اين‌جا ازدواج كرده و مرا به دنيا آورده. به هر حال نزديك تانزانيا، ايراني و مخصوصاً شيرازي خيلي زياد ديده مي‌شود. از اين 30 نفري كه عرض كردم، چند نفري‌شان در بلژيك ماندند. دو سه نفري متاسفانه فوت كردند و چند نفر ديگر هم استقامت نكردند و بعد از چند سال دريا را كنار گذاشتند و به كار در خشكي مشغول شدند. لذا من اولين بازنشسته محسوب مي‌شوم.
           
تلخ‌ترين لحظه (از خاطرات كاپيتان علي اصغر زارعي‌قبادي)
1– شهريور سال 59 جنگ شروع شده بود. ما 5 تا كشتي بوديم كه در بندر امام خميني(ره) مستقر شده بوديم. به ما اطلاع دادند كه عراقي‌ها دارند مي‌آيند و مي‌خواهند آبادان را بگيرند و امكان اين كه بيايند كشتي‌ها را بگيرند خيلي زياد است، من هم از طرف كشتيراني،  روي يك كشتي كه كوچك‌تر از بقيه بود سوار شدم و 3 ساعت زودتر از ساير كشتي‌ها به سمت بندر خور موسي حركت كردم. چون به هر حال جنگ دريايي بود.
هم هواپيماها و هم كشتي‌هاي عراقي، ما را هدف گرفته بودند. من مي‌رفتم تا اگر جنگ شديد شد، فوراً به بقيه اطلاع دهم. ساعت حدود 2 نيمه‌شب بود كه من حركت كردم و خوشبختانه مسير آرام بود. بعد از آن به من دستور داده شد به سمت بوشهر بروم، به سمت بوشهر رفتم و در اسكله كوچك آن پهلو گرفتم. غروب بود كه يك ناوچه دريايي ديگر كنار كشتي ما پهلو گرفت. يك ساعت بيش‌تر نگذشته بود كه ديدم ناخداي آن كشتي آمد و در زد. وقتي در را باز كردم خيلي  جا خوردم چون فرمانده آن كشتي ناخدا همتي استاد من در بندر انزلي بود.
به هر حال به من گفت: اين سرو صداي موتور كشتي شما نمي‌گذارد ببينيم هواپيماهاي عراقي آمده‌اند يا نه؟ اگر مي‌شود موتور را خاموش كنيد. وقتي موتور خاموش شود ايركانديشن كشتي هم كار نمي‌كند و با توجه به اين كه شهريور، ماه گرمي بود، واقعاً سختي كشيدم. مدتي بعد ناخدا از من درخواست كرد  به كشتي آن‌ها بروم، ولي من قبول نكردم. گفتم اگر گرما باشد براي همه است.
به هر حال دو سه روزي اين ناوچه مي‌رفت و مي‌آمد و ما مجبور بوديم تحمل كنيم تا اين كه يك روز غروب شنيدم كه آن كشتي هدف قرار گرفته و همه غرق شده‌اند اين واقعاً يكي از بدترين خاطرات زندگي من است. حيف آن جوان‌ها و آن دريانوردها ... حيف.
۲ -زمان جنگ ، شركت كشتيراني دربندر امام بسته بود و بيشتر كارمندانش رفته بودند. فقط 3-2، نفري در آن شركت بودند و يك سرپرست به نام آقاي آبادي. آن موقع من معاون اول كاپيتان در كشتي بودم.
آقاي آبادي آمد در كشتي پيش من. به او تعارف كرديم كه شب توي كشتي ما بماند، اما او قبول نكرد و گفت ممكن است از شركت كسي زنگ بزند، بايد آن‌جا باشم. زمان جنگ كشتي‌ها با كاروان حركت مي‌كردند، يعني 5-4 تا كشتي يك كاروان مي‌شدند و به آن‌ها مي‌گفتند در چه ساعتي حركت كنند.
آن روز كشتي من هم جزو آن كاروان بود و بايد حركت مي‌كرديم، اما به دليل اين كه موشك زدند اصلاً معلوم نبود سالم برسي يا نه، به اين دليل به آقاي آبادي گفتم مي‌آيم. شركت تا با زن و بچه‌ام تلفني صحبت كنم. روي پلكان كشتي بودم و داشتم پايين مي‌آمدم كه ديدم يك سر مهندس هندي جلوي من سبز شده و شروع كرد به حرف زدن، من هم به آقاي آبادي گفتم: شما برويد من بعداً مي‌آيم. سر مهندس مي‌گفت: موقعي كه مسير را طي مي‌كنيم من مي‌روم توي موتورخانه- آخرين قسمت كشتي كه در آب است- كه اگر موشك انداختند شايد سالم بمانم.
به او گفتم: اگر كشتي را بزنند موتورخانه خاموش و آن‌جا تاريك مي شود و ممكن است خفه شوي همان بهتر كه روي عرشه بيايي.
خالاصه حدود نيم ساعت وقت ما به بحث گذاشت كه ناگهان دو هواپيماي عراقي مستقيماً همان جايي كه مي‌خواستم بروم را زدند و آقاي آبادي هم به رحمت خدا رفت. بله، وراجي يك نفر باعث نجات جان من شد!
_____________________________

مرحوم زارعي‌قبادي روز جمعه 28 آذرماه در تهران فوت كرد.
پيكر وي صبح روز يك‌شنبه 30 آذرماه از غسالخانه آرامستان صالحين خرم‌آباد به سمت مقبره‌اش در قطعه "بهشت موعود" ابتداي آرامستان صالحين تشييع مي‌شود.
به همين مناسبت مجلس يادبودي نيز از ساعت 14 تا 16 در مسجد بعثت شيرخوارگاه خرم‌آباد منعقد خواهد بود.
روحش شاد باد
 

دیدگاه‌ها  

#1 مهدی فاضلی 1393-09-30 12:07
هر آن کس دل به دریا زد رهایی رفت...روحش شاد
نقل قول کردن
#2 نادری 1393-09-30 14:50
واقعا از شنیدن خبر درگذشت ایشون متاثر شدن.ایشون مرد بزرگی بود و یکی از شجاع ترین کاپیتانها.یاد و خاطره ایشون همیشه زنده
است.
نقل قول کردن
#3 علی زارعی قبادی 1393-09-30 18:51
با سلام من علی زارعی قبادی برادر زاده کاپیتان قبادی هستم ....
از دوستانی که با ما احساس همدردی کردن صمیمانه تشکر می کنم واز همه ی اون ها ممنونم....
یه نکته رو که می خواستم بگم اینه که کاپیتان قبادی اصالتا هرسینی بودند(شهری در استان کرمانشاه) وساکن خرم آباد، پس لر نبودند بلکه از دیار مردمان لک شهرستان هرسین بودند
_____________________________
يافته: سلام. عرض تسليت داريم. اكثر اهالي هرسين لر (شامل لك و لر و ...) هستند و منظور از واژه لر همه طوايف است
ايشان و خانواده‌شان ساكن خرم‌آباد بودند و بدين حهت لرستاني هم محسوب مي‌شوند
نقل قول کردن
#4 علی ذوالفقاری 1393-10-01 07:56
خداوند روحش را بیامرزد وشاد نگهدارد
نقل قول کردن
#5 علی 1393-10-01 09:35
روحت شاد کاپتان،با رفتن شما و امثال شما برکت از کشتی و کشتیرانی رفت
نقل قول کردن
#6 مرندی 1393-10-01 10:44
یادش بخیر و گرامی،دلم برات تنگ شده بود کاش زودتر به فکر دیدنت می افتادم،باور نمیکنم که قبادی بزرگ خاطره بشه،هنوزم دستفروشهای کانال سویز احوالتو میپرسن،آه قبادی دوست خوبم کجایی.
نقل قول کردن
#7 علی زارعی قبادی 1393-10-01 13:03
دلیل شما رو برای اصرار بر لر بودن ایشون نمیدونم ولی شما میتونی با خانواده ی عموی مرحوم من تماس بگیری و جویای این قضیه بشی
در ضمن یک مقدارم تحقیق راجع به طوایف غرب کشور انجام بدید ...
من ساکن هرسینم و تا اونجایی که میدومنم نه تنها شهرستان هرسین بلکه روستاها و طوایف اطراف اون تا نورآباد لرستان اصلا و اصالتا لر نیستند
بنده به عنوان یکی از اقوام ایشون از شما خواهش میکنم شبهه در افکار دوستان نندازید خواهش می کنم......
___________________________
يافته: پسران ايشان از رفقاي ما هستند همه لري اصيل خرم‌بادي صحبت مي‌كنند. قوم لر به زبان‌هاي مختلف از جمله لري، لكي، بختياري و غيره سخن مي‌گويند، اگر سركار مايل نيستي خود را لر بداني، مطمين باش خانواده مرحوم كاپيتان قبادي به لر بودن و خرم‌آبادي بودن‌شان افتخار مي كنند
نقل قول کردن
#8 مهدی یاراحمدی 1393-10-01 16:05
کاپبتان قبادی بزرگمردی از رشته کوه های زاکرس تا پهنای بیکران اقیانوسها بود
نقل قول کردن
#9 سید مصطفی هاشمی سهی 1393-10-01 23:21
درد هجران را کسی جز عاشق شیدا نمیداند
به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را
روح کاپیتان قبادی همکار و دوست عزیزمان شاد.
در غم خانواده ایشان شریک هستیم
نقل قول کردن
#10 شهریار عقیقی 1393-10-02 06:04
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم
وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت
نقل قول کردن
#11 شهریار عقیقی 1393-10-02 06:35
روئینه تن به خاک فرو افتاد
گویا عزیزترین عزیزش
راز بزرگ جاودانگی اش را دانست دریا! مرا به گریه بینداز
که در ولایت غربت
دلم عجیب گرفته است
که در ولایت دنیا
غریب ترینم
که در ولایت غربت
دلم عجیب گرفته است
نقل قول کردن
#12 فرشیدگله داری 1393-10-02 12:02
باسلام وعرض تسلیت به خانواده قبادی خدمت شما عرض کنم بنده درمدت 30 سال اشنایی با ین خانواده برادر زاده ای با این نام از این خانواده ندیدم درثانی لر بودن افتخاری است که شامل حال هر کس نمی شود در ضمن حرمت مرده را نگه دارید وفرافکنی نکنید در پایان ایشان اولاد ارشد هم دارد(آقا سهراب) نظر امثال شما نیز بی ربط است چرا كه ايشان خودشان به لر بودنشان افتخار مي كنند
نقل قول کردن
#13 شهریار عقیقی 1393-10-02 16:37
تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیه روزگاریم
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سرسازگاریم
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست
ماند به شیر شیوه وحشی شکاریم
شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریم
نقل قول کردن
#14 شهریار عقیقی 1393-10-02 20:55
روز بدی بود. از صبح قیافه قباد در مقابل چشمانم است. آن صورت مردانه و دوست داشتنی.

آرزو داشت قبل از رفتن به قول خودش بوسه‌ بر چهار گوشه پول فرماندهی و زنجیر لنگر زند اما دریغ، نشد.

من نیز آرزو داشتم برای یک بر دیگر هم که شده بوسه‌ بر گونه‌اش بزنم و در چشمان مهربانش خیره شده و اینرا با تمام وجود فریاد زنم که دوستات دارم لیک دریغ که حتی نشد بوسه‌ بر کفنش زنم.



یارم را در خاک می‌کنید، چه باک. قباد عمری خاکی زیست و خاکی رفت.



قباد جانم



شرمم کشد که بی‌ تو نفس میکشم هنوز

تا زنده‌ام بس است همین شرمساریم
نقل قول کردن
#15 زارعی قبادی 1393-10-03 00:48
ضمن عرض سپاس از پایگاه خبری یافته از درج خبر درگذشت عموی بزرگوار مان کاپتان قبادی و اظهار لطف و همدردی دیگر عزیزان ، لازم است خدمت دوست ارجمند آقای گله داری عرض کنم بیان اصالت یک فرد خدای ناکرده نفی یا توهین به قوم و نژاد و اصل و نسب دیگران نیست . کاپیتان قبادی اصالتا لک و از اهالی هرسین بودند دوران کودکی نوجوانی و جوانی ایشان در خاک پاک هرسین که از افتخارات خود کاپیتان بود و همه جا به آن مینازید و افتخار میکردند در هرسین سپری گردید وپس از اخذ دیپلم ریاضی در کرمانشاه وارد نیروی دریایی و از آنجا پس از تاسیس کشتیرانی وارد خدمت در این سازمان شده و مدارج عالی را طی کرده و باتمام وجود به وطنش صادقانه ترین خدمات را مخصوصا در طول دفاع مقدس ارایه داد و پس از37سال به افتخار بازنشستگی نائل آمد . اگر چه در خرم آباد زندگی میکردند اما هیچکس حتی یک کلمه لری را از زبان ایشان نشنید .و همانطور که عرض شد خودش را تا آخرین لحظات عمر شریفشان بچه خاک پاک هرسین می دانست.پسرعمو های ما لرزبانند ومانیز به وجودشان افتخار می کنیم .
_______________________
يافته: سلام و سپاس. لر، بختياري و لك همه از يك خانواده هستند و در ايران به عنوان قوم لر شناخته مي‌شوند. منظور ماه هم همين بود و منكر لك‌زبان بودن ايشان نيستيم،
نقل قول کردن
#16 امیر اسدی پور 1393-10-03 09:20
روحش شاد و یادش گرامی
نقل قول کردن
#17 فرهاد احمدی 1393-10-03 10:29
ایران برای ازدست دادن چنین رادمردی داغ دار است پدر بنده پسرعموی ایشان است
نقل قول کردن
#18 فرهاد احمدی 1393-10-03 10:33
:-x
نقل قول کردن
#19 عزتي 1393-10-03 21:10
كاپيتان قبادي بزرگ جامعه دريانوردان ايران بود. روحش شاد.
نقل قول کردن
#20 h 1393-10-04 10:56
حدود 20 دقیقه است که از خبر کاپیتان قبادی با خبر شدم.
کمتر کسی با کاپیتان قبادی برخورد داشته ، و بخاطر ویژگی اخلاقی او و لهجه شیرینش میتواند او را فراموش کند.
انسانهای خوب همیشه جاودانه خواهند ماند. کافی است چشممان را روی هم بگذاریم و در یاد آنها قرق شویم، حتی گرمای وجودشان را حس میکنیم.
میشه گفت او بسفری دراز مدت رفته.
نقل قول کردن
#21 عبد علیان 1393-10-04 16:28
سلام و درود به روح پاک همه فرزندان ایرانی که در قید حیات نیستند ایشان فردی لایق و مردمدار بودند فرقی ندارد کجایی باشند مهم اینست وقتی از ایشان پرسیدند کجای دنیا را می پسندی گفت ایران . ایران عزیز از این نوابغ کم ندارد لطفا اینقدر با معلومات همدیگر را بمباران نکنید !! کرد ، لر ، عرب ، بلوچ ، ترک ، سنی شیعه ،هر کس که دلش برای ایران و ایرانی می تپد ازاد مرد است و با غیرت . به جای این تعصبات خشک قرائت فاتحه به روح بلند ایشان کار پسندیده تری است تا اینکه ثابت کنیم این بزرگوار کجایی بودند ، شعار ندهیم همه جای ایران سرای من است درود به روح پر فتوح این فرزند پاک ایرانی که هیچ وقت خود را از مردمش چه لک و چه لر دور ندانست . حس ناسیونالیستی خود را برای جاهای بهتری خرج کنید ... لطفا. اقای هرسینی و اقای خرم ابادی همه ایرانی هستیم یادتان نرود روحش شاد .
نقل قول کردن
#22 زهرا 1393-10-04 20:23
روحش شاد ویادش گرامی باد.
نقل قول کردن
#23 علی زارعی قبادی 1393-10-06 17:41
درود خدمت همه دوستان من پسر کاپیتان قبادی هستم خواستم از همینجا از تمامی کسانی که با ما ابراز همدردی کرده اند تشکر و قدردانی کنم امیدوارم در شادیهایتان جبران کنم بدرود
نقل قول کردن
#24 فرهاد دویرجاوی 1393-10-10 00:29
جناب اقای سهراب قبادی
فقدان پدر بزرگوارتان ما را نیز اندوهگین ساخت . غفران و رحمت الهی برای آن عزیز از دست رفته و سلامتی و طول عمر با عزت برای جناب عالی از پروردگار متعال خواهانیم .
نقل قول کردن
#25 همکار 1393-10-10 01:09
روحش شاد
نقل قول کردن
#26 قبادی 1393-10-13 16:38
آقای گله داری با این خانواده دوستی نزدیکی دارند.تعجب میکنم که اظهار میکنند کاپیتان قبادی لر زبان است.!!! ایشان در طول عمرشان هم یکبار لری صحبت نکردند وحتی خواستار این بودند که بعد از مرگشون هرسین دفن شوند. روحشون شاد....
__________________________
يافته: لر و لك يكي هستند و به دو زبان صحبت ميكنند آن‌چنان كه حتي لكي نيز در نقاط مختلف لرستان با هم فرق دارد. لذا منظور از كلمه لر قوم لر است وگر نه ما هم مي‌دانيم شهر هرسين لكي حرف مي‌زنند. پس لطفا دنبال تفرقه‌افكني نباشيد زيرا لر و لك در واقع يكي هستند
نقل قول کردن
#27 همکار 1393-10-13 16:40
چه بی صدا رفتی....
نقل قول کردن
#28 خانم توانا 1393-10-14 12:20
روحتون قرین رحمت بزرگمرد دریا نوردی ایران....
نقل قول کردن
#29 علیئی 1393-10-14 15:19
ممنون از درج این خبر در سایتتون.سایت شما تنها سایتی می باشد که این خبر را پوشش داده است.باتشکر و درود فراوان از شما و طلب مغفرت و ارامش برای همشهری عزیزم'بزرگمرد دریای ایران'
نقل قول کردن
#30 یکی از اقوام مرحوم 1393-10-14 16:26
باعرض سلام و خسته نباشید از مدیر محترم سایت یافته ضمن عرض عذرخواهی از شما مدیر محترم بابت بحث های پیش امده راجع به قومیت ها خواهشمندم در صورت امکان کامنت هایی را که در ان بحث راجع به اصلیت لرو لک تبار بودن پیش امده است را حذف کنید. بنطر بنده دیدن انها توسط عموم جلوه ی خوشایندی ندارد.
در ضمن از شما مدیر محترم کمال تشکر را جهت درج این مطلب در سایت خود داریم.
این نظر به صورت خصوصی باشد.و نمایش داده نشود.با سپاس و تشکر.
______________________
يافته: به دليل حجم بالاي نظرات ارسالي براي مطالب مختلف سايت، اجابت درخواست شما توسط مدير مسوول كه بايد نظرات را بخواند زمان زيادي مي‌طلبد. اگر فرصت شد اين كار را مي‌كنيم
نقل قول کردن
#31 محمد برامکه 1393-11-08 12:15
دیدم به روزگاران مهرش نشسته بر دل بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران .تقدیم به بی بدیل ایرانی ایران پرست . در همه حال خندان و تلا ش برای خندان نگه داشتن اطرافیانشان.روح شان شاد باد
نقل قول کردن
#32 مهدی 1393-11-23 15:44
خدا بیامرزتش
نقل قول کردن
#33 عبدالعلی قبادی 1393-11-27 23:09
از خبر بسیار ناگوار و جانسوز درگذشت کاپیتان قبادی آن چنان غم واندوهی مرا فرا گرفته است که از بیان آن براستی ناتوانم .
این مصیبت را به خانواده دوست بسیار عزیز و ارجمندم تسلیت عرض می نمایم .
ایشان ومن در هرسین سالهای سال دوست بودیم و در یک دبیرستان درس می خواندیم و خاطرات فراوانی از ایشان دارم.
سالهای از ایشان بی خبر بودم و پس از مصاحبه با همشهری در جستجوی ایشان بودم .حتی در سایت دخترشان در خواست تماس داشتم تا این که امشب این خبر تاسف بار در این سایت دیدم .
آرزوی دیدن پسر بزرگشان سهراب را دارم.
خدایش بیامرزد.
با احترا م عبدالعلیقبادی
نقل قول کردن
#34 محمد برامکه 1393-11-30 11:46
بزرگ مرد وطن پرست.او هرگز نمرده و نمیمیرد چون یاد و خنده هایش در میان ماست.زنده باد ایران زمین
نقل قول کردن
#35 علی دهقانی قبادی 1394-01-12 01:46
عموی عزیزم خیلی زود رفتی. در تمام زندگیم بهت افتخار میکنم.همیشه خوبیهات رور به یاد دارم و سعی میکنم جوری باشم که شاید یه روزی یک نفر هم به من افتخار کنه.رفتارت رو مرامت رو الگوی خودم قرار میدم.عموی عزیزم بهت افتخار میکنم.......گشت غمناک دل و جان عقاب
نقل قول کردن
#36 اقوام 1394-02-17 17:08
سلام امروز پنج شنبه بود خیلی به یادت بودم به یاد مهربانیهایت
نقل قول کردن
#37 كاپيتان الف 1394-03-09 07:36
خيلى مرد بود خيلى روحت شاد بزرگمرد وطن پرست
نقل قول کردن
#38 احمد 1394-03-11 21:37
جالبه اون آقای علی زارعی قبادی اول گفته من برادزاده مرحوم هستم و در نظرهای بعدی با توجه به ضدیتی که ایشان با لر خطاب شدن اون مرحوم نشان میدادند نشون میده اصلا از اقوام اون مرحوم نیستن
نقل قول کردن
#39 عینی زاده 1394-03-15 15:46
من از طایفه قبادی هستم و اهل کوهدشت و به چنین مردی از ایل قباد افتخار میکنم
نقل قول کردن
#40 دریانورد قدیمی 1394-03-16 00:59
باورم نمیشه این مرد بزرگ که من 10 ماه افتخار همسفر با ایشان را داشتم خبر درگذشت این بزرگوار را الان بشنوم!! خداوند روحش را قرین رحمت کند چه خاطرات شیرینی که با هم داشتیم! قلب پاکی داشت و علارغم ظاهر خشن دلی رئوف و بسیار دوست داشتنی داشت. من همیشه او قلبآ دوست داشته و با میل و رغبت بسیار مطاع اوامر و دستورهای فرماندی ایشان بودم. چون دلی پاک داشت در سفرهایش از دل آتش هم صحیح و سالم عبور میکرد. دو کاپیتان را من هرگز از یاد نمیبرم و همیشه این دو را از پیشکسوتان تاریخ دریانوردان شجاع و شیردل معاصر جامعه دریانوردی ایران میدانم: کاپیتان فرازی و مرحوم کاپیتان قبادی... روحش شاد
نقل قول کردن
#41 همكار 1394-03-18 10:40
اسطوره و سردمدار دريانوردان حرفه اى ايران روحت شاد
نقل قول کردن
#42 دوست 1394-04-07 09:19
به جرآت ميتونم بگم ديگه مثل كاپيتان قبادى نخواهد آمد،بنده چند سفر دريايي افتخار اينو داشتم كه در خدمتشون باشم خيلى چيزا ازش ياد گرفتم تكرار نشدنيست كاپيتان قبادى،هميشه به يادتم مرد دريا
نقل قول کردن
#43 دوست 1394-07-26 20:14
بزرگمرد روحت شاد ويادت گرامي باد .
نقل قول کردن
#44 آرش قبادی 1394-10-08 00:58
کاپتان قبادی هرسینی بوده و در خرم آباد زندگی میکرده
عمو جان روحت شاد
نقل قول کردن
#45 اقوام 1394-10-21 17:45
ياد وخاطرت گرامي باد مهربان
نقل قول کردن
#46 محمد علي انصاري زاده 1396-03-16 17:41
روحش شاد.
چند بار خيلي كوتاه ايشون رو ديده بودم.
بي نهايت افتاده و خاكي بود.
نقل قول کردن
#47 ميثم غلامى 1396-10-10 22:18
روحش شاد و يادش گرامى :sad:
نقل قول کردن
#48 حسین دوستی 1397-02-25 23:17
جناب قبادی روحت شاد
نقل قول کردن
#49 حسین دوستی 1397-02-25 23:20
جناب قبادی روحت شاد حسین دوستی دوستدار همیشگیت
نقل قول کردن
#50 مریم 1398-09-14 10:46
گشت غمناک دل و جان عقاب

چو ازو دور شد ايام شباب

ديد کش دور به انجام رسيد

آفتابش به لب بام رسيد

بايد از هستي دل بر گيرد

ره سوي کشور ديگر گيرد
نقل قول کردن
#51 هوشنگ منادیان 1401-09-05 13:35
اینجانب سرهنگ زرهی هوشنگ مرادیان خواهر زاده کاپیتان قبادی از شجاعت وشهامت و دانش نظامی و علمی دایمی هر چه بگوئیم کم گفتم در زمانی که بازنشسته شده بود باز هم مطالعه داشت کاری که جوانان امروزی کمتر انجام میدن، دایی عزیزم روحت شاد نامت زمزمه نیمه شب مستان باد تا نگویند که از یاد فراموشانند
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا