اگر بپذیریم که علم اساس تجربه است، به خوبی درمییابیم راه توسعه دانشمحور، خردگرایی مبتنی بر دانش تجربی است. باید اعتراف کرد که گفتار، تجلی علم و آگاهی است. وقتی که پندار در قالب سخن پدیدار گردد، اندیشه ظهور میکند. این اندیشه برخاسته از علم و آگاهی است و علم و آگاهی میّسر نمیشود مگر اساس آن، یعنی تجربه، حاصل گردد.
بیتردید برای جُستارگشایی تحّول در عرصههای مختلف اعم از اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی باید در پی آنانی بود که در این مقولهها تجاربی همراه با دانش کسب کردهاند.
جُستار همان گفتار است که در قالب گفتوگو راه را برای تحول جهتنمایی میکند. از این رو بر آن شدیم برای ایجاد تحّول در لرستان به سمت کسانی برویم که در چهارچوب سوابق مدیریتی و تفکری خود کسب معرفت کردهاند تا بتوانیم زمینهساز تحولاتی، در عرصههای مختلف استان باشیم. آنچه که در این مجموعه گفتوگوها میآید فارغ از هرگونه گرایش و شائبه سیاسی و جناحی است. هدف از این جُستارگشایی استفاده از تجارب موفق مدیریتی و اندیشهوری آنهاست.
دنیای در حال تحول امروز، از آنِ جوامعی است که بتوانند از قابلیتهای مدیریتی و منابع انسانی خود استفاده کنند و بین ظرفیتهای موجود در منطقه و منابع مذکور رابطهي معنیداري برقرار کنند.
مشکلات و معضلات ناشی از روشهای سُنتی و منکوب شدن در چهارچوبهای ثابت از عوامل اصلی توسعه نیافتگی است. دنیای رقابتی و اقتصاد آزادِ بدون مرز، این را میطلبد که از تمام قابلیتها و ظرفیتهای محیطی و انسانی، استفاده بهینه گردد. پایه اصلی این حرکت توسعه آفرین بر ذهنهای خلاق و روشهای نوآورانه مبتنی بر دانش تجربی استوار است تا با بهرهگیری از فناوریهای نوین، راهگشای خروج از توسعهنیافتگی باشد.
از آنجا که رسانهها نقشی مهم در تعیین هویت ملی و بینالمللی ایفا میکنند و در وضعیت کنونی، جهان ارتباطات را دگرگون ساخته، و دهکده جهانی را پدید آوردهاند، بهره بردن از این نقش مؤثر، در جهت تحول در مناطق توسعه نیافته، کاری سزاوار است. استفاده از نقش رسانهها موجبات تولید دانش، معرفت و ایجاد «سپهر عمومی» را فراهم میآورد. از این رو برای محرومیت زدایی و رفع عقبماندگی در یک منطقه باید به طرف منابع انسانی موفق و کارآمد همان منطقه رفت تا چرخ اصلی توسعه پایدار در حوزههای مختلف، حول این محور، به گردش درآید.
بر این اساس، به طرف شخصیتی رفتهایم که تجارب مدیریتی موفقی در همه سطوح از خوش بر جای نهاده است. او هنگامی که فرماندار بانه بود بازارچهای مرزی ایجاد نمود. در کسوت مدیرکل اجتماعی کردستان بخشهای کامیاران و دیواندره را به جایگاه شهرستان ارتقا بخشید.
دریاچه سراب کوثر، یادگار فرمانداری او در شهرستان قروه است. ساختمان مجتمع بهارستان مجلس شورای اسلامی را برای استقرار نمایندگان مجلس شورای اسلامی مهیا نمود. شبکه استانی صدای ایلام را ایجاد و شبکه سیمای همین استان را آماده تأسیس کرد.
در کردستان بانی جشنوارههای تجلیل از هنرمندان و ورزشکاران ملی این استان شد. کار ستودنی یکصد اثر فاخر تاریخ موسیقی ایران را به انجام رساند و در کسوت استانداری خدماتی برجسته، در دو استان همدان و قم ارائه نمود.
باری دکتر "کرمرضا پیریایی" با بهرهگیری از ذوق و اندیشه پویای خودش، خدماتی شایان و آثاری ماندگار در ایران اسلامی به یادگار گذاشته است.
او متولد 1339 در شهرستان کوهدشت لرستان و دانشآموختهي رشته ادبیات و زبان فارسی است. به زادگاهش عشق میورزد و از هیچ خدمتی به دیار خود دریغ نمینماید. تجاربش در حوزههای مختلف ما را بر آن داشت تا چند ساعتی پای سخنانش بنشینیم. آنچه در ادامه میآید حاصل این گفتوگوست:
جناب پیریایی، ما با هدف باز کردن گره از کار فرو بسته لرستان در توسعه همهجانبه به سراغ نخبگان موفق استان میرویم. در نوبت اول با توجه به سوابق مدیریتی جنابعالی در سطح کلان درباره اوضاع و احوال لرستان به گفتوگو مینشینیم تا ارزیابی شما را بشنویم.
به نام خدا؛ لرستان یک واقعیت دارد که این واقعیت باید در گزارش صادقانۀ وضع موجود مطرح شود؛ ضمن آن که مدیران استان هر کدام در دورۀ خود وضع موجود را با عنوانها، آمار و امارتی ارائه کردهاند، و نیز ناقدان هم که نوعاً در صف مقابل قرار میگیرند نگاه خاص خود راجع به آمار و ارقام در خصوص توسعه استان دارند، تا آن جا که من مشاهده کردهام در اغلب استانها زاویه اختلاف این دو جنس نگاه از هم دور است.
خب! زاویه اختلاف نگاه و دور بودن از هم چه مفهومی دارد و رابطه آن با توسعه لرستان چیست؟
مسوولان در استان هر کدام در دوره خود، ابتداي دوره، به بدگوئی از گذشته میپردازند؛ آن گاه که دوره از نظر افکار عمومی دوره خود آنها تلقی میشود از خدمات خود میگویند در مقطع انتهایی کاملاً با نگاه مثبت دوره خود را تعریف میکنند این جنس اغلبی و اکثری مدیران است. اما نوع دیگر، و مقابل نگاه مدیران، جنس نگاه نقادان است. اقلی از منتقدان کارشناسانه بررسی میکنند و نقد سازنده دارند، شاید این نوع نقد تأثیراتی هم بگذارد بالاخره نتیجه این نقد سازنده، مثبت است؛ اما در حد اغلبی و اکثری متأسفانه نوع نقدها و گرایش نقادان از خاستگاه احیاناً جناحی یا تمایلات جریانی و شخصی است. به طبع این جنس نگاه تأثیر مثبتی ندارد و منشأ خیری نمیشود، زیرا جزء یأس و ناامیدی مخاطبان، عموم مردم و دلزدگی آنها فایدهای ندارد. مدیران هم به اندازه خود برای مقابله با این بدگوییها حرفهای هستند و از این بابت کار بلدند. متأسفانه باید بگویم صف مدیران موفق و تحولگرا و منتقدان دلسوز و کارشناس و خیرخواه پر تعداد نیست. به طبع با این تحلیل و ترکیبی که عرض کردم بدین صورت ما شاهد بذر تحول در استانمان نیستیم.
پس در مییابیم، نبود نگاه دلسوزانه از جانب منتقدان و کمی تعداد مدیران موفق و تحولگرا باعث کندی چرخ توسعه در استان شده است. در اثر به هم آمیختگی این دو مقوله شاهد به ثمر نشستن بذر تحول نیستیم. حال قدری در مورد تحول و نهادینه کردن آن صحبت کنید.
بله! بسیار خب. نقطه عزیمت در همین پرسش است. این پرسش متوجه همگان است؛ به ویژه نخبگان مؤثر، آنهایی که در امور مختلف کارنامه موفق دارند. اگر راستش را بخواهید که طبیعتاً خواهان نتیجه هم هستید و پیگیر حق مطلب، بدون اغماض باید عرض کنم ما در استان لرستان در کلان موضوعات برای یافتن جهتگیریهای اصلی نیازمند جستارگشایی هستیم و این بیان که لابُد جنابعالی آن را در گیومه قرار میدهید تا نقل قول عمده ما باشد حرف تلخی است، یعنی «ما هنوز ناچار به جستارگشایی هستیم». البته شنیدهام که آمایش سرزمین لرستان تدوین شده است اما در ما فیالضمیرم این قصه حد قبول نیافته است. بدبین نیستم در استانهای مختلف دیدهام که کار آمایش از دو جهت با مشکل مواجه است: 1) وضع موجود دقیق نوشته نمیشود، گزارش مدیران میشود وضع موجود و پروسه تحقق آیندهنگاری در آمایش به درستی طی نمیشود. 2) اگر در استانی این کار حتی خوب هم نگاشته و تدوین شده باشد در اجرا با بینش و روش مطلوب تعقیب نمیگردد. بنابراین بنده تعبیر جستارگشایی را مطرح کردم. یعنی اول خط!
ما در بحث توسعه لرستان با مفاهیمی چون زاویه نگاه، بذر تحول و اکنون هم جستارگشایی مواجه هستیم. کدام یک از مفاهیم یاد شده در توسعه مقدمترند، یا دستکم همتراز هماند؟
ببينيد! جستارگشایی برای پاشاندن بذر تحول است. جستارگشایی یک مقوله است از مقدماتیترین مقولات است در مباحث کلان و بنیادین. ما برای تدوین نظریه پیشرفت لرستان ناچار به جُستارگشایی هستیم. در جُستارگشایی با نوع نگاهی که هوشمندانه تحول در استان را تعقیب میکند. ما لزوما میبایست از شیوههای کلیشهای که تا کنون مفید فایده نبوده دوری کنیم و اجتناب ورزیم. این کار در مرحله کنونی بلاشک تکلیف نخبگان مؤثر و موفق استان است. مدیران ما به خاطر اشتغالات گوناگون نمیتوانند محور این جستارگشایی باشند؛ اگر چه ضرورتهای فراوانی که به مدیران ذهنیتهای مختلف اهدا میکندشرایط را برای درک بالای آنها از مسائل فراهم ساخته است. اما به رغمادراک خوب ازنظریه لازم برای توسعه، متاسفانه این درک و اطلاعات در صندوقچه شاکله ثابت حبس میشود. علتش مشخص است. دغدغههای گوناگون و اشتغالات فراوان باعث میشود شاکله فعال آنها میدان نیابد. ضمن آنکه عزیمت جدی، عزم مضاعف و شجاعت میخواهد.
سخن شما را قطع میکنم. علاوه بر اصطلاحات پیشین مفاهیم جدیدی وارد بحث توسعه لرستان شد: شاکله ثابت و شاکله فعال، کاربرد اینگونه مفاهیم چیست؟
بله! بگذار راجع به مفاهیم اخیر یعنی شاکله ثابت و شاکله فعال صحبت کنیم و بگوییم صد البته این گونه نیست که ما شاکله ثابت را منفی بدانیم یا شاکله ثابت منفی را مختص مدیران تلقی کنیم و در مقابل احتمال دهیم که این نخبگانند که شاکله فعالشان مورد استفاده قرار میگیرد. تردیدی نیست منظور از شاکله فعال که در این مقوله ما خواهان آن هستیم؛ پویایی و فعالیت ذهن در میدانهای مربوط به عناصر تحول برای پیشرفت است. مدیران و نخبگانی هستند که نمیتوانند و یا نمیخواهند پا را فراتر از کلیشهها و تکرارها بگذارند؛ در حالی که ما میدانیم بسیاری از راهکارهایی گذشته در مواجه برای بهبود وضع موجود و ارتقا حال و آینده کارایی ندارد. اینجاست که هم مدیران، هم نخبگان باید متعرض شاکله فعال خود بشوند؛ تا سپهر اجتماعی تغییر یابد. این گرایش به پویش و جستجوی دقیق و تحول در شاکله مدیران و نخبگان ما، به ویژه مورد نیاز است. اتفاقاً جستارگشایی مستمر موتور این شاکله فعال خواهد بود. جستار مثل گفتار است. اگر درست تعقیب شود به آن میرسیم و ثمرات گوارای آن را به جامعه استان تقدیم میکنیم به شرط آن که متنهای که نهایتا در خصوص نظریه توسعه مینویسم از ارزش علمی و تجربی لازم برخودار باشد. با عرض معذرت از مدیران؛ به گمانم این تقاضا اکنون به سمت نخبگان مؤثر و موفق استان جهتنمایی شده است.
با این وصف مدیران از بار مسوولیت شانه خالی میکنند و به کارهای کلیشهای میپردازند!
بنده در حد کافی این مطلب را شرح دادم، در مواردی پاسخ شما مثبت است. بله! شانه خالی میکنند؛ عمداً! در مواردی واقعاً ممکن است این تئوری را خوب تحلیل نکرده باشند و اصالتاً و عجالتاً به بخشنامهها توجه کنند و همان خط را بگیرند و تا آخر کار بروند که میروند! در مواردی هم البته ما مدیران ارشدی را میبینیم که حقا و انصافا نخبهاند، تا میتوانند تلاش میکنند حق نخبگی ادا میکنند و کارها را در قالب گفتمان نخبگان پیش میبرند. در میان آنها حتی استراتژیستها و راهبردشناسان دیده میشوند. اما اینها هم در اغلب موارد دچار غفلت یا تغافل میشوند، که حوزه مسوولیتشان نیاز به بذر تحول دارد. اگر این تحول با دو عنصر جو و سپهر لازم و جاذبه و جذبه کافی همراه نباشد به ناچار همه تلاشها به صندوقچه شاکله ثابت برگشت میخورد و به طبعا پیشرفت کلان مورد نیاز اتفاق نمیافتد.
آقاي دکتر، برگردیم به سخن اول و مفاهیم کاربردی توسعه، اکنون از بذر تحول سخن به میان آمد. اصالت و ماهیت این بذرتحول در کجاست؟
بذر تحول اصالتاً و ماهیتاً در حوزه منابع انسانی است. ما در جستجوی مقولهها برای پیشرفت لرستان و عموم استانها هر چه تحقیق کنیم و بیاندیشیم و در این اندیشه موشکافی کنیم به مبحث نیروی انسانی میرسیم. البته فراموش نکنیم شرایط عمومی و جو اجتماعی بستر اصلی است. این بستر ممکن است در خیلی از جاها آمادگی و ضرورت لازم را به هزار زبان اعلام کند اما بدون شکل گرفتن نقطه عزیمت از سوی شاکلههای فعال به جای نرسد. لذا موکداً میگوییم بذر تحول این دو عنصر را به عنوان شرایط لازم درخواست میکند.
با این اوصاف لرستان را چگونه میبینید؟
در لرستان متأسفانه کار نقادان به سیاهنمایی کشیده است، و چنین مواضعهای طبعا حساسیتی در مدیران و تصمیمگیران ایجاد نمیکند. مدیر نخبه، کارشناس نخبه، اهالی رسانهای نخبه و همه آنهای که در ردههای مختلف در میان صنوف و اقشار میتوانند حامل پرچم نخبگی با اوصاف توفیق و تأثیر باشند اینها میتوانند همه با هم بذر تحول را در ابعاد مختلف گنجایشها و ظرفیتهای استان بپاشند. تذکر جدی در اثنای این عرض این است که مراقب باشیم این مسیر که مسیر تحول است از عنصر سنخیت که مایه همبستگی و انضمام است بهره برگیرد. یعنی بدانیم که در حال تحول هستیم؛ بدانیم با شاکله فعال این مسیر به سرانجام میرسد؛ بدانیم فرجام موفق این مجموعه تلاش¬ها وقتی شکل میگیرد که مدیر نخبه حاکم باشد؛ کارشناسان ارشد و خبره فرآیندها را پیش ببرند؛ منتخبان لرستان در مجلس و شوراها از نخبگان مؤثر و موفق باشند و همه اینها با هم گفتمان نخبگانی در تراز جمهوری اسلامی آن گونه که امام و رهبری تبیین فرمودهاند در مطمح نظر داشته باشند و بدانند تحول حتما با افراط و تفریط سازگاری ندارد.
این گونه که شما میگویید آرمانگرایانه نیست؟ آیا مصداقی عینی برای گفتهها خود دارید؟
تغییر قطعاً سخت است. خصوصا با این توصیف که گفته شد؛ اما انصافاً به سختی تسلیم نیست. ما همه سختیها را بر خود هموار کردهایم و تسلیم در برابر شرایط نامطلوب را به جان خریدهایم. شاید گزاره و جملات کمیابی است، هم تسلیم طولانی است و هم تغییر طول خواهد کشید. به هر حال بنده نمونهها و مصداقها را تجربه کردهام. گاهی تغییر آن قدر سهل است که صاحب تجربه تعجب میکند.
خب! معلوم است نمونههایی تجربه کردهاید. معمولا سختترین تغییر، تغییر فرهنگی است در این مؤلفه اساسی، نمونهای برای مثال دارید؟
بله! تحول فرهنگی آنگونه که شما گفتید و خیلیها هم میگویند ممتنع نیست. صورت آسان و چهره سهل آن را ما بارها با هم میگوییم ولی مجددا نتیجهگیری سخت میکنیم. مگر نه این است که فاخرترین فرهنگ، فرهنگ اسلامی است. مگر نه این است که خداوند پشتوانه پذیرش و جذب را در فطرت انسانها قرار داده است. آیا فطر انسانها به فرهنگ اسلامی گرایش دارد یا به فرهنگ و هنری که ضد اسلام باشد؛ ضد انسان باشد؛ پس ما از یک تدارک بزرگ بهرهمندیم اما خداوند متعال به ما مؤکداً فرموده است: ان الله لا یُغَیر ما بقوم حتی یُغیروا ما بأنفُسهِم (سوره رعد، آیه 11). پس ضمن آن که تدارکات ما برای نیل به فرهنگ مورد نیاز فراهم شده راهبرد هم تأکید شده است. بستر موافق میخواهد، قوم باید بخواهد. این همه مباحثی است که به ما میگوید افشاندن بذر تحول در این همه شرایط موفق از جهتی کار آسانی است. خب! من یک نمونه برای شما بگویم، واقعاً نمونه عینی است. بنده در قریب به 3 سالی که در مرکز موسیقی(صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران) مسوولیت داشتم دیدم قوم میخواهد، مدیر باید بتواند، قشر میخواهد گرداننده باید بگرداند. اگر قوم بخواهد، صنف بخواهد، اما مدیر از کلیشهی ثابت خود نگذرد حتماً نتیجهای عاید نمیگردد. علت امتناع نتیجه این است.
پس وقتی شما زمینه بروز و ظهور تغییر را احساس کردید، از کلیشههای ثابت خود گذشتید و به اصطلاح، شاکله ثابت را به سمت شاکله فعال سوق دادید؟
بله! پیشکسوتان هنر را گرد هم آوردم، هفتهای یکبار. گفتم در موسیقی و رسانه ما 3 طلب داریم؛ طلب اول: خواست مردم است؛ طلب دوم: نیاز مردم است؛ طلب سوم: مصلحت مردم است. میگفتم من و شما، آقای مجید انتظامی، آقای منظمی، آقای پورتراب، آقای ساعد باقری، آقای امینی، آقای شهرام ناظری، آقای دکتر سریر، آقای افتخاری، آقای مشفق کاشانی و همه نخبگان شعر و موسیقی ما همه مسوول پیگیری دلسوزانه و کارشناسانه این 3 طلب مطلوب هستیم. این حرفها مربوط به سالهای 84، 85 و 86 است. من استدعا دارم هنرمندان و شاعران ارجمند موسیقی و شعر کشور را جمع کنید و بپرسید بهترین دوره موسیقی رسانه ملی کدام است؟ بپرسید قبل از آن 3 سال اغلب اینها در رسانه دیده میشدند و بعد از آن 3 سال در رسانه هستند؟! چرا؟ کار سختی نبود فقط فکر و سلیقه درست اعمال شد، دوره بهرهبرداری از تجارب شعرا و هنرمندان بود و از آن سوی هم دوره دلخوشی آنها. خدا رحمت کند قیصر امینپور را از میان گذشتگان و خداوند عمر طولانی بدهد به امیری اسفندغه و امثال آقایان پورتراب و شاهین فرهت و سایرین که قبلاً نام بردیم، با هم کار کردیم. اکنون هم اغلب کارهای فاخر که کلیپ یا موسیقی تصویر شده و مکرر پخش می¬شود مربوط به آن دوره است. ببخشید طولانی نشود، من باید در فرمول یک تجربه سهولت پیشرفت، با بهرهبرداری از همگرائی اقشار و اصناف را تشریح میکردم.
دورانی را که شما از آن یاد کردید در واقع به گفته آقایان دکتر فرهت، استاد گنجهای، سالار عقیلی و افتخاری دوران طلایی مرکز موسیقی رسانه ملی کشور است. آیا در محصول خاصی در این دوران ارائه شد؟
قریب به 3 سال کار شبانه روزی و بررسی قریب به 10 هزار کار هنری خود گویایی میزان تلاش برای تحول است. همگرائی هنرمندان و مدیریت هنری مهترین دستاورد آن دوره است. تولید آثار فاخر هنری از نتایج این همگرایی است. پنج جشنواره بزرگ با محتوای اندیشه و هنر اسلامی در ژانرهای مختلف و با حضور اکثریت هنرمندان این سرزمین با جذابیتهای که صدا و سیما دارد از ثمرات آن همفکری و همدلی است. طرحهای فراوان و کارهای عمدهای برای گفتن هست، اما حتی به اشاره نمیتوانیم متعرض نام بردن از آنها شویم. طرح 100 اثر برتر موسیقی تاریخ ایران که تا کنون مایه یک تالیف شده و در انتظار تالیف فاخری است از نمونههای برجسته آن مقطع است.
آقاي دکتر، مدیریت مرکز موسیقی در شهرت شما به عنوان یک مدیر ارشد ملی آنچنان پر رنگ نیست. سکانداری دو استان همدان و قم به عنوان استاندار، نمونههای بارز دوران مدیریت کلان شماست. چه تحول چشمگیری، بر پایه مفاهیمی از جمله بذر تحول و شاکله فعال داشتهاید؟
بله! «همچو کِرم پیله بر گِرد نهاد خود مَتَن». نهاد ثابت همین است که شاعر گفته، ما باید این کم همتی را از روح و روحیهمان بیرون کنیم. حرف عمده همین است در نمونههای که جنابعالی از آن برای موفقیت در تحول و بهرهگیری از شاکله فعال توضیح میخواهید موارد فراوانی است. اگر خدای ناخواسته خودستائی نباشد، لکن برای اثبات استدلال میخواهید و استناد و لابد گوینده باید با توجه به سوابق نمونههایی بگوید.
گفت: برگ بیبرگی نداری لافِ درویشی مزن/ رخ چو عیاران نداری، جان چو نامردان مَکَن. بیان نمونه از این بابت است که جستارگشایی برای پیشرفت لاف نباشد. در استان همدان از میز گریزان بودم و همه گزینههای روی میز را با خود به میان مردم بردم! سی و یک بار ملایر رفتم، نهاوند، اسدآباد و تویسرکان و ... 178 سفر شهرستانی. تمام استانداران سابق و لاحق که نمیدانم من یازدهم یا دوازدهم آنها در استان همدان هستم؛ شاید اغراق نباشد همه با هم 178 بار شهرستان نرفتهاند، خود رفتن نیاز استان بود. حداقل نتیجه 178 سفر 178 کارگاه ثابت و سیار بود. اگر 178 بار اهمیت نداشت، دلیلی نداشت که در همه اینها بیاستثنا نمایندگان همراه باشند. نماینده حتما میسنجد و احتمال نتیجهای میدهد. آن هم به خصوص در ادامه سفرها، شاید سفرهای از 1تا50 از روی کنجکاوی باشد تا شناخت! از 50 تا 178سفر معیت و همراهی چرا؟ نمایندگانی چون آقای مفتح، آقای سنایی(سفیر کنونی ایران در روسیه)، آقای امیرحسین رحیمی(رئیس فعلی دیوان محاسبات کشور)، آقای حجازی و سایرین، گمان میکنم اگر روزی تصاویر این سفرها که مؤید این گزارش است، ارائه گردد از مستندهای برتر خواهد بود. ضمن آنکه این 178سفر در 27 کتاب جلد شده است. این کار تقریبا کاری غیر متعارف در مقام مقایسه با شاکله ثابت است. این کار جز با شاکله فعال شدنی نخواهد بود آن هم سفرهای از بامداد تا بامداد!
خب! با وجود اینکه برخی نمایندگان استان همدان با شما در یک جناح سیاسی و به اصطلاح در یک خط فکری نبودند، آیا این همگرائی و هم افزائی منتج به نتیجه شد و حاصلی برای مردم و توسعه استان همدان داشت؟
بار معنی بند از این جا زآن که در بازار حشر/ سخت کاسد بود خواهد تیز بازار سخن
باش تا طومار دعویها فرو شوید خرد/ باش تا دیوان معنیها بخواند ذوالمِنَن.
واقعیت امر این است که بحث دعوی نیست، چون بلاخره بازار سخن کوتاه است. مدارا همراهی و همگرایی با هدف بزرگ آسان میشود.
گفت: رنج راحت دان چو شد مطلب بزرگ/گَرد گَله توتیای چشم گرگ.
به هر حال وقتی شما هدفی را تشریح کردید و در این شرح حیثیت خود را گرو گذاشتید باید تا آخر کار تحمل کنید. از نکاتی که در این مجال به عنوان یک عنصر کمک کننده برای تحصیل نتیجه باید نام ببرم عنوانی است که بارها در تجربه در متن وجدان و برابر چشم داشتهام از دیگران و به لطف خدا از خود، و آن مدیریت حیثیتی است.
مفهوم جالبی است: «مدیریت حیثیتی»!
بله! مسوولی که با حیثیت خود به میدان میآید نتیجه میگیرد متأسفانه بسیاری از مدیران آن چه به میدان آوردهاند همه خودشان نیست. بنابراین نتیجه قابل توجه نیست. نمایندگانی که نام بردم، آنها هم حقاً از ویژگی بسیار برخودار بودند. بنابراین مدارا دو طرفه بود.
برویم به مدیریت در جهانشهر قم، آنجا با توجه به دارا بودن مرکزیت جهان اسلام و حضور مراجع و علمای طراز اول، موضوع تحول را چگونه اجرایی کردید؟
با عرض معذرت! از همدان به سرعت گذشتید!
خب! اگر مطلب خاصی هست بگویید.
چند نمونه از همدان بگویم: راهآهن همدان- تهران، راهآهن اراک- ملایر- همدان، توسعه راهها در استان، آزاد راه تهران- ساوه – همدان، قروه– سنندج، عمران شهری در همدان و سایر شهرستانها. بام ملایر به عنوان یک پروژه بزرگ عمرانی در شمارش کارهای عمرانی استان همدان چندم است؟! همین یک پروژه شهرستان ملایر که مشابه آن در مرکز لرستان هنوز تمام نشده است، خود گویای کار همهجانبه است. تقاطعهای غیر هم سطح در استان همدان ظرف دو سال و نیم که مشابه یک چندم آن ظرف 8 سال در لرستان انجام شده است. چندین سد که بهرهبرداری رسیده در برابر آن تصمیماتی که بناست هنوز راجع به سدهای لرستان بگیرند! و اینها به ما میگوید لااقل این گامهای تجربه شده در لرستان هم شدنی است.
ببخشيد كه سخنتان را قطع میکنم. این همدان بود، برگردیم به مدیریت در استان قم!
قم فأنذر! قم در یک جمله شنیدنی جهانشهر مقدس است. خاطره کلی من از قم ورودی سخت و دغدغهآفرین اما کارکردی بسیار شیرین و خروجی رضایتبخش، به نحوی که اغلب سفرهایم ظرف ده ماهی که از قم آمدهام به قم است. نمیدانم باور میکنید؟! اگر بگویم مدیریت کلان قم بسیار آسان بود! در دوره خشکسالی بودجه با آن ورود سخت شب و روز در قم کار شد، قصد گزارش ندارم، در قم کارهای عمرانی با قوت پیش رفت در قحط بودجه به فضل الهی با همان صبغهای که عرض کردم یعنی مدیریت تحول و مدیریت حیثیتی هم کارهای عمرانی با شتاب ادامه یافت، هم امور فرهنگی و مذهبی تقویت شد و هم به رغم سختیها رفاه کارکنان استان دُچار نقصان نگردید. کارکنان دستگاهها در استانهای مختلف این عرض بنده را بسیار مهم میدانند.
جناب پیریایی ما از سخنان شما دریافتیم برای توسعه لرستان، به مدیریت حیثیتی تحولگرا با شاکله فعال نیاز داریم. به نظر شما این فرآیند تحول چگونه محقق میشود؟
خب! با این که گفتوگو طولانی شد اما حقا هنوز اول راهیم. مخاطب از ما هزار نمونه میخواهد و هزار راه، تا بعد از آن همه سیاهنمایی، بشود از آسانی تحول سخن بگوییم. من استدعا دارم مخاطب محترم به این نتیجه نرسد که فقط با مدیریت تحول و حیثیتی همه چیز حل میشود این نقیض، بذر تحولی است که باید در جان و فهم ما پاشیده شود. همه باید آماده باشند، وقتی عرض کردم تسلیم مشکلات شدن سختتر از تغییر و تدارکات آن است منظورم عزمی است که باید در همگان اتفاق بیافتد.
میتوانید نمونهای بیان کنید که مفاهیم یاد شده تقریب به ذهن شود؟
نمونههای زیادی برای گفتن دارم از آنها میگذرم تا حدیث نفس نباشد، امثال آقای دکتر محمدجعفر محمدزاده در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سابق ولاحق. واقعاً مثل ایشان کم داریم. بخشی از عملکرد ایشان گویای مدیریت تحول است. گام بلندی برای صنف خود برداشت. مدیریتی که مایه احترام شد. تعامل درون اهالی مطبوعات با هم راهگشا بود و اینک کار فاخر دانشنامه مطبوعات ایران که از کارهای خاص دولت و نخبگان است. ارزش حاکمیتی فرهنگی قابل توجهی دارد. این نمونه مثل بسیار نمونههای است که میتواند بالفعل شود و مصداقی از شاکله فعال باشد. با این وصف اگر از خود ایشان هم سؤال بکنند، خواهد گفت رسیدن به این مبلغ از پیشرفت سخت نبود.
چرا فقط این نمونه را گفتید؟
خب! شما هم فرمودید نمونه! حال دست کم صد مورد از این نمونه نه چندان سخت میخواهید تا بذر تحول در متن نظریه توسعه همهجانبه با آغاز پرشکوهی که نیروی انسانی استان میتواند رقم زند، شاهد باشید. من مثال نزدیک به خود را گفتم تا بتوانم بر صحت مدعایم قسم بخورم، وگرنه عرض کردم ما در میان نمایندگان ادوار و دوره فعلی نمونههای داریم و در مجموعه مدیران استان در دورههای مختلف تا الان افراد متشخصی داریم، چه آنهای که در لرستان مدیر بودهاند یا خارج از آن. فرهیختگانی میشناسم، نخبگانی در اقشار مختلف که در کشور سرآمد هستند. به ضرس قاطع می گویم با آنها میشود گفتمان نخبگانی راه انداخت. در هنر، ورزش، درعلم، در سیاست، در اقتصاد، در عمران، در رسانه، در تالیف، در تهذیب نفس و الی ماشاءالله نمونهها، اما نیاز به همگرائی براساس ظرفیتها و احتیاج به آیندهنگاری مصمم داریم تا همه اینها به رشته شوند و مایه یک ذکر مستجاب.
خب! با این وصف میتوانید دانههایی از این رشته را برشمارید؟
نامها و عنوانهای با هم مطرح کردیم- بنده و شما- که همه جور تجربه کلان در میان آنها به ذهن میآید، در دستگاههای اجرایی، تقنینی، قضایی و صاحبان تفکر و اندیشه و تجربه، که خود شما میتوانید در فرصتهای مختلف رسانهای از آنها یاد کنید تا این هدف، یعنی ذهنیت تجیمع توانها و تجربهها که مایه اصلی بذر تحول میشود فراهم گردد. البته ناگفته نماند، بیتعارف، در واقع این اشخاص متأسفانه با هم مصاحبتی ندارند و لذا گفتوگو و پرسش و پویش بینشان اتفاق نمیافتد و گفتمان همکاری و مقوله همفکری و همدلی شاکله نمییابد. دوستان دلسوز مثل شما باید با کارهای رسانهای وحدتساز کاری کنند که تجمع این سرمایهها دیده شود. دیده شدن همه اینها با هم خود به خود قدم بزرگ و مهمی است و صورت مسئله همگامی برای آیندهنگاری لرستان را برجسته میسازد و امیدوار کننده خواهد بود.
و سخن آخر؟
در این مقوله سخنی نمانده جز آنکه تأکید کنم چنانچه، این حضراتی که با هم نام بردیم و حتماً اشخاص دیگری هم هستند که فراموش کرده باشیم، اگر این سرمایههای بزرگ لرستان بیدغدغه جناح و جریان و من و ماییهای دیگر، اینها گرد هم آیند و به حسب ظرفیت سرزمین لرستان، گردهماییهای منظمی داشته باشند و نتایج آن را منتشر سازند، میتوان به آینده و آیندهنگاری نظری جدی داشت و نظریه واقعی توسعه و پیشرفت لرستان را ارائه و به اجرای آن کمک کرد. شنیدهام جناب دکتر محسن رضایی برای استانهای حوزه زاگرس زادبوم گسترده لری، اندیشهها و دغدغههای جدی دارند که حتماً کمک ایشان در این مجال بسیار تأثیرگذار است. از این بابت استدعا دارم نخبگان و مدیران نخبه استان هر قدر که میتوانند در این خصوص فرهنگسازی کنند. چندی پیش جناب صیدعلی کورانیفر معاون استاندار لرستان مطلبی مطرح کردند درباره تشکیل همایش استانداران ادوار لرستان و لرستانیهای که استاندار مناطق مختلف بودهاند. فکر خوبی بود و میتوانست تمایزی برای این دوره و استاندار جناب بازوند باشد لیکن تا کنون تأخیر شده است. این فکر هم خوب است و میتواند لجنه خوبی باشد، البته نیاز به گردانندگان توانا و پر تجربه دارد وگرنه کار عبوری و گذرا که مناط اعتبار و مایه نتایج مورد نیاز نخواهد بود.
از این که ساعتی مصدع اوقات شدیم، سپاسگزاریم.
بنده هم از اهتمام جنابعالی در کار ویژههای رسانهای که اغلب با هدف پیشرفت استانمان پیگیری میکنید، متشکرم. امیدوارم این به نوبه خود شرایط همگامی و همراهی نخبگان موفق و مؤثر استان را فراهم کند تا استان لرستان به استحقاق خود نائل آید. همانطور که قبلاً به عنوانهای مختلف عرض کردم با توجه به سرمایه نیروی انسانی قابل توجه و منابع مختلف موجود در این سامان این کاری نخواهد بود. به قول شاعر: «میگویم و میآیمش از عهده برون».
گفتوگو و ارسال: مسعود فرجالهی
عكس: آرش قنبريباباعباسي
توضيح: اين گفتوگو در روزنامه "صدای ملت" به تاريخ هشتم آذر 1393 منتشر شد.