کسانی هستند که در عرصههای 8 سال دفاع مقدس رشادتها کردهاند و اکنون گمنام در گوشهای از شهر بدون هیچ هیاهویی سکنی گزیدهاند.
به گزارش یافته به نقل از سفیر افلاک، محمدابراهیم محمودوند یکی از رزمندگان خرمآبادی 54 سال سن دارد و صاحب پنج فرزند است. او جانباز 70 درصد شیمیایی است و سالهاست با دردی که سلاحهای شیمایی بر پیکرهی او وارد کردهاند میسوزد و میسازد.
محمودوند را میهمان خود میکنیم و دقایقی را با او به سخن مینشینیم.
او میگوید: "با پیروزی انقلاب اسلامی شرایطی به وجود آمده بود که استکبار جهانی برای مقابله با این نظام دست به اقداماتی بزند و جلوی پیشرفت نظام اسلامی ایران را بگیرد؛ به همین دلیل آنها رژیم سفاک صدام را با تمام امکانات در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایران قرار دادند و جنگ را به ما تحمیل کردند. با شروع جنگ تحمیلی و ندا و فرمان امام خمینی(ره) برای دفاع از میهن، بسیاری مردم به خصوص جوانان راهی جبههها شدند.من نیز که نوجوانی 15ساله بودم در خود این احساس وظیفه را داشتم که در مقابل این هجوم بایستم. با سایر دوستانم همفکر شدیم و راهی جبهه شدیم."
در آن زمان استان لرستان یگانی از خود نداشت و بسیاری از نیروها به صورت بسیجی وارد و متفرقه عازم جبههها می شدند.
بعد از تشکیل تیپ 57 سپاه حضرت ابوالفضل(ع) لرستان، محمودوند به صورت مستمر به خدمت جنگ در میآید، پوتین رزم را به پا میکند و در بسیاری از عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس شرکت میکند.
این رزمنده در بسیاری از عملیاتها دچار موج گرفتگی میشود. او سه روز قبل از شیمیایی شدن نزد سردار نوری(فرمانده کنونی سپاه استان کرمان) میرود و سردار بار دیدن وضعیت وی دستور میدهد که در پشت خط بماند. در همان روزها عراق اقدام به حمله هوایی بر علیه نیروها میکند و یکی از بمبهای شیمیایی در فاصلهی کمتر از 3 متری این رزمنده اصابت میکند و او در این حمله با 70 درصد آسیب جسمی شیمیایی میشود.
محمودوند در این رابطه میگوید: "زنده ماندنم در آن حمله هوایی عراق کار خدا بود. بسیاری از رزمندگانی که حتی این بمب شیمیایی را استشمام کردند، شهید شدند اما من که در دو سه متری بمب بودم، زنده ماندم!
پدرم مرا در بیمارستان نشناخت
این جانباز شیمیایی میگوید: بعد از مجروح شدنم مرا به بیمارستان باختر خرمآباد اعزام میکنند. بعد از اعزام برادرم اولین نفری است که از وضعیت من آگاه میشود و به همراه خانوادهام به بیمارستان میآیند.
سوختگی و تاولهای روی بدنم باعث میشود که پدرم مرا نشناسد و حتی به اطرافیانش بگوید این فرزند کیست که اینگونه مجروح شده است تا اینکه از روی پلاکم تشخیص میدهند و به پدرم می گوید "این مجروح محمد ابراهیم فرزند خودت است."
وخامت حال این رزمنده خرمآبادی به گونهای است که پرسنل بیمارستان عنوان میکنند که این رزمنده آخرین نفسهایش را میزند و به زودی تمام میکند؛ اما اسرار برادر برای نجات جان محمدابراهیم کار را تا جایی میبرد که این رزمنده را بعد از گذشت 24 ساعت به بیمارستان امام رضا(ع) مشهد اعزام میکنند.
محمودوند ادامه میدهد: "بعد از اعزام به بیمارستان امام رضا(ع) به هوش میآیم و چون شرایط جسمیام به گونهای بود که کسی نمیتوانست مرا ملاقت کند به مدت یک ماه برادرم شبانهروز مرا پاسمان میکند و از من مراقبت میکند تا مرخص میشوم.
با گذشت مدتی و دیدار مسئولین بنیاد و سپاه پاسداران تصمیم گرفته میشود من به مدت سه ماه، به خارج از کشور اعزام شوم. در آن زمان یک بار به انگلیس و دوباره به آلمان اعزام شدم.
او اعزامش به خارج از کشور را جنبه تبلیغاتی عنوان میکند و میگوید: ایران با اعزام جانبازان شیمیایی به کشورهای دیگر قصد داشت پیام خود را به حامیان صدام برساند که جنگ چه بلایی بر سر مردم آورده است و گرنه از نظر درمانی اقدام خاصی را انجام نمیدادند.
محمودوند اکنون از ناحیه پوست بدن، شنوایی، بینایی و تنفس دچار آسیب است و تاکنون چندین بار عمل پیوند قرنیه چشم انجام داده است.
ضعف دشمن، دلیل استفادهاش از سلاحهای شیمیایی بود
این جانباز شیمیایی علت استفاده از سلاحهای شیمیایی در جنگ را نوعی ضعف دشمن میداند و میگوید: "جنگ و اراده رزمندگان شرایطی را به وجود آورده بود که دشمن توان مقابله با نیروها را نداشت و تنها سلاحی که میتوانست جلوی توان نیروها را بگیرد سلاحهای شیمیایی بود. به همین دلیل رژیم بعثی عراق در اواخر جنگ از سلاحهای شیمیایی بسیار استفاده میکرد."
محمودوند رشادتهای جوانان در عرصههای جبهه و جنگ را نشات گرفته از نهضت عاشورا میداند و میگوید: حضور فعال جوانان در جبهه و جنگ و اشتیاق آنها برای دفاع از میهن همگی نشات گرفته از نهضت عاشورا و درسی بود که جوانان در پای منبرها و روضههای امام حسین(ع) فراگرفته بودند.
معنویت و مرجعیت امام راحل، علاقه، اعتماد و احساس مسئولیت همگی دلایلی بود که حب وطن پرستی را در وجود جوانان برافروخته بود.
من نیز که در همان اوایل جنگ در سال 59 تازه ازدواج کرده بودم و در موقعیت وابستگی به خانواده قرار گرفته بودم همه را زیر پا گذاشتم و راهی جبهه شدم و در مقابل دشمن سینه سپر کردم.
اکنون نیز با این شرایط جسمیام اگر رهبر معظم انقلاب ندا سر دهد، جانانه برای دفاع از میهن حاضرم. هنوز لحظهای برای حضور در جبهه احساس پشیمانی نکردهام و افتخار میکنم اکنون جز کوچکی از جامعه ایثارگران هستم.
محمودوند هنوز از خاطرات جبهه و جنگ فاصله نگرفته است و بارها به عکسها و یادگاریهایی که از آن زمان برایش برجای مانده است رجوع میکند.
او میگوید: "خاطرات تلخ و شیرین زیادی از زمان هشت سال دفاع مقدس دارم. شاید سختترین لحظات برایم زمانی بود که به دوستانم با هم به عملیات میرفتیم و اما زمان برگشتن جنازه آنها را با خود میآوردیم. معنویت در جبهه بسیار زیاد بود. الان هر لحظه افسوس میخورم که چرا شرایط آن زمان را از دست دادهام. جبهه برای من یک خواب و رویا بود."
ما سند زنده نقض حقوق بشر غرب هستیم
محمودوند درباره ادعای غرب در نقض حقوق بشر در ایران میگوید: ما جانبازان سند زنده نقض حقوق بشر غرب هستیم. جای تاسف و شرمساری دارد که همانهایی که خود ناقض حقوق بشر هستند دم از حقوق بشر میزنند.
ما قربانیان همان سلاحهای شیمیایی هستیم که آنها در اختیار صدام قرار دادند. من و همه همرزمان شیمیاییام چندین سال است که با دردهای ناشی از شیمیایی شدن دست و پنجه نرم میکنیم. آن ها با این صحبتها نمیتوانند جنایات خود را بپوشانند و بگویند حامی حقوق بشر هستیم.
ما در پیمودن ادامه راه شهدا و امام راحل کوتاهی کردهایم
این رزمنده جبهه و جنگ میگوید: من و بعضی از رزمندگان خود را مقصر میدانیم؛ چرا که نسبت به راه شهدا سهلانگاری کردهایم بسیاری از جوانان از راه شهدا بیخبرند. ما باید همان شور و هیجانی که در زمان جوانی خودمان برای دفاع از میهن داشتیم را در جوانان امروز نیز پرورش میدادیم.
شبیخون فرهنگی دشمن در حال انجام است و دشمنان به شدن در این عرصه در حال کار کردن هستند.
وظیفه ما و تمام رزمندگان زمان جبهه و جنگ این است که اهداف امام(ره) و شهدا را برای نسل جدید معرفی کنیم تا جوانانمان کمتر در دام زرق و برقهای دروغین غرب گرفتار شوند.
دشمن تا زمانی که چیزی به نام اسلام وجود دارد از اهداف شیطانی خود دست بر نمیدارد.
او در پایان به مسئولین نیز میگوید: "مسئولین و همه کسانی که در هر سطحی قرار دارند اگر فقط خدا را در نظر بگیرند و او را ناظر بر اعمال خود بدانند، قطعا نسبت به شهدا کم کاری نمیکنند."
مسئولین نسبت به خون شهدا احساس مسئولیت کنند
"مسئولین نسبت به اهداف نظام و شهدا احساس مسئولیت داشته باشند و بدانند مملکنی که اکنون سرپا ایستاده و در مقابل استکبار سینه سپر کرده به برکت خون شهداست. مسئولین مسائل دنیوی را کنار بگذارند و فکر نکنند این جایگاه همیشگی است.
اگر انسان خود را وقت اسلام و اهداف نظام کند آن موقع است که وظیفه خود را به نحو احسنت انجام داده است و سربلند است."
منبع: پایگاه خبری سفیر افلاک
منبع: پایگاه خبری سفیر افلاک
دیدگاهها