طبیعت در لغت از طبع و خوی و غریزه مشتق گردیده است. آب، خاک، باد و آتش، 4 مظهر طبیعی هستند که انسان در ادواری پرستش آن‌ها را بر خود واجب و بر قابل احترام بودن آن‌ها اهتمام داشته و اهانت به این مظاهر طبیعی را جرم‌انگاری و قابل مجازات می‌دانسته است.

گفت‌وگو با مردِ طبیعت لرستان: زماني در سبزه‌ميدان كبك و تيهوي شكارشده مي‌فروختند!در گذشته، انسان در بهره‌وری از نظام طبیعت، نهایت تعادل را رعایت می‌نموده و به اندازه‌ی نیاز از آن برداشت می‌کرده است.

طبیعت منبعی بوده برای رفع نیاز‌های اولیه و حیاتی بشر که از این منبع برای هدایت در ارکان مختلف زندگی خود الهام می‌گرفته است.
این نظام در واقع صحنه‌ی عبادات و نیایش بشر بوده و این باور وجود داشته و دارد که نظام طبیعت به حکم خدا به وجود آمده؛ پس طبیعت محل نیایش، عبادت، یاد خدا و به تعبیری محلی برای مبعوث شدن پیامبران بوده است.

امروزه صیانت از طبیعت با توجه به بحران‌های زیست‌محیطی تکلیفی است که به ذمه مردم هر کشوری مستقر است و آن‌ها مکلفند این وظیفه را ادا کنند.

عشق به طبیعت و مظاهر طبیعی نیز به موازات حفاظت از طبیعت می‌تواند در ماندگاری آن بسیار کارساز باشد. خصوصاً در فصول گردشگری، سیل جمعیتی که رعایت نزاکت را در برخورد با طبیعت نمی‌کنند و اثرات نامطلوبی که ماحصل  آن رویداد است، از خود به جا می‌گذارند را با آموزش‌های لازم و برای جلوگیری از انهدام بیش‌تر طبیعت و محیط زیست به همگان عرضه داشته و آنان را با این اصول آشنا سازیم.

در این جستار با آقای "مراد کرمی" از  پیشکسوتان ورزش کوه‌نوردی لرستان که از عاشقان و دل‌باختگان طبیعت نیز می‌باشد و به همين سبب ما به او لقب "مردِ طبیعت" لرستان را داده‌ايم، صحبت دوستانه ای داریم تا با نگرش، دغدغه و آمال وی در این زمینه  آشنا شويم:

 

جناب کرمی! لطفاً به اختصارخود را معرفی نمایید و از علاقه‌‌تان به طبیعت بگویید.

 سال 1322 در خرم‌آباد متولد شدم. پدر و پدر‌بزرگم در جاي محله كنوني کیو ساكن بودند. پدرم شخص سلیم‌النفس و خیری بود که به امور افراد نیازمند رسیدگی می‌کرد. در شهر خرم‌آباد موقوفاتی داشته است و با هزینه‌ی شخصی مسجد طالقانی را بنا کرده و در اهدای عرصه‌ی چند مدرسه اقدام نموده است. من از همان اوان کودکی به طبیعت علاقه‌مند بودم، روحیه‌ی ایلیاتی که در ضمیر اكثر ما لرها وجود دارد و من هم از این امر مستثنی نیستم، از مهم‌ترین شاخصه‌های این عامل است که من را به سوی طبیعت سوق داده است. در سالیان پیش سكنه کوهستان با انگیزه‌هایی خاص مانند: شکار یا نگه‌داری از گله و ... عازم کوه می‌شدند و به مفهوم امروزی مردم به کوه نمی‌رفتند ولی من با مفهوم جدید آن و با انگیزه‌ی و نگرشی غیر‌مادی‌، دل به طبیعت می‌زدم تا از مواهب طبیعی آن لذت ببرم. با این وصف دوری از این فضا برایم قابل تحمل نیست حتی اگر شرایط محیطی خوبی داشته باشم.

به یاد دارم که در اوایل دهه‌ی 40، خدمت سربازی را در تهران و در مجموعه‌ی تاریخی سعد‌آباد، کاخ شهر(پاستور) می‌گذراندم و با وجود امکاناتی که درآن زمان در هیچ جای کشور وجود نداشت و در اختیار ما بود احساس دلتنگی شدیدی برای زادگاهم داشتم به نحوی که خود را در زندان محبوس و محصوری می‌دیدم. دوری از زاگرس سبب شده بود، هر بار که به مرخصی داخل شهری می‌گرفتم به ارتفاعات دربند و درکه می‌رفتم. بسياري از هم‌قطاران و دوستانم در تهران در ارگان‌های دولتی و خصوصی استخدام شدند ولی من که صبح‌ها به دیدن سفیدکوه و مخمل‌کوه عادت داشتم، پس از انقضای خدمت زیر پرچم، یک لحظه نتوانستم برای ندیدن چشم‌اندازهای بکر شهرم درنگ کنم.

 

پس به زادگاه‌تان برگشتيد! بعد چه شد؟!

بله. خرم‌آباد در آن زمان یکی از زیباترین شهرهاي ایران بود. شهری متوسط در میان دره‌ای مملو از چشمه‌سار و جویبار که حاشیه آن؛ باغ‌های خضر، پامنار(شقايق)، شاه‌آباد(مطهري)،کیو، باغ دختران و ... تا جنگل‌های بلوطی که از میدان کیوي امروزی شروع می‌شد و تا سینه‌ي سفیدکوه امتداد داشت، آن را احاطه کرده و زیبایی خاصی به این شهر داده بودند. آن مناظر بی‌نظیر فدای حرص و طمع ما انسان‌ها برای توسعه‌ی شهرنشینی و ساخت و سازهای بی‌رویه شد؛ بدون آن که جای‌گزینی(فضای سبز) برای آن همه زیبایی لحاظ کنیم.


در مورد توجه بیش‌تر مردم به طبیعت در زمان‌هاي گذشته و مقايسه آن با زمان حال صحبت كنيد.

در دوران کودکی ما طبیعت جزئی از زندگی ما بود. مظاهر طبیعی از قداست خاصی برخوردار بودند. باورهایی مثل سوگند به اشعه‌ی آفتاب، نور ماه، پاکی آب و دخیل بستن به درخت و ... وجود داشت که همگی این حالات حاکی از ارزشمندی و احترام به طبیعت بود. آلوده کردن سرچشمه‌ها و شکستن شاخه‌ها و از همه مهم‌تر از بین بردن شکوفه‌ی درختان گناهانی عظیم بودند. انسان‌ها فقط به قدر نیاز از طبیعت بهره می‌بردند. زندگی شهر‌نشینان مانند روستاییان از بی‌آلایشی برخوردار بود. همه تولیدکننده بودند. شهرنشینان با نگه‌داری ماکیان و دام سبک و طبخ نان در منزل، کاملاً خودکفا بودند و وقتی روستاییان به شهر می‌آمدند با خود نعمت و برکت به ارمغان می‌آوردند. امروزه جای تاسف است که جمعیت کثیری از روستاییان یا ساکن شهر شده‌اند و یا اگر در روستا زندگی می‌کنند از لبنیات(‌دوغ و شیر و ...) صنعتی که برای رفع نیاز شهر‌نشینان است، استفاده می‌کنند و ظروف پلاستکی نگه‌دارنده‌ی موادغذایی را در نزدیکی روستا و یا در زمین‌های زراعی و کلاً در طبیعت رها می‌کنند که علاوه بر صدمات زیست‌محیطی غیر‌قابل جبران، چهره‌ی طبیعت را زشت گردانیده‌اند.

 

شما چه راه‌کاری برای جلوگیری از تخریب طبیعت ارائه می‌دهيد؟

پیش از پرداختن به سوال شما باید عرض نمایم که سوال شما تخصصي است و من به عنوان یک شهروند، فاقد این صلاحيت پاسخ می‌باشم. با وجود این و با استناد به تجربیاتم در چند دهه در این زمینه، باید اذعان نمایم که اگر هر کسی حد و حدود خود را بداند، طبیعتاً مشکلاتش حل می‌گردد. در توضیح و تکمیل عرضم باید اضافه نمایم اگر شکارچی بداند چه شکار می‌کند، اگر کشاورز بداند چه می‌کارد و در کجا می‌کارد، اگر چوپان بداند که گله‌اش در کجا تعلیف می‌کند، اگر گردشگر بداند چگونه و در کجا و با چه مهر و عطوفتی با طبیعت برخورد می‌کند ودهها بلکه صدها اگر دیگر ... که فقط و فقط، پاسخ‌گوی این رفتارها، بزرگ‌ترین مخرب محیط زیست يعني بشر دو پا است! مهربانی طبیعت را باید این‌گونه توصیف کنیم: ما آتشش می‌زنیم، او می‌رویاند! ما آب به رویش می‌بندیم، او می‌زایاند. ما برچهره‌اش زباله می‌ریزیم، او جذبش می‌کند!  خلاصه طبیعت خیلی بخشنده است و بخل انسان به طبیعت، سبب قهر او نسبت به ما نمی‌گردد. طبیعت، دوست ماست حتی اگر درختش را ببریم تا آخرین لحظه درختش سایه از سرما کم نمی‌کند ولی در فقدان موجوداتش در واپسین رمقش، اسیر قهر طبیعت می‌شویم و به حقارت خود در مقابل خشم آن‌، که به دست خود فراهم آورده‌ایم پی می‌بریم.

 

راستي، شما به تیر‌اندازی و شکار حیوانات علاقه‌مند هستید؟

اجازه دهيد اول نكته جالبي را توضيح دهم: اواخر دهه‌ی 20 و اوایل دهه‌ی 30 را به یاد دارم، زمانی که در عالم کودکی پای صحبت معمرین لرستاني می‌نشستم و من از آن‌ها می‌خواستم داستان‌هایی از رویارویی با جن و پری و داستان شکار حیوانات عجیب‌الخلقه و افسانه‌ای را برایم تعریف کنند. بعضی از آن اشخاص که سال‌ها کوه‌گردی کرده بودند و به قول خودشان چوب هزاره را چند بار انداخته بودند(چوب خط هزار‌تایی شکار قوچ و میش را چند بار پر کرده بودند) با پوزخندی خط بطلان بر آرمان‌هایم می‌کشیدند و خطاب به من می‌گفتند: جن و پری در متل‌ها است اما بعضاً اشخاصی هم از آن جرگه از مشاهده‌ی رد پا، صدا و سایه‌ی دیو، داستان‌ها در سینه داشتند و یا حکایتی از پدر یا پدر‌بزرگ فلاني نقل می‌کردند که فلانی دیوی را در فلان‌منطقه کشته و برای آن قضیه شواهدی می‌آوردند. نقال با آن تعاریف که با حرارت تمام بیان می‌کرد ما را تا پاسی از شب به شنیدن این افسانه‌ها میخ‌کوب تعاریف خود می‌کرد. بعداً که خود، پا به آن عرصه گذاردم، برایم هویدا شد که در عالم واقع، فقط حیوانات درنده و چرنده از آن نوعی که خداوند آفریده در کوهستان و بیابان وجود دارند و من هم‌چون گروه اول به عدم وجود حیوانات و موجودات وهمی معتقد شدم، اما در مورد سوال شما و علاقه‌مندی‌ام به شکار باید عرض کنم که من از بچگی عاشق تفنگ و شکار بودم. همان‌طور که عرض کردم این فرهنگ شفاهی به وسیله‌ی سالمندان که مهم‌ترین الگوی جامعه بودند به ما کودکان که الگو‌پذیر‌ترین گروه‌ها بودیم انتقال می‌یافت. علاوه بر آن، در آن زمان اشخاص و خانواده‌هایی از راه شکار ارتزاق می‌کردند. در همین سبزه‌میدان خودمان، قوچ، میش، کبک و تیهو را آویزان می‌کردند و می‌فروختند. مفاهیم محیط زیست و حیات وحش برای جامعه آن روزی موضوعیت نداشت و شکار نه تنها امری حسنه در فرهنگ لرستان بود و ممنوعیت قانونی نداشت و مورد تایید شرع هم قرار گرفته بود، بلکه دست‌افزاری برای اشخاص شجاع بود که می‌خواستند خود را با آن صفت در جامعه به عنوان تفنگ‌چی معروف کنند. یکی از معروف‌ترین این تفنگ‌چی‌های حرفه‌ای مرحوم "قیاس شاهی‌وند" بود که با پدرم رفاقت داشت و به منزل ما می‌آمد و با توجه به علاقه‌مندی پدرم به اسلحه، او برای پدرم اسلحه می‌آورد. در اوایل دوره حكومت پهلوی دوم، نسبت به نگه‌داری اسلحه بسیار سخت‌گیری می‌نمودند، ولی ما در منزل مخفیانه اسلحه نگه‌داری می‌کردیم. با این اوصاف، امروزه تفنگ و تفنگ‌چی به مفهوم گذشته معنی خود را از دست داده است و اگر شخصی مبادرت به شکار نماید، می‌توان او را قاتل موجوی بی‌گناه قلمداد نمود! حتی اگر مجوز شکار برای شخص صادر گردد این امر بسیار قبیح است، چون با وجود کمی جمعیت وحوش، صدور جواز شکار بر اساس ضوابط صورت نگرفته است. در مورد تیر‌اندازی باید عرض کنم که من قبلاً تفنگ جنگی داشته‌ام ولی در حال حاضر تفنگ شکاری(دارای مجوز) دارم و بسیار علاقه‌مند به این ورزش و فن هستم و در این امر مهارت نسبی با تفنگ جنگی و شکاری دارم و اگر آماجگاه بی‌جانی بیابم به هدف می‌زنم. من معتقدم هر ایرانی باید آموزش‌های لازم دفاعی را برای دفاع از وطن ببیند. روحیه‌ی حماسی لرها و علاقه‌شان به تفنگ سبب شده که زمانی که به خدمت نظام وظیفه اعزام می‌شوند، سر و گردنی از سایر هم‌قطاران‌شان در آموزش و رزم بالا‌تر باشند. البته نکته منفی این امر هم سبب شکار بی‌رویه از حیات وحش شده است که امید‌وارم این امر با آموزش‌های لازم و پی‌گيری سیاست‌گذاران مرتفع گردد.

 

خب جناب كرمي، حال از کوه‌پیمایی‌های‌تان بگویید.

بیش‌تر کوه‌پیمایی‌های ما یک روزه و درون‌استانی است، ولی صعود‌های 2 روزه، 3 روزه هم داریم. زمستان‌ها در مناطق گرمسیر و جنوبی استان که بسیار هم دیدنی است، به گلگشت می‌پردازیم. استان ما به معنی واقعی چهار فصل است. در زمستان گذشته زمانی که مناطق شمالی استان سرمای طاقت‌فرسا را تجربه می‌کردند و گروه‌هایی صعود زمستانه داشتند، ما در مناطق جنوبی هوای بهاری را استنشاق می‌نمودیم و با مقایسه دو اقلیم در یک روز، عملاً به این اختلاف دمایی و سرزمینی پی می‌بردیم. بعضی‌ها فکر می‌کنند که برای کوه‌پیمایی باید وقت و پول زیادی هزینه کنی! این یک باور غلط است که در جامعه وجود دارد، تنها چیزی که برای گلگشت نیاز است، یک دل خوش و بی‌آلایش است‌. با کم‌ترین امکانات و با وسایل نقلیه عمومی با یک جیره و توشه‌ی اندک می‌توان از زیبایی طبیعت لذت برد. خوشبختانه با وجود تور‌های گردشگری که در استان و شهر ما وجود دارد، بسیاری از مشکلات هم‌نوردان برای ایاب و ذهاب حل شده است. در این‌جا شایسته است از آقایان: حسینی، دلیری و سایر سر‌گروه‌های تور‌های گردشگری که این مهم را به عهده گرفته‌اند و زحماتی را در این راه متقبل شده‌اند، قدر‌دانی نمایم.

مراد كرمي مردِ طبیعت لرستان

هیأت کوه‌نوردی برنامه‌هایی برای شما و هم‌نوردان‌تان دارد و یا امکاناتی را برای شما در نظر گرفته است‌؟

هیأت کوه‌نوردی برای کوه‌پیمایی و گلگشت برنامه‌ریزی ندارد و اگر سالی یک یا دو بار با‌ر برای کوه‌نوردی به ارتفاعات برنامه داشته باشد، محاسبه و برنامه‌ریزی‌اش معمولاً حساب شده نیست و بعضاً به دلایلی که من از آن امور اطلاعی ندارم، صعود‌هایی را لغو نموده است. البته با توجه به محدودیت‌هایی که در بودجه هیأت کوه‌نوردی وجود دارد ما نباید انتظار داشته باشیم بودجه‌ی قابل توجهی را به کوه‌پیمایی تخصیص دهد ولی از اعضاي محترم هیأت انتظار دارم که چند صعود درون‌استانی را به ارتفاعات در تقویم ورزشی كاري‌شان بگنجانند. با وجود این و با توجه به محدودیت‌های مالی هیأت، من و هم‌نوردانم آمادگی داریم هزینه‌های این گونه صعودها را تقبل نماییم.

 

از هم‌نوردان‌تان بگویید.

من هم‌نوردان بسیار دوست‌داشتنی و وفاداری دارم که در در وفای به عهد و در مشکلات و موانعی که در صعود‌های‌مان برای‌مان پیش می‌آید مرام کوه‌نوردی ازخود نشان داده‌اند. آقایان: سرهنگ علی‌اکبر سلاطی، حاج ابراهیم علی‌پور، حاج محمد ولی‌نیا، سارنگ شریفی، علی ضابط، صمد گودرزی، کمال محمدی‌پور، بهرام بیرانوند و صدها دوستی که در تاریکی شب‌، سرمای زمستان و گرمای تابستان افتخار هم‌نوردی‌شان را داشته‌ام و از آن‌ها خاطراتی به یاد ماندنی دارم.

 

بسيار خب، به خودتان بازگرديم،  كسي به سن و سال شما چطور اين همه فعاليت دارد؟

در حال حاضر و در این سن و سال، هفته‌ای یک الی دو بار به کوه می‌روم و با دوربین غیرحرفه‌ای و در فصول مختلف سال به عکاسی از مناظر و چشم‌اندازهای بکر و زیبای استان می‌پردازم. علاوه برآن مطالعه، خصوصاً تاریخ و ادبیات فولکلور را در حد بضاعت خود در برنامه‌ی روزانه‌ام می‌گنجانم؛ با توجه به علاقه‌ام به حیات وحش، ویدئوهای مستند حیات وحش را از شبکه‌های تلویزیونی رصد می‌نمایم. معتقدم انسان باید سعادت و سلامت خودش را با همت خودش به دست بیاورد و در چند روزه زندگی از این مواهب خدادای که در اطرافش هست لذت ببرد و دغدغه‌ی خود را به حداقل برساند. خدا را شکر از زندگی راضی هستم دارای فرزندانی می‌باشم که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند و از آنها رضایت کامل دارم و در زندگی دوران بازنشستگی یا دقیق‌تر بگویم دوران پیری دغدغه‌‌ی خاصی ندارم. فرایند پیری بخشی از زندگی ماست و اگر پیری به سراغ ما آمد، باید پذیرای آن باشیم و برای متعادل بودن زندگی باید در دوران جوانی به این فکر باشیم که سالم پیر شویم، نه این که هرگز پیر نشویم!

 

و کلام آخر؟

به همه‌ی جوان‌ها توصیه می‌کنم که علاوه بر تحصیل دانش به سلامت جسم هم توجه داشته باشند. زندگی فقط داشتن تخصص در یک رشته‌ی خاص نیست و برای رسیدن به تخصص باید مسایل جانبی را لحاظ کرد. پزشک متخصصی که از بیماری قلبی، قند و چربی خون و ... رنج می‌برد، به نظر من چیزی از تخصصش یاد نگرفته است، زیرا نتوانسته با ورزش ورژیم غذایی، سلامت خود را حفظ کند و یا بیماری‌اش را کنترل نماید. هر شخصی در کنار  تخصصش باید به ورزش و خصوصاً ورزش کوه‌پیمایی و پیاده‌روی با هر وضعیت جسمی و سنی بپردازد تا علاوه بر سلامت تن، مرارت‌های زندگی نیز در قیاس با سختی آن فعالیت‌ها برایش آسان گردند. و حرف آخر اين كه: بیاموزیم که با طبیعت مهربان باشیم.

 

گفت‌وگو از: سیاوش  حیدری